نقش بانوان شیعه در گسترش علوم اسلامی با تأکید بر قرن هفتم، هشتم و نهم قمری
دکتر نفیسه فقیهی مقدس؛ استادیار دانشگاه اصفهان (n.faghihi@ahl.ui.ac.ir). دکتر سعید ملکمحمد؛ دکترای عرفان اسلامی، محقق و پژوهشگر حوزه (malek_sa@yahoo.com). دکتر رقیهسادات مؤمن؛ عضو هیئت علمی پردیس خواهران دانشگاه امام صادق(علیه السلام) تهران (sadatmomen@yahoo.com). دکتر راضیه میرعلی ملک؛ دکترای مطالعات زنان، گرایش اسلام و حقوق زن (r.miralimalek@gmail.com).
مقدمه
از زمان آغازین تاریخ حیاتبشر، زنان پابهپا و همدوش مردان در تمام عرصههای زندگی حضور داشتهاند. در این میان زنان مسلمان شیعی در پرتو تعالیم ارزشمند اسلام ولایی، در پیشبرد قافله تمدن انسانی و بقاء فرهنگ اسلامی، نهتنها کمتر از مردان نبودهاند، بلکه مشاهده مجاهدات بانوان مطرح جهان تشیع، ثابت میکند که ایشان علاوه بر نقشآفرینی ارزشمند خود، با زمینهسازی و تربیت مردان تأثیرگذار و کارآمد، ثمرات و برکات بیمنتهایی را به نام خود ثبت کردهاند، هرچند که شمار بسیاری از این بانوان، در ادبیات تاریخی از صحنه روایت و ثبت نقش تاریخی بیبدیلشان غایب هستند.
این نوشتار، با استفاده از منابع تاریخی قرن هفتم، هشتم و نهم و دیگر منابع مرتبط با موضوع، قصد دارد تا به تتبع فعالیتهای زنان شیعی آن دوران در احیاء و نشر و گسترش علوم در عرصههاى مختلف پرداخته و تا حد ممکن بهاستقصا و معرفی این بانوان بپردازد. حداقل دستاورد این پژوهش، اثبات فعالیتهای مثبت و گسترده زنان شیعی در عرصههای مختلف علمی است که هم مؤید عدم مغایرت تعالیم اسلام با فعالیتهای علمی و مفید زنان است و هم بهجایگاه مؤثر و اهتمام شیعیان در گسترش علوم، در این برهه تاریخی اشاره دارد.
الف) ویژگیهای جهان تشیع در قرن هفتم، هشتم و نهم
تشیع، یکی از دو جریان اصلی دین اسلام، از ابتدای حیات آن بهویژه در ایران، با تهدیدها و موانع گوناگونی مواجه بوده است. تشیع امامیه در جریان تکاپوهای خود تا میانههای قرن هفتم هجری روندی آرام و آهسته، اما رو به جلو در پیش داشت. تسلط مغولان بر بخش وسیعی از سرزمینهای اسلامی و فروپاشی هیبت و شوکت خلیفه عباسی، بزرگترین حامی مذهب سنت و هم اسماعیلیان، مهمترین رقیبان تشیع امامیه، راه را برای گسترش بیشازپیش تشیع امامیه هموارتر کرد. در اواخر دهه دوم قرن هفتم، حادثه بزرگی در ممالک اسلامی پدیدار گشت و سپاهیان مغول به فرماندهی چنگیزخان به بلاد اسلامی که در غرب آنها بود، حمله کردند و طی چهل سال توانستند مقر حکومت عباسی را در سال 656ق بهتصرف خویش درآورند. در این مدت، حکومت خوارزمشاهیان، اسماعیلیه و حکومت عباسی بهدست مغولان از میان رفتند.(1) در اثر حمله مغولان، بسیاری از شهرها خراب و مردم آن قتل عام شدند. نتیجه تخریبی حمله مغول انحطاط عقلی و فکری حوزه معرفتی است بدینمعنا که شهرهای بزرگ که مراکز اصلی علوم و علما بود، خالی از سکنه و ویران شدند. کتابخانههای بزرگی که در شهرهای پرجمعیت و آباد ماوراءالنهر و خراسان و عراق بود، با سرعتی عجیب پایمال شد یا در خرابهها مدفون گشت و همراه صاحبان و خوانندگان راه دیار نیستی گرفت. فقر عمومی و از میانرفتن بسیاری از آبادانیها و کوچکشدن شهرها و بر هم خوردن مراکز تحقیق و تعلیم و تعلّم و افتادن کار بهدست وحشیانی که البتّه علم و هنر را ارجی نمینهادند و بدان توجّهی نداشتند، مایه تنزّل علمی و فکری ایرانیان تا اواخر قرن هشتم گردید.(2)
در این قرن باوجود تمام ناکامیها، نامرادیها و حرمانها، بزرگانی از قبیل خواجه نصیرالدین طوسی، قطبالدین شیرازی، سیدبن طاووس، علامه حلی و... ظهور کردند و مسلمانان را از زلال معرفت خود سیراب نمودند. در مراکز مهم استقرار شیعه در ایران و عراق همچون شهرهای سبزوار و مشهد و آمل و ساری و نجف و حلّه حوزههای علمی پرارزش بهوجود آمدند، در میان این مراکز مراغه از برکت وجود خواجه نصیرالدین طوسی و رصد خانهای که ترتیب داده و کتابخانهای که با چهارصد هزار مجلّد کتاب ایجاد کرده، قابلتوجّه و از مراکز معتبر انتشار علوم عقلی در ایران قرن هفتم بود و اثر آن در وضع علمی سراسر این دوره مشهود است.
