نقش مادران، همسران و دختران ائمه(علیهم السلام) در گسترش علوم اسلامی
ناهید طیبی؛ مدرس و پژوهشگر جامعةالزهرا(سلام الله علیها) و دانشجوی دکترای تاریخ اهلبیت(علیهم السلام) (Tayyebi110@yahoo.com).
مقدمه
زنان در جوامع انسانی بهواسطه جایگاه و تواناییهای خاص خود، میتوانند ایفاگر نقشهایی مهمّ باشند. کیفیّت و میزان این نقشها، اعم از مردانه و زنانه، بهطور معمول در آثار برجای مانده از هر دورهای منعکس میشود. آثاری از این دست، منبع اطلاعاتی مهمی برای محقّقان نسلهای بعدی خواهد بود؛ گرچه گاه بهدلیل مواضع اعتقادی یا سیاسی، برخی صاحبان قلم و شرایط سیاسی، بسیاری از حقایق تاریخی، پنهان میماند. بخشهای گستردهای از تاریخ و نقشهای مادران، همسران و دختران امامان(علیهم السلام) بهدلایلی گوناگون مانند موضع ضدعلوی و ضدشیعی دستگاه حاکم درمنابع متقدّم ثبت نشده است، اما باتوجه به اندک اطلاعات موجود و دقّت در زمینهها و بازسازی زمان و زمینههای اجتماعی عصر ائمه(علیهم السلام) میتوان به تصویری جدید از نقشهای این بانوان دست یافت.
از آنجاکه موضوع مقاله، نقش مادران، همسران و دختران امامان(علیهم السلام) است، بستر زمانی متن با نقش اوّلین مادر امام، آغاز و به نقش آخرین دختر امام ختم میشود. بنابراین، بازه زمانی در مقاله مزبور، قرن اول تا اواخر قرن سوم قمری است. اگرچه بهلحاظ مصداقی باید از نقش فاطمه بنت اسد در گسترش علوم، آغاز و با بررسی نقش فاطمه، - دختر امام هادی(علیه السلام)، که البته در اصل وجود او اختلاف است - به پایان میرسد، اما باتوجه بهگونههای نقشها تنها مواردی که نقشآفرین بودهاند بررسی خواهند شد.
ساختار بحث میتوانست بهصورت تراجم و شخصمحور تنظیم گردد، اما از آنجاکه بسیاری از بانوان یا نقشی نداشته یا اثری از عملکرد آنان در منابع منعکس نشده یا در دسترس نیست، چینش مطالب براساس گونههای نقشها صورت میگیرد.
پیش از این، کتابها و مقالاتی نزدیک به حوزه پژوهشی حاضر، نگاشته شده و در آنها یا زیستنامه بانوان موردتوجه بوده یا جایگاه علمی آنان بررسی شده، اما تاکنون، نقش آنان در گسترش علوم، مورد غفلت پژوهشگران قرار گرفته است. مقاله «فعالیتهای علمی - اجتماعی زنان خاندان اهلبیت(علیهم السلام)»، نگاشته اعظم رحمتآبادی، چاپ شده در مجله بانوان شیعه، شماره 12، در سال 1386 (ص87-106) اگرچه با محوریّت دانشهای زنان خاندان اهلبیت(علیهم السلام) نگاشته شده، اما در آن به موارد مشهور پرداخته میشود. البته در این مقاله بیشتر شاهد بررسی جایگاه علمی و فرهنگی بانوان هستیم و نقش آنان در گسترش علوم، بررسی نشده است.
برخی مقالات بهصورت موردی به جایگاه علمی یکی از این بانوان میپردازد؛ مانند «بررسی گوشهای از جایگاه علمی و مقام روایی بانو زینب کبری(سلام الله علیها)» نگاشته مهدی مؤمنی، چاپ شده در مجله سفینه، 1388، شماره 22 یا مقاله «بررسی تاریخی دختران امام کاظم(علیه السلام)» نوشته سیّدیاسین زاهدی در مجله سخن تاریخ 1388، شماره 6 که در آن فقط بهبررسی زیستنامه دختران امام کاظم(علیه السلام) پرداخته شده است.
افزون برمقالات یادشده، کتاب محدّثات شیعه، نگاشته نَهله غروی، که در آن شرح حال 195 زن روایتگر ثبت شده، و کتاب زنان دانشمند و راوی، نوشته صادقی اردستانی که در آن به 176 نفر از زنان راوی پرداخته شده و منبع مناسبی در بخش زنان روایتگر نوشتار حاضر است، درواقع پیشینه بهشمار نمیآیند. در این دو اثر، گروهی از زنان محدّث معرفی شده و بهطور خاص به زنان وابسته به اهلبیت(علیهم السلام) و از زاویه نقشپژوهی، پرداخته نشده است.
الف) مفهومشناسی
نقش
برای نقش، دو معنای متضّاد ذکر شده است؛ یکی از ماده نقش بهمعنای خارجکردن و دورنمودن شیء از شیء دیگر بهطوری که چیزی از آن باقی نماند(1) و دیگری بهمعنای کار و عمل نقّاش و ردّ پا یا اثری که بر روی زمین حاصل میشود.(2) شاید بتوان این دو معنا را درهم آمیخت و گفت با نقشآفرینی فردی، اثر و موقعیت پیشین از بین میرود (معنای اول) و اثر و حالتی جدید برجای میماند (معنای دوم). برای مثال، با نقش روشنگری یک عالِم، جهل نسبت بهموضوع از بین میرود و آگاهی و علم، و اثری جدید است که در سایه این روشنگری برجای میماند.
در اصطلاح جامعهشناسی به رفتارهایی که از فرد به مناسبت احراز جایگاهی معین انتظار میرود، «نقش» گفته میشود.(3) براساس این تعریف، از آنجاکه مادر یا همسر امامبودن جایگاهی است خاص که انتظار رفتارهایی متفاوت از دیگر بانوان را در ذهن ایجاد میکند، نقشهای آنان اهمیتی بیشتر مییابد.
