پاسخ اجمالی:
علت این که انسان با وجود علم به بهتر بودن آخرت به سراغ گناهان می رود غلبه شهوات بر انسان است و سرچشمه آنها نیز طبق روایات حبّ دنیا است. حب دنیا چنان طوفانی در روح انسان ایجاد می کند که تمام معلومات خود را از دست می دهد و از حس تشخیص هم بی بهره می شود.
پاسخ تفصیلی:
مسلماً براى افراد مؤمن، این محاسبه قرآنى که در آیه 17 سوره «اعلى» آمده که در مقایسه دنیا با آخرت مى گوید: (آخرت بهتر و پایدارتر است)؛ «وَالآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أبْقى» کاملاً روشن است، اما با این حال، چگونه انسان مؤمن در بسیارى از اوقات این علم و آگاهى خود را زیر پا مى گذارد و آلوده گناهان و جرائمى مى شود؟!
پاسخ این سؤال یک جمله است، و آن غلبه شهوات بر وجود انسان، و سرچشمه غلبه شهوات نیز حبّ دنیا است.
حبّ دنیا، اعم از حبّ مال، مقام، شهوت جنسى، تفوق طلبى، برترى جوئى، تن پرورى، انتقام جوئى، و مانند اینها، گاه، چنان طوفانى در روح انسان ایجاد مى کند که تمام معلومات او را بر باد مى دهد، و حتى گاه، حس تشخیص او را از میان مى برد، و در نتیجه، حیات دنیا را بر آخرت مقدم مى دارد.
این که در روایات اسلامى کراراً حبّ دنیا به عنوان سرچشمه تمام گناهان شمرده شده است، یک واقعیت عینى و محسوس است که در زندگى خود و دیگران بارها آن را آزموده ایم.
بنابراین، براى قطع ریشه هاى گناه، راهى جز این نیست که حبّ و عشق دنیا را از دل بیرون کنیم.
باید به دنیا همچون وسیله اى، گذرگاهى، پلى، و یا همچون مزرعه اى بنگریم.
ممکن نیست عاشقان دنیا بر سر دو راهى «وصول به متاع این جهان و نیل به رضاى خدا»، دومى را مقدم شمرند.
اگر پرونده هاى جنائى را بنگریم، واقعیت حدیث فوق را در آنها به خوبى مشاهده مى کنیم.
هنگامى که علل جنگ ها، خونریزى ها، کشت و کشتارها (حتى میان برادران و دوستان) را مورد توجه قرار مى دهیم، جاى پاى حبّ دنیا در همه آنها مشهود و نمایان است.
اما، چگونه مى توان حبّ دنیا را از دل بیرون کرد، با این که ما همه فرزند دنیائیم، و علاقه فرزند به مادر، یک امر طبیعى است؟!
این نیاز به آموزش فکرى، فرهنگى و عقیدتى، و سپس تهذیب نفس دارد.
و از جمله امورى که مى تواند بالاترین کمک را به سالکان راه در این مسیر کند، ملاحظه عاقبت کار دنیاپرستان است.
فراعنه با آن همه قدرت و امکانات مالى، سرانجام چه کردند؟
قارون از این همه گنج هائى که کلید آنها را چندین انسان نیرومند به زحمت مى کشیدند، چه اندازه با خود برد؟!
قدرت هاى عظیمى را که در عصر و زمان خود به چشم خود دیدیم، که با نسیمى دفتر زندگانیشان بر هم خورد، و با یک گردش لیل و نهار از تخت قدرت فرو افتادند، و کاخ ها و ثروت هایشان را گذاردند و گریختند، و یا زیر خاک پنهان شدند، خود بهترین واعظ و معلم ماست.
این سخن دامنه دار را با حدیثى از امام على بن الحسین(علیهما السلام) که بسیار رسا و گویا است پایان مى دهیم:
از حضرتش پرسیدند: افضل اعمال نزد خدا چیست؟
فرمود: «ما مِنْ عَمَل بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ أَفْضَلُ مِنْ بُغْضِ الدُّنْی»؛ (هیچ عملى بعد از معرفت خداوند و رسولش افضل از دشمنى با دنیا نیست)!
آنگاه افزود: زیرا براى حبّ دنیا شعب بسیارى است، و معاصى نیز شعب بسیارى دارد، اولین چیزى که با آن معصیت خدا شد، تکبر ابلیس بود، در آن زمان که ابا کرد، «تکبّر» ورزید و از کافران شد.
سپس «حرص» بود که سرچشمه معصیت (و ترک اولاى) آدم و حوا گشت، در آن زمان که خداوند متعال به آنها فرمود: «از هر جاى بهشت مى خواهید بخورید، ولى نزدیک این درخت (ممنوع) نشوید که از ستمکاران خواهید بود» ولى آنها به سراغ چیزى رفتند که به آن نیاز نداشتند! و همین براى فرزندان آنها تا روز قیامت باقى ماند; چرا که غالب چیزهائى را که انسان مى طلبد به آن نیازى ندارد (نیازها غالباً منشأ گناه نیستند، آنچه منشأ گناه است، هوس ها و امور زائد بر نیاز است)، سپس «حسد» بود که سرچشمه گناه فرزند آدم شد، نسبت به برادرش حسد ورزید و او را به قتل رساند.
و از شعب آن، حبّ زنان، حبّ دنیا،(1) حبّ ریاست، حبّ راحتى، حبّ سخن، حبّ برترى، و حبّ ثروت است، اینها هفت خصلتند که همگى در حبّ دنیا جمع اند، و لذا، پیامبران و دانشمندان بعد از آگاهى بر این حقیقت، گفته اند: «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة».(2)، (3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.