از مهمترین متکلمان شیعه در این دوره خواجه نصیرالدین طوسی است؛ وی از بزرگترین دانشمندان شیعه در علوم و معارف الهی است.(3) تنها به کتاب تجریدالاعتقاد خواجه نصیر، بیش از دویست شرح و حاشیه از علمای شیعه و سنی، نگاشته شده است که در حقیقت تاریخ علم کلام و تطور اندیشه در میان مسلمان است.(4)
گرچه قرن هفتم هجری با حملههای وحشیانه مغولان نابسامانیهای متعددی را در خود داشت، در قرن هشتم هجری و پس از بهروی کارآمدن مغولان از نظر سیاسی و اجتماعی دوران مطلوبتری نسبت به سده قبل برای شیعیان رقم خورد. از دلایل مطلوببودن وضعیت این دوران، برافتادن عباسیان در میانه قرن هفتم بود. از عوامل دیگر باید بهگسترش و رشد تشیع در این دوران بود که بهسبب وجود علمایی مانند خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی در دربار اشاره کرد.(5)
این عالمان و دیگر علمای بصیر آن دوران با تدابیر عالمانه خویش زمینه تسهیل و ترویج تفکر شیعی را فراهم آوردید و حکما را نسبت بهمذهب تشیع ترغیب کردند. بهگونهای که اولین پادشاه مغول سلطان محمد خدابنده، اسلام را پذیرفته و مذهب تشیع را مذهب رسمی کشور ایران اعلام کرد. باتوجه به اعلام تشیع بهعنوان مذهب رسمی در خطه تأثیرگذاری از جهان، از نظر علمی مکتب تشیع رشد بیشتری یافت و در این زمینه، مدارسی برای بانوان تأسیس شد.(6) در این سده، سلاطینی که به حکمرانی پرداختند، هرکدام بهطور خاص در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم مؤثر بودند؛(7) یکی از این سلاطین، سلطان محمود غازانخان بود. گرچه حمله مغولان آسیبهای زیادی بر پیکره مناطق شرقی وارد نمود، با روی کار آمدن حکومت غازانخان و به علت رسمیشدن دین اسلام بهعنوان مذهب مردم این خطه و باتوجه به علاقهمندی او به علمای مسلمان، از نظر علمی مکتب تشیع رشد دوباره خود را از سرگرفت و مراکز علوم دینی فعالیتهای خود را دوباره آغاز نمودند.(8)
از دلایل دیگر رشد تشیع در این سده، وجود علمایی مانند خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی در دربار بود. خواجه نصیرالدین در دو دهه نقش مهمی در گسترش میراث اسلامی ایفا نمود که خود زمینه تسهیل و ترویج تفکر شیعی را بهوجود میآورد. بنابراین حکما نسبت بهمذهب تشیع ترغیب میشدند؛ بهطوری که غازانخان مغول تحتتأثیر علمایی مانند خواجه نصیرالدین، اسلام را پذیرفته و آن را دین رایج و حکومتی خود اعلام کرد. گرچه خوی مغولان در او کم و بیش یافت میشد، اما با گرویدن خویش به اسلام، بر تسهیل امور اسلامی و بالاخص تشیع متمایل گشت.(9)
از دیگر حکام آن زمان، سلطان محمد خدابنده بود که برای گسترش عقاید شیعه در سلطانیه، مدارس مخصوصی را راهاندازی کرد. او در اردو مدرسهای به نام سیاره برپا کرد و علمایی همچون علامه جمالالدین حسنبن مطهر حلی (م۷۲۶ق) و پسرش فخرالمحققین محمد (۷۷۱-۶۸۲ق) را برای تدریس به آن مکان فراخواند.(10) پس از مرگ اولجایتو، فرزندش ابوسعید بر مسند خلافت نشست. ابوسعید پس از گذشت سالهای پر فراز کشته شد و با مرگ او دوران حکمرانی مغولان در ایران عملاً به پایان رسیده و آشفتگی زیادی بر ایلخانان و در ایران مستولی گشت. در این زمان، حکومت ایلخانی بهدست شاهزادگان ناشایسته خاندان چنگیزی و امیران متخاصم و برخی ازحاکمان بومی مناطق تقسیم شد.