گسترش علوم
براساس طبقهبندی امروزین علوم، دانشهای اسلامی شامل قرائت، تفسیر، حدیث، فقه، اصول، کلام، تصوّف، عرفان، و دانشهای غیراسلامی شامل ریاضیات، نجوم، فیزیک و مکانیک، طب، کیمیا، فلسفه، منطق، تاریخ، جغرافیا و ادبیات میشود. علوم در سده اول هجری، به علوم دخیله مانند پزشکی، کیمیا و نجوم و علوم عقلی مانند فلسفه که در عصر امویان به تحقیقات طبی پیوسته بود(4) و علوم نقلی که شامل قرائت و تفسیر، حدیث، فقه، تاریخ بود، تقسیم میشد.(5) در مقاله حاضر، مفهوم گسترش علوم، منحصر به دانشهای اسلامی است. باتوجه به اطلاعات اندکی که از زنان و نقشهای علمی و فرهنگی آنان در دست داریم، در همه حوزههای دانشهای اسلامی نیز نمیتوان نقشهای زنان را ترسیم کرد. مراد از گسترش یک دانش، ایجاد تحوّل و تغییری جامع نیست و افزایش دادهها، انتقال حتی یک واحد اطلاعاتی یا ایجاد تغییری هر اندازه جزئی هم میتواند مصداق گسترش باشد.
گونههای نقشهای زنان وابسته به اهلبیت(علیهم السلام) در گسترش علوم را میتوان در روایتگری، مرجعیّت علمی بهویژه درامور فقهی، برپایی جلسات علمی برای زنان و آموزش روش مناظره و پاسخگویی به شبهات و پرسشها جهت رفع تحیّر و ابهام جامعه شیعی به تصویر کشید.
ب) مروری بر اوضاع علمی - فرهنگی سه قرن نخست قمری
بررسی موقعیت علمی فرهنگی بازه زمانی موردنظر و زمینههای تاریخی پیدایش و گسترش علوم و شناخت علوم شاخص در ترسیم کیفیّت حضور علمی زنان اهلبیت(علیهم السلام) و نقشهای آنان اهمیت دارد.
1. زمینههای تاریخی گسترش علوم در صدر اسلام
در عصر نبوّت، روایات با هرموضوعی کتابت و نقل میشد و در زمان خلافت ابوبکر، کتابت حدیث بهطور عام ممنوع بود، اما در زمان عمربن خطاب مجوز نقل روایات فقهی صادر شد(6) و شاید همین مسئله موجب وسعت روایات فقهی گردید.
اگرچه در دوران حکومت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) باتوجه به جایگاه علمی آن حضرت و سخنانش در زمینه ارزش علم و دانشاندوزی(7) انتظار میرفت گرایشی قابلتوجه نسبت به علم و دانایی ایجاد شود، اما درگیریها و جنگهای داخلی مانع از ظهور و گسترش علوم شد. امام علی(علیه السلام) حتی دوری از جهل و نادانی را از وظایف حکومت اسلامی و حقّی برگردن حاکم میدانست.(8) در عصر اموی دو مرکز علمی فعال وجود داشت؛ مراکز علمی که پیش از اسلام در سرزمینهای مصر، نصیبین و رُها توسط یونانیان، ایرانیان و سریانیان بنا شده بود مانند حوزه علمی اسکندریه، حوزه علمی سریانی و جُندیشاپور و مراکزی که در دوره اسلامی رونق علمی یافت؛ مانند مراکز علمی حجاز، عراق، مصر و شام.(9)
درعصر اموی و پس از تثبیت خلافت، خلفا توجهی ویژه به مسائل علمی یافتند. فتوحات و ایجاد زمینه تعامل و ارتباط با ملل دیگر و ادیان و فرقههای مختلف، به اوجگیری مباحث کلامی و عقلی بهویژه در اواخر قرن اول و اوائل قرن دوم قمری انجامید. بین رحلت حضرت محمد(صلی الله علیه واله وسلم) در سال 632 میلادی و شکست اعراب در پوآتیه بهوسیله شارل مارتل در سال 732 میلادی، اعراب توانستند تمام ممالک آفریقایی، ساحل مدیترانه و اسپانیا و کشورهای آسیایی تا هند را متصرف شوند.(10) شریف در جلد سوم کتاب تاریخ فلسفه در اسلام، در بابی با عنوان «دانشهای دیگر» مقالاتی در مورد ادبیات عرب و نظریههای نقد ادبی تنظیم کرده و بهجایگاه علوم نزد مسلمانان میپردازد.(11)
در عصر عباسیان نیز گسترش علوم و شاخههای آن درپی نهضت علمی و فلسفی ادامه مییابد. گفته شده در این دوره، ذخائر علمی یونان و ایران به زبان عربی ترجمه شدند و به تمام اقوام در مذهب، مباحثات و مناظرات مذهبی آزادی داده شد و اسلام با خطری بزرگ روبهرو گردید.(12)با استناد بههمین آزادی و ورود عقاید دیگر در جهان اسلام عدهای گمان میکنند بیشتر مسائل علم کلام از یونانیان گرفته شده است، ولی شبلی نعمانی پس از ریشهیابی این مطلب، آن را رد میکند و معتقد است مسلمانان در ریاضیات و طبیعیات از آنها بهره برده و شاگردی کردهاند، اما بهسبب ناقصبودن مطالعات یونانیان در الهیات، در بخش کلام، آنها را به دیده حقارت مینگریستند.(13) در تاریخ علم کمبریج پس از بررسی علم عرب و شاخههای آن از آغاز اسلام، علم اولیه در عربستان را بررسی کرده و مینویسد: «تردیدی نیست که فیلسوفان، جغرافیدانان، مورخان طبیعی و اطبای عرب بهسهم خود در اندوختههای بشر از جهان طبیعت افزودند و مجموعه علوم یونانیان گاه از غربال فرهنگ اسلامی گذشت و گاه رد نشد».(14) دستاوردهای علمی در عصر عباسی شامل همه دانشها از جمله علوم انسانی و علوم طبیعی میشود و ازاینجهت تاریخ، جغرافیا، نجوم، ریاضیات، کیمیا و پزشکی با عنوان «نهضت علمی» در این دوره موردتوجه قرار میگیرد.(15) البته به «نهضت فلسفی» نیز در این دوران اشاره شده که از طریق ترجمه آثار یونانی، ایرانی، رومی و هندی شکل گرفت.(16)
نهضت ترجمه از نیمه قرن دوم، در زمان منصور دوانیقی آغاز شد، اما در عصر مأمون گسترش یافت. دانشمندان عراقی، سوری، ایرانی و هندی در این حرکت علمی به ترجمه علوم غیر اسلامی پرداختند.(17) خلفای عباسی به ترجمه آثار جوامع غیراسلامی دستور دادند و بیتالحکمه، که در زمان هارونالرشید بنا شده بود، در زمان مأمون به اوج فعالیت خود رسید.(18) بنابه نقل ابنندیم، سهلبن هارون و سلم، صاحب و کتابدار بیتالحکمة مأمون بودند و سعیدبن هُریم، شریک آنها بهشمار میرفت.(19) همین نیز زمینهساز ایجاد شبهات و پرسشهای نوپدیدی شد که پاسخ به آنها نیازمند حضور اندیشمندانی با علم سرشار بود. در این میان، برترین گزینه برای پاسخگویی، ائمه(علیهم السلام) بودند؛ چنانکه مأمون از حضور امام رضا(علیه السلام) و امام جواد(علیه السلام)، در اینزمینه با برپایی جلسات مناظره، بهرههایی بسیار برد. ترجمه آثار، تأسیس بیتالحکمه بغداد و ساخت رصدخانه توسط مأمون، موجب رونق دانش و مهاجرت دانشمندان جهان به بغداد شد. این رخدادها که به نهضت ترجمه شهرت یافت، موجب پیدایش علوم بیگانه ازیکسو و گسترش علوم اسلامی ازسوییدیگر در جوامع اسلامی گردید.(20)
2. دانشهای شاخص در سدههای نخستین
در سه قرن اول هجری، علوم اسلامی شاخص عبارت بود از تفسیر قرآن، دانش حدیث، سیره و تاریخ، فقه، ادبیات، عرفان و... که در عصر امامت امام صادق(علیه السلام) بهشکلی چشمگیر گسترش یافت.
