پاسخ اجمالی:
دلیل همگونى رهبر و پیروانش مطلب روشنى است؛ زیرا از یکسو، مهم ترین بخش تبلیغى یک رهبر، بخش تبلیغ عملى او است: همان الگو بودن و اسوه بودن، و این تنها در صورتى ممکن است که: داراى همان غرائز و احساسات، و ساختمان جسمى و روحى باشد. و از سوى دیگر، رهبر باید همه دردها، نیازها، و خواسته هاى پیروان خود را به خوبى درک کند، تا براى درمان و پاسخگوئى به آن آماده باشد.
پاسخ تفصیلی:
دلیل همگونى رهبر و پیروانش مطلب روشنى است؛ زیرا از یکسو، مهم ترین بخش تبلیغى یک رهبر، بخش تبلیغ عملى او است: همان الگو بودن و اسوه بودن، و این تنها در صورتى ممکن است که: داراى همان غرائز و احساسات، و همان ساختمان جسمى و روحى باشد، و گرنه پاکى فرشته اى که نه شهوت جنسى دارد، نه نیاز به مسکن و لباس و غذا، و نه سایر غرائز انسانى در آن موجود است، هیچ گاه نمى تواند سرمشقى براى انسان ها باشد.
بلکه، مردم مى گویند: او از دل ما خبر ندارد، و نمى داند چه طوفان هائى بر اثر شهوت و غضب در روح ما جریان دارد، او تنها براى دل خودش سخنى مى گوید، او اگر احساسات ما را داشت مثل ما بود یا بدتر! اعتبارى به حرف هاى او نیست!.
اما هنگامى که رهبرى همچون على(علیه السلام) بگوید: «إِنَّما هِیَ نَفْسِی أَرُوضُها بِالتَّقْوى لِتَأْتِیَ آمِنَةً یَوْمَ الْخَوْفِ الاْ َکْبَرِ»؛ (من هم نفسى همچون شما دارم اما به وسیله تقوا آن را مهار مى کنم تا در روز قیامت در امن و امان باشد)، (1) در چنین حالتى مى تواند الگو و اسوه باشد.
از سوى دیگر، رهبر باید همه دردها، نیازها، و خواسته هاى پیروان خود را به خوبى درک کند، تا براى درمان و پاسخگوئى به آن آماده باشد، و مشمول گفته شاعر: «آگه نئى از حال من، مشکل همین است» نگردد.
مخصوصاً به همین دلیل، پیامبران از میان توده هاى مردم برخاسته اند، و دوران هائى از سخت ترین نوع زندگى را غالباً تحمل کرده اند، تا همه تلخى هاى زندگى را بچشند و حقایق دردناک را لمس کنند و خود را براى درمان آنها آماده و مهیا سازند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.