از ویژگیهای بارز قرن نهم از نظر مذهبی، رواج مذهب تشیع و اظهار تمایل عمومی مردم، نسبت به این مذهب است. سیاست آزادی مذهبی تیموریان که ادامه سیاست مغولان بود، زمینه را برای تضارب آرا مهیا ساخت و در این راستا، مکتب تشیع که از پایههای اعتقادی استواری برخوردار بود، رشد چشمگیری یافت و مقدمات تشکیل یک دولت شیعی در قرون بعد فراهم گردید. ازسویدیگر، آرامش نسبی ایجاد شده بعد از فتوحات تیمور و احترام وی بهمشایخ تصوف، موجب رواج و رونق خانقاهها شد. مشایخ صوفیه در این دوره یا خود شیعه بودند و اساس کار خود را بر پایه تعالیم تشیع استوار میکردند یا اگر سنی هم بودند، سنّی کمتعصب و متمایل بهشیعه بودند؛ ضمن اینکه خصلت ظلمستیزی و سازشناپذیری تشیع که متأثر از نهضت کربلاست، زمینهساز قیامهای متعدد صوفیان، علیه ظلم و فساد حاکم برجامعه شد. ازاینرو حکام و سلاطین که از این قدرت مکتوم مطلع بودند، سعی برسازش و مدارا با مشایخ صوفیه داشتند. بهعلت توجهی که تیموریان به صوفیه میکردند، تعداد صوفیان درحال افزایش بود، اما از کیفیت آن کاسته میشد؛ بهطوری که تصوف در این قرن، آخرین نفسهای خود را میکشید و دیگر صوفی قابلتوجهی پا بهعرصه وجود ننهاد.(11)
از سویی دوره تیموریان (۷۷۱-۹۱۱ ق) به رغم نابسامانی و منازعات داخلی و درگیری امیران این خاندان با ترکمانان قراقویونلو، دوره رونق فرهنگ، هنر، ادبیات، تاریخ، ریاضی و نجوم بود. دربارهای هرات، سمرقند، شیراز، تبریز و اصفهان بهسبب هنرپروری و هنرمندی فرمانروایان تیموری، محل تجمع و آمد و شد هنرمندان و ادیبان برجسته بود.(12) همچنین در عصر مغول و تیموریان به علت خصلت قبیلهای، بانوان حقوق و امتیازات بیشتری داشتند؛ بهطوری که در قوانین مغول، این امتیاز مسجل بوده است که اگر زنی نزد امیر برود و از او در مورد جزای خود و یا اقوام و خویشان عفو بخواهد، بهخاطر احترام زنان، اگر جرم کوچک باشد بخشوده میشود. در صورت سنگینبودن جرم، مجازات به نصف کاهش مییافت. موقعیت زنان شاخص، در دستگاه حکومتی چنان بود که بالای بیشتر فرامین شاهی مینوشتند: «بهفرمان سلطان و خواتین...».(13)
ب) زنان دانشمند و فرهیخته
باید گفت تعداد زنان دانشمند شیعی در این قرنها، در مقایسه با قرون بعدی، قابلتوجه نیست.(14) آنان در حوزه علوم اسلامی، وقف، هنر، ادبیات، شعر، سیاست و حکومتداری، فعالیت داشتهاند و ثمرات علمی خویش را در جامعه به یادگار گذاشتهاند. از علوم اسلامی رایج در این دوران میتوان به علم قرائت، رسمالخط و دانشهای مرتبط با آن، تفسیر، حدیث، فقه، کلام، تاریخنگاری، ادبیات، علوم عقلی، پزشکی، اخلاق و مباحث حکمت، عرفان و تصوف، اشاره کرد؛ این قسمت در چند محور این زنان دانشمند مورد بررسی قرار میگیرد.