ممکن است چنین ادعا شود که وجود روایات منع آموزش کتابت به زنان، انتظار ایفای نقشهای دانش گستری را از آنان به حداقل میرساند، اما این روایات چندان خالی از اشکال نیست. برای نمونه، براساس روایتی، رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: «زنان را در غرفهها (اتاقهای بالایی خانه) جای ندهید و به آنها کتابت و نوشتن نیاموزید و به آنها نخریسی و سوره نور را بیاموزید».(21) روایاتی از این دست، حتی در صورت صحّت سند، به جهت نقص در دلالت و مخالفت با سیره و دیگر سخنان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و ائمه(علیهم السلام) پذیرفتنی نیست؛ زیرا افزونبر اطلاق روایات کسب علم و ثبت آنها با کتابت که فراجنسیّتی است، گزارشهایی در مورد درخواست پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) از زنانی مانند شفا (لیلی) بنت عبدالله و دیگران برای آموزش کتابت به همسران آن حضرت وجود دارد.(22)
ج) نگاهی گذرا بر مادران، همسران و دختران ائمه
تعداد مادران ائمه در تحقیق حاضر ده نفر است؛ فاطمه بنت اسد، حضرت زهرا(سلام الله علیها)، شهربانو، فاطمه بنت الحسن(سلام الله علیها)، امفروه، حُمیده مصفا، نجمه، سبیکه مغربیه، سمانه مغربیه، حُدَیث و بانو نرجس. در مورد تعداد همسران و دختران ائمه(علیهم السلام) نمیتوان با قطع و اطمینان، آماری ارائه داد؛ زیرا اختلافات فراوانی در منابع تاریخی، روایی، تراجم و انساب دیده میشود؛ ازاینرو، بدون ارائه آماری قطعی، تنها بهموارد نقشآفرین و تأثیرگذار اشاره خواهد شد. برای نمونه گفته شده حضرت علی(علیه السلام) غیر از کنیزان، نُه همسر دیگر داشت که عبارتاند از: فاطمه(سلام الله علیها)، خوله بنت (جعفربن) قیس الحنفیة، أمّحبیب بنت ربیعة، أمّالبنین بنت حزامبن خالدبن دارم و لیلى بنت مسعود الکلابیة، أمّمسعود بنت عروةبن مسعود الثقفی، محیاة بنت امرئالقیس و أسماء بنت عمیس؛(23) این تعداد با آنچه در منابع دیگر نقل شده، متفاوت است.
بر پایه منابع تاریخی و روایی، اسامی دختران ائمه(علیهم السلام) به قرار ذیل است:
دختران امام علی(علیه السلام) عبارتند از: زینب کبری(سلام الله علیها)، امکلثوم، رقیه صغری، امالحسن، رمله کبری، رمله صغری، نفیسه، زینب صغری، امهانی، امجعفر، جمانه، امسلمه، میمونه، خدیجه، فاطمه، امکرام، أمامه، امکلثوم صغری.(24) برخی نیز دخترانی را برای آنحضرت نام بردهاند که در منابع معتبر دیگر دیده نمیشود، مانند اُمُّالحسین، أمّأبیها، سکینه، تمیمه، اُمُّالخیر، و امّیعلی.
دختران امام حسن(علیه السلام) عبارتند از: اُمُّالحسن، اُمُّالحسین(امُّالخیر)، اُمّسلمه، اُمّعبدالله،(25) رقیه و فاطمه.(26)
دختران امام حسین(علیه السلام) عبارتند از: فاطمه، سکینه و زینب.(27)
دختران امام سجاد(علیه السلام) عبارتند از: اُمُّالحسن، اُمّکلثوم، خدیجه، عُلَیَّه، فاطمه، ملیکه.(28)
دختران امام باقر(علیه السلام) عبارتند از: زینب و اُمّسلمه.(29)
دختران امام صادق(علیه السلام) عبارتند از: اسماء، فاطمه، فاطمه صغری، اُمّفَروه.(30)
دختران امام کاظم(علیه السلام) عبارتند از: فاطمه کبرى، فاطمه صغرى، رقیه، حکیمه، اُمّاَبیها، اُمّعبدالله، اُمّفَروَه، رقیه صغرى، کُلثم، اُمّجعفر، لُبابَه، زینب، خدیجه، عُلَیّه، آمنه، حَسَنَه، بُرَیهَه، عائشه، اسماء، محموده، أُمامَه، اُمّقاسم، اُمّوَحیّه، اُمّسلمه، مَیمونه، اُمّکلثوم.(31)
دختران امام رضا(علیه السلام) عبارتند از: بنابه نقل شیخ مفید (م 413ق)، طبری (م قرن5) و ابنشهرآشوب (م588)، امام رضا(علیه السلام) جز امام جواد(علیه السلام) فرزندی نداشت،(32) اما برخی دختران دیگری نام بردهاند: مانند حکیمه،(33) عائشه، فاطمه.(34)
دختران امام جواد(علیه السلام) عبارتند از: أمامه، حکیمه، خدیجه، اُمّکلثوم، فاطمه.(35) برخی نیز میمونه، اُمّمحمد، زینب و بریهه(36) را نام بردهاند.
دختران امام هادی(علیه السلام) عبارتند از: عائشه،(37) عُلیّه (یا عالیه). برخی نیز نامهای بریهه، حکیمه، فاطمه را آوردهاند.
