بررسی تطبیقی پیرامون «اسكندر مقدونى» و «ذوالقرنین»

آيا می‌توان گفت «ذوالقرنین» همان «اسكندر مقدونى» است؟

به اعتقاد برخی مفسران و مورّخان، «ذوالقرنین» همان «اسكندر مقدونی» است؛ چراکه در میان حكمرانان جهان، بر اساس آنچه تاریخ به ثبت رسانده، كسى با این خصوصیات به جز اسكندر یونانى یافت نمى شود. برخی نیز معتقدند که دو اسكندر وجود داشته است: یكى رومى و دیگرى یونانى مقدونى؛ و از قتاده روایتى آورده اند كه اسكندر همان ذو‌القرنین است و پدرش نخستین قیصر رم و از فرزندان سام، پسر نوح بوده است. اما ذو‌القرنین دوم، اسكندر، پسر فیلیپس و از نسل اسحاق مى‌باشد.
برخی هم هردو نظر را باطل می‌دانند و می گویند: اسكندر مقدونى فردى خودكامه بوده و زندگى كوتاهش را در غرور و سرمستى گذرانیده؛ به طوری که ناز و نعمت و قدرت، او را از خود بى خود كرده و راه برترى جویى، فسادكارى و ویرانگرى را در زمین پیش گرفت و كوشید تمدنها، فرهنگها و پایه‌هاى مذاهب را نابود كند. او در خودستایى به مرتبه‌اى رسید كه ادعا كرد فرزند «جوبه» خداست و مردم را به پرستش خود فراخواند.

لزوم «بعثت» از نظر تربيت و اخلاق جامعه بشري

«بعثت» انبياء چه نقشي در تربيت و اخلاق جامعه بشري دارد؟

گرچه فلاسفه يونان قديم قائل به تأثير علم در اخلاق بوده اند؛ اما امروزه اين عقيده رد شده است؛ چراكه افراد بسياري ديده شده اند كه از روي علم و عمد كارهاي خلاف كرده و با علم به عواقب اعمال خود، مرتكب آنها شده اند. بنابراين مشكل اساسي، تعديل غرائز و بهره برداري صحيح از آنها در راه هاي مفيد و سودمند است و اين كار نيازمند مربّي كامل و مورد اطمينان و علاقه مي باشد و اين ممكن نيست مگر از ناحيه مبدأ مطمئن و او كسي جز پيامبر معصوم نيست؛ پيامبري كه از جنس بشر است.

سعادت انسان، جسمی یا روحی؟

آيا سعادت انسان فقط یک جنبه روحى یا جسمی دارد؟

عده اى از فلاسفه قديم يونان مانند «كلبيون» معتقد بودند سعادت فقط جنبه روحى دارد و وضع جسمى و مادى، كوچكترين اثرى در سعادت انسان نخواهد داشت. در مقابل اين عقيده «اگزيستانسياليست ها» هستند كه سعادت را منحصراً در بهره بردارى بى قيد و شرط از لذايذ مادى مى دانند. اما از نظر اسلام، از آنجا كه حقيقت وجود انسان از هر دو قسمت جسم و روح تشكيل يافته، بنابراين سعادت را هم بايد در هر دو قسمت جستجو كرد و مسلماً هر برنامه اى كه تنها به يك قسمت از وجود انسان توجه داشته باشد متضمن سعادت او نخواهد بود.

نقد مبانی «تساهل» و »تسامح» غربی

مبانی «تساهل» و »تسامح» غربی کدامند و چه نقد های بر آن صورت گرفته است؟

اندیشه «تساهل» و «تسامح» بر اساس مبانی هستی شناسی، معرفت شناختی و انسان گرایی و فردگرایی شکل گرفته است. در مبنای هستی شناسی؛ جهان هستی را کثرت و تنوّع فرا گرفته و انسان در این میان باید دست به انتخاب بزند. در پاسخ می توان گفت: گرچه اجزای هستی پراکنده اند، امّا با توجه به تأثیر بر یکدیگر، می توان هستی را دارای نظام واحدی دانست. همچنین مبنای معرفت شناختی؛ هیچ شناختی را یقینی نمی داند. در واقع اگر معیار واقعی برای ارزیابی ادعاهای گوناگون نباشد، دیدگاه طرفداران «تساهل»، و مخالفان آن درست است. و... .

شیوه های «حکمرانی» در طول تاریخ

تاریخ شیوه های مختلف «حکمرانی» را چگونه ترسیم می کند؟

تاریخ همواره شاهد حکومت هایی بوده که نگرش های مختلفی در حکمرانی  داشتند. همانند حکومت «دیکتاتوری»، که سلطنت در دست یک نفر است و او بر طبق میل و اراده خود عمل می کند. همچنین حکومت «دموکراسی» که به معنی حکومت مردم است؛ که بر اساس نوع علاقه و ارتباط بین مجتمع و دولت با مشارکت مردمی، ایجاد می گردد. از سویی حکومت دینی؛ نظامی است بر اساس اعتقاد دینی، یعنی خداوند منشأ حکومت است و حاکم، سلطه خود را از خدا می گیرد. از این رو خداوند به پیامبر(ص) می فرماید: «بین آنان به چیزی که خداوند نازل کرده حکم کن».

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الامام الصادق عليه السلام

إن الله تبارک و تعالي يقول : الصوم لي و انا أجزي عليه

خداوند تبارک و تعالي مي فرمايد : روزه از من است و پاداش آنرا من مي دهم

ميزان الحکمة 6 / 389