1. زنان محدث و عالم
یکم. جوهره دختر هبةالله دوامی بغدادی (م 602ق)
جوهره، عالمه، محدثه و متخصص در علم فصاحت و بلاغت بود، او در خاندانی عالم و شیعی در بغداد متولد شد، علوم اولیه را از بزرگان خاندان خود فراگرفت و مدارج عالی را از محضر شیخ ابوالنجیب و ابوالوقت کسب فیض نمود و استماع حدیث کرد. همسر او شیخ عبدالرحیمبن ابوالنجیب بود و فرزندش دختری به نام سیده است که او هم از زنان عالم و فاضل بغداد بود.(15) ذهبی او را صاحب ورع، زهد، وعظ و ارشاد میداند.(16) جوهره مدتها در بغداد تدریس و مجالس وعظ و خطابه داشت و از مراجع زنان در امور شرعیه و مسایل فقهی بود سرانجام در سال (602ق) بین نماز مغرب و عشاء دعوت حق را لبیک گفت.(17)
دوم. فاطمه مادر سیدبن طاووس
فاطمه مادر سیدبن طاووس، دختر محدث جلیل ورامبن ابیالفراس صاحب کتاب تنبیهالخواطر است که سیدبن طاووس در کتاب فلاحالسائل او را اسوه مؤمنین میداند و مینویسد: «جدم ورامبن ابیالفراس از کسانی است که اقتدا به فعل او میشود».(18) فاطمه مادر رضیالدین علیبن طاووس، از بانوان گرانقدر و عالم و فاضل امامیه بود. برخی شاگردان شیخ علی کرکی در ضمن ذکر مشایخ، نام او را جزو مشایخ اجازات شمرده است.(19)
سوم. شرفالاشراف یا شریفه (زنده در 664ق)
شریفه، دختر رضیالدین علیبن طاووس، عالمه و محدثه حافظه قرآن و عالم به تفسیر و تأویل بود. وی پس از تکمیل مقدمات علوم نزد پدرش سیدبن طاووس (م 664ق) به مقام اجتهاد رسید و اجازه روایت دریافت کرد.(20) سیدبن طاووس در کتاب کشفالمحجة خطاب به پسرش محمد مینویسد: بدانکه خواهرت شرفالاشراف را قبل از بلوغ نزد خود خواندم و مطابق توانش دستورات دینی را شرح دادم و به او توضیح دادم که خداوند بهواسطه بلوغ چه منت و شرافتی به بندهاش داده است تا در خدمتش باشد، و این افتخار نصیب تو نیز شده است.(21)
چهارم. فاطمه بنت سیدبن طاووس (زنده در 664ق)
او دختر رضیالدین علیبن طاووس است و مادرش زهرا خاتون دختر وزیر ناصربن مهدی است. فاطمه در نه سالگی حافظ قرآن بوده است.(22) افندی وی را بانویی فاضله، عالمه، کاتبه، صالحه و حافظ قرآن میداند. محدث قمی هم او را جزء فواطم عشر برشمرده است.(23) فاطمه از زنان دارای اجازه شیعه است؛ چراکه سیدبن طاووس به او و خواهرش شرفالاشراف و برادرانش اجازه روایت امالی طوسی را داد.(24)
پنجم. امّعلی همسر شهید اول
امّعلی همسر شهید اول محمدبن مکیبن محمدبن حامدالعاملی الجزینی، بانویی عالم، فاضل و فقیه بود. مرحوم شهید اول، زنان را برای پرسش از سؤالات خود به ایشان ارجاع میداد؛ در شرح حال وی آمده است که زنی متقی و عابد بود و در قرن هشتم از دنیا رفت.(25)
ششم. فاطمه دختر تاجالدین ابنمعیه
مؤلف ریاضالعلماء پس از ذکر نام دختر شهید اول نام این بانو را برده و او را هم عصر با دختر شهید اول میداند؛ وی بانویی دانشمند و محدثه بوده و به سیدةالمشایخ معروف بوده است و از پدرش ابنمعیه روایت نقل مینموده است.(26) بانو فاطمه زنی نسبشناس و حدیثدان متبحری بود که در سال (۷۷۶ ق) دار فانی را وداع گفت.