دختران امام حسن عسکری(علیه السلام) عبارتند از: دلاله، عائشه، فاطمه.(38)
ابنحبیب بغدادی در کتاب المحبر در بابی باعنوان «أصهار علیبن ابیطالب»، اسامی دامادهای امام علی(علیه السلام) را آورده است؛(39) همچنین باعنوان أصهار الحسنبن علیبن عبدالله نام دختران و دامادهای امام حسن(علیه السلام) را میآورد. اگرچه این گزارشها یکی از راههای استخراج اسامی دختران ائمه(علیهم السلام) است، اما دختران تزویج نشده، از قلم خواهند افتاد.
د) نقشهای مادران، همسران و دختران ائمه در گسترش علوم
زنان وابسته به خاندان ائمه(علیهم السلام) بهلحاظ موقعیت نَسَبی یا سببی خود، که موجب شنیدن و دیدن روایات بیشتری از امامان(علیهم السلام) شده بودند، موردتوجه بوده و انتظار نقشهایی برجسته در گسترش علوم از آنان میرفت. نقشها و وظایف زنان وابسته به اهلبیت(علیهم السلام) گاه محوَّل بوده و از ناحیه معصوم به این بانوان واگذار میشد و گاه شرایط و موقعیت زمانه موجب ایفای نقشهایی از سوی آنان میشد. میتوان گفت، احساس وظیفه از ناحیه خود آنان باعث ایفای نقشهایی مانند تعلیم و تعلّم، روایتگری و روشنگری در محافل دینی و سیاسی و پاسخگویی به پرسشها و شبهات میشد.
1. روایتگری
نقل و گزارش احادیث با موضوعات گوناگون توسط بانوان، بخشی از تاریخ شکلگیری و تطوّر حدیث بهشمار میرود. زنان اهلبیت(علیهم السلام) هم در جایگاه راوی از معصوم(علیه السلام) و هم در جایگاه مرویعنه (کسی که از راوی روایت میشود) نقش ایفا میکردند. نکته گفتنی اینکه با نقل هر روایت از زنان منسوب به اهلبیت(علیهم السلام)، حتی اگر یک واحد اطلاعاتی به مجموعه احادیث موجود اضافه شود، میتواند موجب گسترش آگاهی عمومی در سایه حدیث شود.
یکم. مادران ائمه و نقل حدیث
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها): در بین مادران ائّمه(علیهم السلام)، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، شاخصترین چهره روایتگری است. از القاب ثابت شده او، محدِّثه و محدَّثه است؛ حتی زنان صحابی همچون اُمَّسلمه، عایشه، سلمی همسر ابیرافع، روایات پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) را از حضرت زهرا(سلام الله علیها) شنیده و نقل کردند.(40) برخی صحابه بزرگ پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) مانند سلمان، جابربن عبداللّه انصاری، ابوایوب انصاری، ابوسعید خدری، ابوهریره، سهلبن سعد ساعدی، عباسبن عبدالمطلب، عبداللّهبن عباس و عبداللّهبن مسعود از راویان آن حضرت بهشمار میروند.(41)
فاطمه بنتالحسن: مادر امام باقر(علیه السلام) از سوی امام سجاد(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام)، صدّیقه لقب یافته که بهمعنای بسیار تصدیقکننده است. چنین بهنظر میرسد که باتوجه به لقب صدیقه برای این بانو، سخنانی از او نقل شده که از ناحیه دو امام(علیهما السلام) منتسب به صدق است، اما روایتی از او در منابع دیده نشد؛ همچنین از آن جهت که در کربلا حضور داشته و به اسارت گرفته شده است،(42) طبیعتاً بهسبب رسالت تبلیغی زنان پس از عاشورا باید اخبار و گزارشهایی از واقعه کربلا از او نقل میشد که شاید بهدست ما نرسیده است.
امفروه: مادر امام صادق(علیه السلام) از زنان راوی در خاندان امامت بوده که از امام باقر(علیه السلام) درمورد صبر شیعیان بر آنچه نمیدانند، روایت کرده است: «هم یصبرون علی ما لایعلمون».(43) برقی، امفروه را از راویان امام صادق(علیه السلام) دانسته(44) و مامقانی نیز به وثاقت او شهادت داده است.(45) کُلینی به سند خود از عبدالاعلی نقل میکند که مردی به طواف و استلام حجرالاسود توسط امفروه ایراد گرفته و تذکر داد که خطا کرده است. بانو فرمود: «إِنَّا لَأَغْنِیاءُ عَنْ عِلْمِک»؛ (بهراستی که ما از دانش شما بینیازیم).(46) این پاسخ، حکایت از میزان اطلاع و آگاهی بانو از مسائل فقهی و اعتماد بهدانستههای خود دارد. نکات قابلتوجه در این گزارش عبارت است از:
- علامه مجلسی در مورد سند روایت مینویسد: حسنٌ علی الظاهر و قیل: مجهول؛ ظاهراً حسن است و گفته شده مجهول است.(47)
- ضمیر «نا» میتواند اشاره به زنانی باشد که از جهت نسبی و سببی متّصل به ائمه(علیهم السلام)اند و یا اینکه چون او فرزند قاسمبن محمّدبن ابیبکر بود، که به فقیه اهلحجاز شهرت داشت،(48) مرادش از ضمیر مذکور، خانواده فقها بوده که البته خدا داناتر است.
- اینکه راوی مادر امام صادق(علیه السلام) را میبیند که ناشناخته و بىحضور غلامان مخصوص، دور خانه کعبه طواف مىکرد و عباى درشتى بر سر داشت، نشانگر معروفبودن بانو نزد مردم است.
- معلوم میشود حضور غلامان مخصوص در کنار مادران ائمه(علیهم السلام) مرسوم و طبیعی بوده که از غیر این حالت بهصورت امری غیرعادی و تعجب برانگیز یاد شده است.
- در گزارش آمده است، موقعى که بانو به حجرالاسود رسید، با دست چپ، حجرالاسود را استلام کرد. استلام با دست راست برای مردان است و زنان بهجهت ازدحام، تکلیفی بر این مورد ندارند و حرکت بانو مخالف واجب الهی نبوده است.
حُمیده مُصَفّا: مادر امام کاظم(علیه السلام) نیز از راویان بهشمار میرود. ابوبصیر گوید: خدمت اُمَّحُمیده رفتم تا او را در مرگ امام صادق(علیه السلام) تسلیت دهم. بانو گریست، من نیز از گریهاش گریستم؛ سپس بهنقل از امام صادق(علیه السلام) گفت: «بهراستی که شفاعت ما بهکسی که نماز را سبک میشمارد، نرسد».(49) در این روایت به احتمال، امحُمیده، «امکاظم، حُمیده» بوده، که کاظم در استنساخ ساقط شده است. در محاسن برقی نیز روایتی از عبداللهبن جبلة از حُمیده از جابر از امام باقر(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نقل شده که فرمود: «کسانی که ولایت علی(علیه السلام) را ترک کرده و منکر فضلیتهای او شده و از دشمنان او حمایت کردند، مادامی که برهمین حالت از دنیا روند، از دین اسلام خارج شدهاند».(50)
منابع پسین، این روایت را از محاسن برقی آوردهاند. وجود راویای با نام حُمیده، احتمال این را که راوی روایت بالا همسر امام کاظم(علیه السلام) باشد، تقویت میکند؛ زیرا از نظر همعصر بودن، او میتواند واسطهای بین عبداللهبن جبله که از راویان طبقه امام صادق(علیه السلام) و امام کاظم(علیه السلام)، و جابربن یزید جعفی است، باشد. گفتنی است امکان اشتباه در استنساخ (تصحیف) وجود دارد، امّا افزودن تای تأنیث بدون اینکه حرف مشابه آن وجود داشته باشد، در انواع تصحیفات تعریف نشده است.(51) در هرحال، همچنان احتمال اینکه حُمیده موردنظر در محاسن برقی، مادر امام کاظم(علیه السلام) باشد، وجود داشته و نیاز بهبررسی بیشتر دارد، اما راوی حدیثبودن این بانو با همان دو حدیث مذکور هم قابلاثبات است. شگفت آنکه با وجود روایت دوم، نام بانو در کتاب أعلامالنساءالمؤمنات در بین راویات امام صادق(علیه السلام) و امام کاظم(علیه السلام) دیده نمیشود.(52)
نجمه: مادر امام رضا(علیه السلام)؛ از این بانو یک روایت در مورد دوران بارداری او و اینکه امام کاظم(علیه السلام) به وی فرمود: «هنیئاً لك یا نجمة کرامة ربّك؛ گوارایت باد ای نجمه (این فرزند) کرامتی است که از سوی خداوند بر تو عطا شده است».(53) در بخشی از این روایت بانو گوید، امام کاظم(علیه السلام) فرمود: «خُذِیهِ فَإِنَّهُ بَقِیةُ اللَّهِ تَعَالَى فِی أَرْضِه»؛ (فرزند را بگیر، بهدرستی که او بقیةالله بر روی زمین است). نکته قابلتوجه در عبارت امام(علیه السلام) نصّ بر امامت امام رضا(علیه السلام) است که در دانشافزایی نسبت به امامت منصوص و تکمیل زنجیره «احادیث اثنیعشر»، اهمیتی فراوان داشته است.
امابیمحمد: مادر امام عسکری(علیه السلام) نیز از زمره روایتگران است. در بصائرالدرجات از حسنبن علی زیتونی از ابراهیمبن مهزیار و سهلبن هرمزان از محمّدبن ابیزعفران از امابیمحمّد، مادر امام عسکری(علیه السلام) روایتی در مورد نزدیکبودن مرگ امام عسکری(علیه السلام) و سخن آن حضرت با بانو نقل شده است. براساس این روایت، بانو گوید: یکى از روزها امام عسکرى(علیه السلام) به من فرمود، در سال 260، مشکلی بر من خواهد رسید که میترسم مرا دچار رنج و مشقت نماید و اگر از این ابتلا سالم ماندم، در سال 270ق این اتفّاق خواهد افتاد. بانو فرمود: من به جزع و فزع افتاده و گریستم. امام فرمود: امر خدا باید اجرا شود؛ جزع و فزع مکن، مادر! راوی گوید: وقتى که ماه صفر سال 260ق فرا رسید، وى دچار نگرانی شدید، اضطراب و ناراحتى شد و گاهى از مدینه خارج میشد و خبر میگرفت تا زمانى که به او خبر رسید.(54)
در منابع موجود از مادران امام سجاد(علیه السلام)، امام جواد(علیه السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روایتی نقل نشده، اگرچه بعید است بانوان مذکور، پس از زندگی با امام(علیه السلام) و حضور در خانه امامت از همسران و فرزندان خویش، نقل روایت نداشته باشند. در مجموع، وجود روایاتی از مادران ائمه(علیهم السلام) نمایانگر نقش آنان در انتقال احادیث معصومان به نسلهای بعدی و تکمیل اطلاعات جامعه شیعی است.
دوم. همسران ائمه و نقل حدیث
بانوان بخش پیشین که در جایگاه مادری بودند، بهعنوان همسر امام قبلی نیز نقش روایتگری را ایفا کردهاند، اما همسرانی که مادر امام نبودند و در پایگاه و جایگاه همسری ائمه(علیهم السلام) نیز نقشهایی ایفا کردند، عبارتاند از:
اَسْماء بنت عمیس: همسر امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) که از رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و علی(علیه السلام) روایت کرده و گروهی از صحابه مانند عمربن خطاب، أبوموسى أشعری و پسران وی، عبداللّه و عبیداللّهبن عباس، قاسمبن محمد، عبداللّهبن شداد، عروةبن الزبیر، ابنالمسیب و غیر آنها از وی نقل روایت کردهاند.
امالبنین: بنابه نقل ابوالفرج اصفهانی، امالبنین، همسر امام علی(علیه السلام) پس از واقعه کربلا، برای امام حسین(علیه السلام) و فرزندانش سوگواری میکرد؛ بهگونهای که دشمنان اهلبیت(علیهم السلام) مانند مروان هم با وی همنوا شده میگریستند؛(55) بهیقین در این عزاداری، گزارشهایی از حاضران در واقعه کربلا شنیده بود یا روایاتی از ائمه(علیهم السلام) در مورد جایگاه امام حسین(علیه السلام) و خاندان وی در دست داشت؛ زیرا وی همسر امام علی(علیه السلام) و مربی و پرورشدهنده امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) بوده و محال است در بیش از نیمقرن زندگی با این بزرگواران، سخنی از آنان نقل نکرده باشد. وجود اشعار زیبا و فاخر وی نشان از نقش او در ادبیات و شعر عرب هم دارد.
امامه: دختر خواهر حضرت زهرا(سلام الله علیها) و همسر دیگر امام علی(علیه السلام)، روایاتی را از امام(علیه السلام) در مورد نوع تغذیه آن حضرت و خواص قارچ نقل کرده است(56) و فاطمه بنت علی نیز همین روایت را از او نقل میکند.