هفتم. فاطمه دختر شیخ محمدبن احمدبن عبداللهبن حازم العکبری
بانویی عالمه و فقیهه و از مشایخ تاجالدین محمدبن معیه الحسنی بود و شیخ شهید بزرگوار از او به توسط سیدبن معیه روایت مینماید. صاحب ریاضالعلماء میگوید، که ظاهراً او امامیه بوده و شیخ عبدالصمدبن احمدبن عبدالقادربن ابیالجیش او را اجازه داده است، در کتاب ریاحینالشریعه نیز او را امامیه دانستهاند و صاحب کتاب أعلامالنساء فی عالمی العرب و الاسلام وفات او را در سال (۷۷۶ ق) ذکر کرده است.(27)
هشتم. فاطمة العاملی الجزینی
شیخ شمسالدین محمدبن مکیبن احمد عاملی نبطی جزینی (۷۸۶-۷۳۴ ق)، مشهور به «شهید اول»، دختری داشت بهنام فاطمه که دینشناس، فقیه، فاضل، عابد و استاد حدیث بود. کنیه او «امالحسن» و لقب ایشان «ستالمشایخ» بود.(28) فاطمه ستالمشایخ، به علم و دانش علاقه بسیاری داشت. وی از شاگردان پدرش بود و تا حد امکان از دانش آن فقیه بزرگوار بهره جست. پدرش همواره فاطمه را میستود و شاگردانی را برای آموزش به ایشان میسپرد. وی نیز در تربیت شاگردانی که پدرش به او سپرده بود، بسیار دقت و تلاش میکرد تا جایی که وی را ستالمشایخ، بهمعنای سرور استادان حدیث نامیدهاند.(29)
فاطمه ستالمشایخ از برخی بزرگان از جمله پدرش محمدبن مکی و استاد پدرش تاجالدین سیدمحمدبن قاسم، معروف به ابنمعیه که از فقهای بزرگ حله و از شاگردان علامه حلی و در علوم فقه، حدیث، شعر و ادب، استادی زبردست بهشمار میرفت و در علم انساب نیز مهارت و تخصص داشت، اجازه روایت حدیث دریافت کرد.(30) همچنین مرحوم آیتالله خویی او را در زمره نساء حدیث ذکر کردهاند.(31)
نهم. دهماء بنت یحییبن مرتضی یمنی
دهماء دختر یحییبن مرتضی یمنی (م 837ق)، از زنان عالم، فاضل و متقی بود که در علوم مختلف از جمله نحو، اصول، منطق، نجوم، رمل، شیمی و شعر سرآمد بود. او از جمله اندک بانوان فقیه شیعی زیدی است که نامش در کتب ذکر شده است.(32)
برجستهترین استاد وی، برادرش امام مهدی احمدبن یحیی المرتضی (775-840ق) است که کتابی به نام الازهار تألیف کرد که این بانو در چهار جلد به شرح این کتاب فقهی پرداخت.(33) همچنین شرحی نیز برای منظومه کوفی در فقه و فرائض نوشت و شرحی هم بر مختصرالمنتهی ابنالحاج در اصول فقه نگاشت. از دیگر نوشتههای او نیز به سه جلد کتاب کلامی با عنوان الجواهر فی علمالکلام میتوان اشاره کرد. از او جزوهای ناتمام در معرفی شعرای اهل فضل نام برده شده است.(34)
دهم. خدیجه، بنت حسنبن علیبن عبدالعزیز
خدیجه دختر حسنبن علیبن عبدالعزیز (م 841ق) از زنان محدث و عالم شیعی بود. این بانو محدثی پرهیزکار، صالحه و حافظ قرآن بود و تجوید را کاملاً میدانست. وی همواره به علم فقه مشغول بود و به آن اشتهار داشت. او از احمدبن موازینی کسب علم نمود.(35)
یازدهم. حلیمه اسحاقیه دختر سیدعزالدین اسحاقى
شریفه، حلیمه اسحاقیه دختر سید عزالدین اسحاقی (م 861ق) از خاندان سادات بنىزهره حلبیین است.(36) این بانو از سادات عالم، فاضل و راوى حدیث بوده است. سیده حلیمه، شب یکشنبه، یازدهم محرم سال 861ق در حلب وفات یافت و در سفح جبلالجوشن به خاک سپرده شد.(37)
دوازدهم. آسیه دختر جارالله صالح شیبانی طبری
آسیه (م 872ق) دختر جارالله صالح شیبانى طبرى، زنى صاحب کمالات و محدث بود. محمدبن محمد سخاوى و جمع دیگرى به او اجازه حدیث دادند. او از استادان جلالالدین سیوطی بود(38) و علامه سیوطى از او اخذ حدیث مینمود. همچنین او به محمدبن عبدالرحمنبن شمسالدین سخاوى، اجازه نقل روایت داده است. وى در رجب سال 796ق در مکه متولد و در سال 872ق در همان شهر از دنیا رفت.(39)
2. زنان سیاستمدار و حکمران
در قرن هفتم و هشتم شاهد قدرتگرفتن زنان در امور حکومتی هستیم، تعدادی از پادشاهان زن یا خواتین، در این قرن بر قسمتهای مختلف فرمانروایی میکردند. در ادامه تعدادی از این زنها ذکر میگردد.