أماحمد: بزنطی بهنقل از مسافر، خادم امام کاظم(علیه السلام)، گزارشی در مورد شهادت امام کاظم(علیه السلام) و گفتوگوی امام رضا(علیه السلام) و اُماحمد، همسر امام کاظم(علیه السلام) و مادر احمدبن موسی ذکر میکند که امام(علیه السلام) به او فرمود: «مبادا سخنى بگویی و آن را اظهار کنى تا خبر به حاکم برسد». این مطالب را خود أماحمد با تفصیلی بیشتر نقل کرده است.(57) او حدیث جواز غسل جمعه در روز پنجشنبه را از امام کاظم(علیه السلام) نقل کرده است؛ بنابراین، وی از زنان روایتگر بهشمار میآید.
اُمحسین: همسر دیگر امام کاظم(علیه السلام) نیز روایاتی از امام(علیه السلام) در مورد غسل جمعه نقل کرده که مبنای احکام فقهی قرار گرفته است (اغتسلا الیوم لغد).(58)
سوم. دختران ائمه(علیهم السلام) و نقل حدیث
حضرت زینب(سلام الله علیها): در جایگاه دختر امام(علیه السلام) نقش بسیار برجستهای در روایتگری داشت.(59)
فاطمه صغری: دختر امام علی(علیه السلام) که از اُمامه، حدیث تغذیه امام علی(علیه السلام) و اهمیت قارچ را از وی نقل میکند.(60)
کلثوم: دختر امام علی(علیه السلام) که متن وصیتنامه پدر را روایت کرده است.(61) او را از راویات صادق و صحیح برشمردهاند که الحارثبن کعب الکوفی و الحکمبن عبدالرحمنبن ابینعیم و عروةبن عبیداللّهبن قثیر، و غیر آنان از وی اخذ روایت کردهاند و او هم از محمد حنفیه و اسماء بنت عمیس اخذ روایت کرده است.(62)
فاطمه بنتالحسین: از حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، پدر، برادر، بلال، و أسماء بنت عمیس نقل روایت کرده و فرزندانش عبدالله، إبراهیم، حسین، أمجعفر، فرزندان حسنبن حسنبن علی و محمدبن عبداللهبن عمروبن عثمان از او نقل روایت کردهاند. موضوع روایات وی متعدد و متفاوت است؛ از جمله فدک، دعای پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) هنگام ورود به مسجد و خروج از آن و... بهنقل از وی است.(63)
علیّه: دختر علیبن الحسین که از پدر خویش، امام سجاد(علیه السلام) روایت کرده است. بنابه نقل نجاشی او کتابی داشته و أبوجعفر محمّدبن عبداللهبن القاسمبن محمّدبن عبیداللهبن محمّدبن عقیل از وی نقل روایت کردهاند. جابر (رجا)بن جمیلبن صالح گفت ابوجمیلبن صالح از زرارةبن أعین از علیّة بنت علیبن الحسین به کتابت نقل کرد.(64)
امسلمه: دختر امام باقر(علیه السلام) (همسر محمد ارقط) از امام صادق(علیه السلام) در مورد زمان دعا نقل روایت کرده و علیبن ابیحمزه از او نقل میکند.(65)
حکیمه: دختر امام کاظم(علیه السلام) و حکیمه دختر امام جواد(علیه السلام) گزارشهای مربوط به میلاد امام جواد(علیه السلام)(66) و امام زمان(علیه السلام) روایاتی را از امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری(علیهم السلام): نقل روایت میکنند.
فاطمه: دختر امام صادق(علیه السلام) نیز بنابه نقل برقی از راویان امام صادق(علیه السلام) است اما حدیثی از او دیده نشد.(67)
حکیمه: دختر امام موسی کاظم(علیه السلام) که از راویان امام صادق(علیه السلام) بهشمار میرود.(68)
فاطمه معصومه: دختر امام موسی کاظم(علیه السلام) که در شهر قم مدفون است، ایشان تأثیرات زیادی در گسترش علوم اسلامی داشته است.
حکیمه یا خدیجه: دختر امام جواد(علیه السلام) که حدیث میلاد حضرت حجت(علیه السلام)(69) و گزارش ارجاع شیعیان پس از امام عسکری(علیه السلام) به مادرش، حُدَیث(70) را دارد، از راویان امام عسکری(علیه السلام) و امام زمان(علیه السلام)اند.
2. مرجعیت علمی فقهی
کلینی، روایتی را از عبدالرحمنبن الحجاج نقل میکند که فردی در سفر حج در محضر امام صادق(علیه السلام) از آن حضرت سؤالات فقهی پرسید؛ از جمله در مورد چگونگی انجام مناسک حج برای فرزندی که تازه به دنیا آمده؛ امام(علیه السلام) فرمود: «مادرش را نزد حُمیده بفرست تا او را پاسخ گوید. مرد چنین میکند و بانو با عبارت «إذا کان یوم الترویة..». تمامی اعمال حج نیابتی و جزییات آن در مورد نوزاد را بیان میکند. مجلسی سند این روایت را صحیح دانسته است».(71)
نکته مهم در گزارش این است که بانو روایتی از امام(علیه السلام) نمیآورد و بهطور مستقل، حکم فقهی میدهد؛ ازاینرو، برخی مانند سیّدرضا صدر در کتاب الإجتهاد والتقلید، با استناد به این روایت، حکم بهجواز اجتهاد و مرجعیت زنان و شرط نبودن رجولیت در آن میدهد. او مینویسد: «ظاهر امر این است که ارجاع به حُمیده برای اخذ حکم بوده، نه اخذ حدیث؛ چرا که او حدیثی برای همسر ابنحجاج نقل نکرد، بلکه بهکاری که باید انجام میداد، حکم کرد و این چیزی جز فتوا دادن نیست».(72) صدر در باب اوصاف مفتی و دیگران در باب حج به این روایت استناد کرده است.
در مقابل این دیدگاه، سیفی مازندرانی در باب «اجتهاد و تقلید»، کتاب فقهی خویش، افزونبر روایت فوق، جملهای که بانو حکیمه، عمه امام عسکری(علیه السلام) میفرمود را آورده: «والله إنّی لأراه صباحاً و مساءً و إنّه لینبّئنی عمّا تسألونی عنه فأخبرکم».(73) و این نصوص را تنها دلیل بر حجیّت روایت زنان عادل میداند، همانگونه که روایت مردان عادل حجت است.(74) نمازی شاهرودی نیز مینویسد:«میگویم: حمیده از شریفترین افراد عجم بود و ظاهراً امام صادق(علیه السلام) زنان را برای اخذ احکام به رجوع به بانو حمیده امر میکرد «کان یأمر النساء بالرجوع الیها فی أخذ الاحکام».(75) از تعبیر «کان یأمر» میتوان برداشت کرد که ارجاع بهطور مستمر صورت میگرفته است.