یکم. ایران خاتون
در اوایل قرن هفتم، ایران خاتون از زنان فرمانروای محلی و حاکم لرستان گردید. او دختر ابوطالبخان، حاکم آن منطقه بود و پدر و پسرش از امرای لشکر خلیفه الناصر بالله بهشمار میرفت. ایران خاتون در سال 635ق درگذشت و در حرم سیدالشهداء(علیه السلام) به خاک سپرده شد.(40)
دوم. فاطمه خاتون (فاطمه خراسانی) (زنده در 644ق)
توراکینا خاتون، دومین همسر اوکتای قاآن بانویى شیعه را که فاطمه خراسانى نام داشت، بهدرگاه خویش راه داد و این زن باتدبیر چنان به نفوذ فراوان دست یافت که محرم اسرار آن بانوى مغولى شد و به قول عطاملک جوینى با اقتدارى که بهدست آورد از شیعیان حمایت کرد و او که دیگمشاور بلندپایه توراکینا خاتون شده بود، کوشید به مسلمانان و خصوص سادات و علویان اقتدار دهد و از نفوذ مغولان بودایى و عیسوی مذهب در دستگاه حکومتى بکاهد و با برنامهریزى او بود که گروه زیادى از شیعیان ایرانى و بهخصوص اهلخراسان، در رأس کارهاى مهم قرار گرفتند.(41)
سوم. ترکان مریم (مریم خاتون)
ترکان مریم(42) از زنان خیر و نیکوکارست که آثار و ابنیه عامالمنفعهای را وقف نموده است. وى مادر ابومنصوربن لنگر مشهور به سلطان قطبالدین (م 626ق) از اتابکان یزد است. گزارشهایی از ساخت و ساز مسجد، مدرسه و بازار در زمان حکومت ابومنصور وجود دارد. همچنین او زیارت قدمگاه امام هشتم(علیه السلام) را امارت کرد. بنابه نوشته تاریخ یزد، مریمخاتون در دوران حکومت فرزندش، آثارى به یادگار نهاد که از آن جمله میتوان، روستاى مریمآباد و تأسیسات آن از جمله قنات، مسجد جامع، دروازه و بازار را نام برد که دو بناى اخیر به نامهاى دروازه مادر امیر و بازار مادر امیر معروفند.(43)
چهارم. آبش خاتون
دختر سعدبن ابیبکربن سعد زنگی و ترکان خاتون(44) که از سوی ایلخانان مغول، اتابک شیراز بود. آبش بعد از کشتهشدن سلجوقشاه در 662ق حکومت شیراز را بهدست گرفت. هلاکو در 663ق او را به نزد خود خواند و به ازدواج پسرش منکوتیمور درآورد. آبشخاتون به مذهب تشّیع گرایش داشت و تحتتأثیر افکار شرفالدین ابراهیم در ترویج این آئین کوشید و اموال خویش را وقف پیشبرد و گسترش تشّیع مینمود.(45)
آبشخاتون در دوران حکومت و زندگی خود در فارس فعالیتهای بسیاری برای پیشرفت سرزمیناش انجام داده است؛ اقداماتی مانند ساخت مدرسه، کاروانسرا و دیگر بناهای عامالمنفعه. آبشخاتون حکمرانی بود که در علم و فصاحت متخصص و از برترین زنان دانشمند عصر خویش بود. او با علما مجالست میکرد و تشیع را در حکومت خویش گسترش میداد. او اموال خویش را در راه اسلام و علم وقف کرد.(46)
پنجم. صفوةالدین پادشاه خاتون (لاله خاتون) (م 694ق)
پادشاهخاتون دختر قطبالدین محمد(م 656ق) و ترکانخاتون (قتلقخاتون) بود. پادشاهخاتون مدتی بعد از مرگ مادرش (681ق) در کرمان به حکومت رسید. صفوةالدین لقب پادشاهخاتون بود. او زنی عاقل، باوقار، خوشرو و نیکوسیرت و در عرصه سیاست پادشاه شایستهای بود و در انجام امور عدالت را رعایت مینمود. او خطاط و نویسندهای صاحبسبک بود و درزمینه تهذیب و تزیین نیز مهارت داشت.(47) او شاعری توانا و تخلصش«لالهخاتون»(48) و «حسنشاه» بوده است.
ششم. دارالشمسی
دختر سلطان عمربن علیبن رسول، از زنان سیاستمدار یمن بوده است. عقل متین، رأی صائب، قلب قوی، صیانت، عفت و صلاح از نقاط قوت اوست. آثاری از او باقی مانده است، مدرسهای معروف به مدرسه شمسیه در ذیعدنیه از شهرهای تعز و مدرسه شمسیه دیگری در زبید از جمله این آثار است.(49)
هفتم. همسر عطاء ملک جوینی
همسر عطا ملک جوینی(50) بانی مدرسه عصمتیه است که آن را در سال 671ق در بیرون بغداد برای فرق اسلامی ساخت و برای مدرّسان آن وظیفهای معین نمود.(51)
3. زنان شاعر
عرصه ادب و شعر از حوزههای علمی فعالیت بانوان است. افزون بر بانوان شاعری چون دختر ستی،(52) دختر سجستانیه،(53) فاضله سمرقندی،(54) آرایشبیگم ترکمانی دختر میرزا اسکندر(55) از امراى مشهور سلسله قراقوینلو،(56) مهری هروی و همچنین دختر خطیب گنجهای(57) میتوان این بانوان شاعر را نام برد.
یکم. دختر حسامالدین سالار اصفهانی
از زنان شاعر قرن هفتم هجری است که تذکرهها از او به بنت اصفهانیه یاد کردهاند. پدرش ملقب به «استادالدنیا و حجةالحق» شاعر و فیلسوف نیمه دوم قرن ششم هجری بود. بنت اصفهانیه مدتها در شهر موصل زیسته است. او اشعار بسیاری سروده است. از رباعیات اوست:
روزی که طلب با لب و خال تو کنم |
| جان تازه به فرخنده جمال تو کنم |
این جرم که زنده ماندهام بیرخ تو |
| در گردن امید وصال تو کنم |
با درد تو نیست روی درمان دیدن |
| دشوار بود وصل توسان دیدن |
من دوش به خواب دیدهام زلف تو را |
| گویی چو بود خواب پریشان دیدن |
چندان که بهکار خویش وا میبینم |
| خود را به غم تو مبتلا میبینم(58) |
دوم. رضیه گنجهای
رضیه گنجهای (م 680ق) از زنان سخنور و شاعره فاضله آذربایجان است. علوم اسلامی و فنون ادب را از علمای عصرخود فراگرفت و به ادبیات پرداخت. اشعار بسیاری از او باقی مانده است.(59) در نزهةالمجالس، 9 رباعی از او را ذکر کرده است از جمله:
زلف تو، چو آه من درازی دارد |
| خلق خوش تو، بندهنوازی دارد |
چشم خوش تو، دوست از آن میدارم |
| کز منت سرمه، بینیازی دارد(60) |
سوم. جهانملکخاتون شیرازی دختر مسعود شاهبن محمود
شاهزاده جهانملکخاتون دختر مسعودشاهبن محمود و معاصر با حافظ شیرازی بود، وی ساکن شیراز بوده و دیوان اشعار داشت؛ تخلص وی جهان بود و در سال (م۷۹۱ یا ۷۹۲ق) وفات یافت، نسخه مذهبه دیوانش در کتابخانه ملی پاریس و مقدمهای از نثر و نسخهای قریب به 13 هزار بیت دارد. نسخه دیگر آن در استانبول طوپقپو سرای دارد که مرشدبن محمد همدانی آن را نوشته است. وی معاصر عبید زاکانی بوده است و در مجالس او حاضر میشده است. وی را همه شعرای آن زمان احترام مینمودند.(61)
چهارم. بیجه منجمه کرمانیه
او از زنان فاضل، منجم، ریاضیدان و شاعر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجرى است و در آثارش به ماه و مه تخلص مىکرد. وى خواهر مولانا علاءالدین کرمانى و معاصر سلطان حسین بایقرا (912-875ق) و وزیر دانشمندش امیرعلى شیرنوایى (906ق) و شاعر معروف مولانا عبدالرحمان جامى (898-817ق) بود.(62) صاحب «مجالس النفایس» در مورد او مینویسد: «فضایل بیجه غایت و نهایت ندارد و تقویم خوب استخراج مىکرده و شعر نیز نیکو مىگفته است».(63)
پنجم. اوراقسلطان ترکمانی
وی دختر دیگر امیر اسکندر قراقویونلو و خواهر آرایشبیگم ترکمانی است. اوراقسلطان به فضل و کمال مشهور بود و یکی از زنان شاعر و دانشمند شیعه بهشمار میآید. در منابع چنان آمده است که وی در سنه 842ق زنده بوده است.(64) قاضى نورالله شوشترى در مجالسالمؤمنین او و قبیلهاش همگی را شیعه مىخواند.(65) بیت زیر عشق او را به اهلبیت(علیهم السلام) نشان میدهد:
بود از جـان محب آل حیـدر اوراق سلطان بنت شه سکندر
4. زنان واقفه(66)
زنان واقفه به زنانی گفته میشود که در راهاندازی و سرمایهگذاری روی مراکز علمی و مذهبی برای گسترش علوم اسلامی نقش ارزندهای ایفا کردهاند. این زنان مکانهایی مانند مساجد و مدارس را بنا نموده و بر مساعدت فقرا نیز اهتمام میورزیدند. در ادامه به فعالیتهای تعدادی از آنان اشاره میشود.(67)
یکم. تاشیخاتون
این نام که ظاهراً ترکی است، نام مادر شاه شیخ ابواسحاقبن محمودشاه است و این زن خیّره و جلیله و روضه منوره احمدبن موسیبن جعفر(علیه السلام) ملقب به شاهچراغ را عمارت نموده است و بر آن قبه عالی نهاده و در کنار آن مدرسهای بنا کرده و مکانی به نام میمند را بر آن وقف نموده است.