با دقّت در واژه تصنّع در تعبیر کیف تصنّع بِصِبْیانِهَا هم در پرسش و هم در پاسخ، احتمال دیگری را میتوان مطرح کرد، و آن اینکه متعلَّق امر امام(علیه السلام)، یادگیری کیفیّت نیابت بهطور عملی و بهعنوان یک مهارت از بانو حُمیده باشد(76) که البته بحث در احتمالات و ارائه دلایل، مجالی دیگر میطلبد. قدر مسلم اینکه استفاده از فعل ناقص کان با فعل مضارع، نشانگر استمرار ارجاع علمی به این بانو از ناحیه امام(علیه السلام) است، و به احتمال، موارد دیگری بوده، اما تنها این گزارش بهدست ما رسیده است.
در بین دختران ائمه(علیهم السلام)، فاطمة بنتالحسین مشهور به سکینه، در زمینه شعر و ادبیات، مرجع برخی از شعرای شاخص عرب بود. صاعد، مولی کمیت گوید، همراه با کمیت، شاعر اهلبیت(علیهم السلام) بر فاطمة بنتالحسین وارد شدیم و او گفت، این شاعر ما اهلبیت(علیهم السلام) است؛ سپس از او با سویق پذیرایی کرده و سی دینار و یک مرکب به وی صله داد.(77)
بنابه نقل ابوالفرج اصفهانی، شاعرانی مانند جریر، کثیر، جمیل و احوص (در برخی منابع، اخوص) که از شعرای بنام عرب بودند، در مورد شعری با هم اختلاف داشتند و نزد سکینه رفته و از وی در این مورد رهنمود یافتند.(78)
ابنعساکر او را سرآمد زنان عصر خود در زیبایی، ادب و فصاحت میدانست و منزل وی را محل تجمع ادبا و شعرای بزرگ عرب معرفی میکرد.(79) سبطبن جوزی در تذکرةالخواص، اشاره به اختلاف ابنسعد و دیگر مورّخان در شرح حال این بانو داشته است.(80) چنین بهنظر میرسد که مورّخان و تراجمنگاران، بین سکینه دختر امام حسین(علیه السلام) و بانوی شاعری با نام سکینة بنتالحسین، که هم عصر او بوده و اشعار غیرمعنوی میسروده، خلط کردهاند که این نکته نیاز به تحقیقی مستقل دارد.(81)
3. برپایی جلسات علمی و آموزش روش مناظره به زنان
حضرت زهرا(سلام الله علیها)(82): بهعنوان مادر امام ازیکسو و همسر امام ازسویدیگر، در این نوع فعالیتهای علمی پیشتاز بوده است. افزونبر خطبههای گرانسنگ او، در کتاب الإحتجاج طبرسی، گزارشی در مورد آموزش روش مناظره به بانویی توسط حضرت زهرا(سلام الله علیها) مطرح شده است. براساس این گزارش که از تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام) نقل شده است، دو بانو که یکی مؤمن و دیگری غیرمؤمن بودند، در مسئلهای با یکی از دختران امام رضا(علیه السلام) بنا بهنقل شیخ مفید (م 413ق)، طبری (م قرن5) و ابنشهرآشوب (م588)، امام رضا(علیه السلام) جز امام جواد(علیه السلام) فرزندی نداشت.(83) اما برخی دختران دیگری را برای آن نام بردهاند. مانند حکیمه، قطب راوندی از حکیمة بنتالرضا، روایت نقل میکند.(84)
حضرت زهرا(سلام الله علیها) راههای احتجاج و مناظره علمی را برای بانوی متدیّن باز کرده، به او روش مناظره و محاجه را میآموزد و در نهایت، بانوی مذکور بر حریف خویش پیروز شده، و بسیار شادمان میگردد.
حضرت زهرا(سلام الله علیها) پس از موفقیت آن بانو میفرماید: «بهراستی که شادمانی فرشتگان الهی بر پیروزی تو بیش از شادی و سرور توست، و اندوه شیطان بهسبب حزن آن زن نیز بیشتر از اندوه خود اوست». سپس به امر خداوند بهسبب یاری رساندن زن و آموختن روش مناظره به او، ثوابهایی فراوان به حضرت زهرا(سلام الله علیها) عطا شده و این سنّت نیکو به جهت حرکت علمی وی استمرار و تعمیم یافت؛ به این معنا که هرکس دریچهای از علم و معرفت بهسوی کسی که نیازمند آن علم است، بگشاید، بهگونهای که برطرف مقابل خویش پیروز گردد، ثوابی همانند آنچه در روایت است و نگاشتن آن به درازا میکشد، عطا گردد.(85)
آلوسی گوید: «اگر پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) میدانست که فاطمه(سلام الله علیها) مدتی اندک پس از او زنده خواهد ماند، بهیقین میفرمود که کلِّ دین را از وی بگیرید».(86)
حضرت زینب(سلام الله علیها): دکتر عایشه بنتالشاطیء در کتاب السیدة زینب عقیلة بنیهاشم با استناد بهنقل جاحظ عثمانی، عالم بزرگ اهلسنت در کتاب البیان و التبیین، از خزیمةالاسدی مینویسد: «و کان لها - فیما تقول بعض الروایات - مجلس علمی حافل تقصده جماعة منالنساء اللواتی یردن التفقه فیالدین»؛ (براساس آنچه در برخی روایات گفته میشود، حضرت زینب(سلام الله علیها) همواره مجالس علمی پرباری داشت و گروهی از بانوانی که خواستار فهم عمیق (تَفَقُه) در دین بودند، در مجلس وی شرکت میکردند).(87) بیگمان باتوجه به استفاده از کان در گزارش، این مجالس بهطور مستمر برگزار میشد و زنان در سایه آنها از نظر علمی رشد مییافتند و ثمره این محافل میتوانست گسترش علوم با افزودن اطلاعاتی ناب از زبان عقیله بنیهاشم باشد.
گفتنی است که با وجود جستوجوی بسیار نگارنده این مقاله، مطلب فوق در چندین چاپ موجود کتاب البیان و التبیین دیده نشد و احتمالاً، نسخهای در دست دکتر بنتالشاطیء وجود داشته که به آن استناد کرده است. بنابه نقل ابوالفرج اصفهانی، ابنعباس در نقل روایت فدک از حضرت زینب(سلام الله علیها) با وصف عقیله یاد کرده و گوید: «حدّثتنی عقیلتنا زینب بنت علی..».(88) در مجموع، آموزش محتوای علمی و همچنین روشهای علمی از ناحیه زنان وابسته به اهلبیت(علیهم السلام)، گامی بهسوی گسترش علوم بوده است.
4. پاسخگویی به شبهات
پاسخگویی مکرّر حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به زنان مدینه و شدت علاقه او به گشودن گرههای علمی و حل مسائل خاص زنان نیز زمینهای است برای گسترش علوم و بهویژه گسترش علم فقه؛ زیرا همین پاسخهاست که مبنای احکام فقهی شده است. در گزارشی نقل شده آن حضرت(سلام الله علیها) به زنی که بارها سؤال پرسیده بود، فرمود: «بیا و هرچه خواستی بپرس؛ من از پدرم شنیدم که میگفت، دانشمندان پیرو ما هنگامی که در روز قیامت محشور میشوند، به اندازه دانشها و کوششهای آنها در راهنمایی بندگان خدا، به آنها خلعتهای کرامت داده میشود».(89) این گزارش و گزارشهای دیگری که بهسبب پرهیز از درازنویسی به آنها اشاره نشده، نشانگر مرجعیت علمی حضرت زهرا(سلام الله علیها) در زمان حیات اوست.
حُدَیث، مادر امام عسکری(علیه السلام) نیز پس از شهادت امام(علیه السلام) بارها پناه علمی شیعیان متحیّر بوده و آنان را به اطمینان میرساند. شیخ صدوق به سند خود از ابوجعفر مروزی از جعفربن عمرو نقل میکند: در زمان حیات أم ابیمحمّد(سلام الله علیها) با جمعى به محلّه عسکر رفتیم و یاران من براى زیارت امام(علیه السلام)، نامهاى نوشتند و براى یکیک اجازه گرفتند، من گفتم، اسم مرا ننویسید که اجازه نمىخواهم. اسمم را ننوشتند. جواب رسید، همه داخل شوید و کسی هم که از اجازه سرباز زد، داخل شود.(90) از این روایت چنین برمیآید که برای مدتی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزد این بانو میزیسته، و برخی از خواص شیعیان برای زیارت وی نزد او میآمدند. چنین بهنظر میرسد که بهسبب حفظ جان امام(علیه السلام) و مسائل امنیتی، جزییات بیشتری از این ماجرا گزارش نشده، اما بهطور طبیعی او واسطه علوم بین امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و امت هم بوده و حامل اخباری برای خواص و حتی مردم از ناحیه امام آنان بوده است.
چنانکه گفته شد، فاطمه بنتالحسین نیز پاسخگوی بسیاری از افراد زمانه خویش بوده و محل ارجاع علما و شعرای عصر خویش بود.
از زمره این بانوان، حکیمه، دختر امام جواد(علیه السلام) است که پس از شهادت امام عسکری(علیه السلام)، مردم به وی مراجعه میکردند و تکلیف خویش را میپرسیدند،(91) و از راهنماییها و دانش وی بهره میبردند. شیخ صدوق به سند خود از أحمدبن ابراهیم مینویسد: «در سال 262ق در مدینه بر حکیمه دختر امام جواد و خواهر امام هادى(علیهم السلام) وارد شدم و از پشت پرده با وى سخن گفتم، و از دینش پرسیدم. امام را نام برد و گفت: فلانبن الحسن و نام وى را بر زبان جارى ساخت. گفتم، فداى شما شوم! آیا او را مشاهده کردهاى، یا آنکه خبر او را شنیدهاى؟ گفت: خبر او را از ابومحمّد(علیه السلام) شنیدهام و آن را براى مادرش نوشته بود. گفتم، آن مولود کجاست؟ گفت، مستور است. گفتم، پس شیعه به چه کسى مراجعه کند؟ گفت، به جدّه او مادر ابومحمّد(علیه السلام). گفتم، آیا به کسى اقتدا کنم که به زنى وصیت کرده است؟ گفت، به حسینبن علىّبن أبىطالب اقتدا کرده است؛ زیرا حسین(علیه السلام) در ظاهر به خواهرش زینب وصیت کرد و دستورات علىّبن الحسین(علیه السلام) بهخاطر حفظ جانش به زینب نسبت داده مىشد؛ سپس گفت، شما اهل اخبارید، آیا براى شما روایت نشده که نهمین از فرزندان حسین(علیه السلام) میراثش در دوران حیاتش تقسیم مىشود؟».(92)
پاسخگویی بانوان وابسته بهخاندان امامت به شبهات و پرسشهای شیعیان در ابتدای غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نهتنها موجب تحیّرزدایی در عصر حیرت شیعه میشد، بلکه در تکمیل و تنظیم اطلاعات مربوط به تاریخ امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای نسلهای پسین نیز مفید بوده و نیز کمکی شایان به گسترش علم کلام بود.
نتیجهگیری
تاریخ و منابع تاریخی در مورد فعالیتهای علمی و نقشهای زنان در گسترش علوم یا سکوت کرده، یا با اختصار و بهگونهای گذرا از این مبحث مهم عبور کردهاند. یافتن اطلاعات مفید و متقن در این مقوله، بسیار دشوار است، اما لذّت کشف حقیقت، راه را برای هر پژوهشگری هموار میسازد. این داستان، زمانیکه سخن از زنان وابسته به اهلبیت(علیهم السلام) بهمیان میآید، بهدلیل نسبت آنان با ائمه(علیهم السلام) و چرخش قلمها در دستان تاریخنگاران و نویسندگان وابسته بهدستگاه ضد شیعی، به مرحلهای بغرنجی میرسد. با وجود مشکلات پیشگفته در گردآوری واحدهای اطلاعاتی، براساس دستاورد مقاله، نقشهای مادران، همسران و دختران ائمه(علیهم السلام) در گسترش علوم را میتوان در چهار محور زیر به تصویر کشید:
- روایتگری و گسترش آگاهی عمومی در سایه نقل احادیث؛
- برپایی جلسات علمی و آموزش روش مناظره به زنان که توسط حضرت زهرا(سلام الله علیها) انجام میگرفت؛
- پاسخگویی به شبهات و تحیّرزدایی در عصر حیرت شیعه؛
- مرجعیت علمی مادران، همسران و دختران ائمه(علیهم السلام).
اگرچه همه مادران، همسران و دختران امامان(علیهم السلام) در گسترش علوم نقش نداشتند، اما باتوجه به اندک اطلاعات موجود در منابع، نقشهایی شاخص و قابلتوجّه از برخی بانوان را میتوان استخراج کرد و ترسیم نمود. ظهور برجسته برخی بانوان وابسته به اهلبیت(علیهم السلام) در عرصه ادب و شعر نیز قابل طرح است؛ بانوانی مانند حضرت زهرا(سلام الله علیها) با خطبههای فصیح و بلیغ و اشعار نغز، اُمّالبنین و سکینه بنتالحسین که نمونههایی از اشعار آنان در منابع متقدّم ثبت شده است.(93)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.