دوم. دلشادخاتون دختر تیمورتاشبن امیر چوپان
وی دختر تیمورتاشبن امیرچوپان و زوجه شیخ حسن کبیر ایلکانی و مادر سلطان اویس بوده است. آوردهاند که بانو دلشاد خاتون زنی با کفایت و بخشنده بود و فقرا و غربا را پناه میداد؛ در زمان امیر شیخ حسن حکومت بهدست وی بوده است، در شرح حالش آوردهاند که طبع موزونی داشته و اشعار لطیفی میسروده است که از جمله بیت زیر از اشعار اوست:
اشکی که سر ز گوشه چشمم برون کند بر روی من نشیند و دعوی خون کند
وی در سال (۷۵۲ق) دار فانی را وداع گفت و در نجف اشرف به خاک سپرده شد.(68)
5. زنان مؤثر در عرصه هنر اسلامی
یکم. گوهرشاد آغا
ملکه گوهرشاد بیگم (780-۸۶۱ق)، معروف به گوهرشاد آغا، از اشراف زنان خراسان و از نامداران و سیاستمداران دوره تیموریان است. او زنی نیکوکار، ثروتمند، ادب دوست، هنرپرور، باوقار، خردمند، با احتیاط و باسیاست بود. گوهرشادبیگم، همسر سلطان شاهرخ تیموری بود که پس از پدرش امیرتیمور، بهمدت ۴۳ سال بر مناطق وسیعی از ایران و افغانستان حکمرانی کرد و توسط او پایتخت تیموریان از سمرقند به هرات منتقل شد.(69)
تحت حمایت این بانو، زبان فارسی و فرهنگ ایرانی به عنصر اصلی در دربار تیموریان ارتقاء یافت. او و همسرش سلطان شاهرخ تیموری، نوعی رنسانس فرهنگی، از طریق صرف حمایت بیدریغ خود از هنر و جذب هنرمندان، معماران، فیلسوفان و شاعران به دربار خود بهوجود آوردند. گوهرشاد به تاریخ و ادبیات علاقهمند بود و مهری هروی، از زنان شاعر نامدار قرن نهم، مصاحب و ندیمه او بود. بسیاری از نمونههای بدیع معماری دوره تیموری در هرات هنوز باقی است و امروزه آثار معماری، مینیاتور، کتب خطی، آثار خوشنویسی و دیگر هنرهای صناعی بهجا مانده از آن دوران، از ممتازترین آثار هنری در جهان بهشمار میروند.(70)
از آثار و بناهای خیریهای که از سوی گوهرشاد خاتون بنا شد، مسجد جامع، مدرسه و خانقاه شهر هرات افغانستان، و مسجد جامع مشهد در ایران، بیش از همه اهمیت دارند. این بناها در هر دو شهر به نام آن بانوی نیکنام به «گوهرشاد» موسوم و مشهور هستند و از شاهکارهای هنر معماری و کاشیکاری قرن نهم هجری بهشمار میروند.(71) همچنین او آثار ارزندهای در حرم امام رضا(علیه السلام) و اطراف آن پدید آورد، از جمله دو رواق «دارالحفّاظ» و «دارالسیادة» را بنا کرد.(72)
دوم. پریزادخانم
پریزادخانم، دختر شاهرخ تیموری و ندیمه گوهرشاد است که آثار خیریه بسیاری در شهر مشهد باقی گذاشته است. از جمله آثار وی تأسیس مدرسه علمیه برای تدریس علوم دینی و معارف اسلامی واقع در بازار مشهد است که به نام مدرسه پریزادخانم شهرت دارد. این مدرسه در گذشته، خارج از محدوده حرم مطهر رضوی بوده، ولی با توسعه حرم، داخل آن قرار گرفته است.(73) گفته شده چون گوهرشاد نسبت به ندیمهاش پریزاد علاقه وافری داشت، بقایای مصالح مسجد گوهرشاد را در اختیار وی گذاشت تا مدرسه را بسازد.(74)
سوم. صالحه خاتون
صالحه خاتون، دختر میرزا جهانشاهبن قرایوسف ترکمن، سومین پادشاه از سلاطین طایفه قراقویونلو است که در سال 839ق در آذربایجان و نواحی شمال غرب ایران حکومت میکرده و همگی شیعه بودهاند.(75) در این دوران، در مرکز شهر تبریز، مسجدی بنا شد که یکی از شاهکارهای معماری دوران اسلامی بهشمار میآید و به مسجد کبود معروف است. ساخت مسجد کبود با همت جان بیگم خاتون، همسر جهانشاهبن شاه یوسف و نظارت عزالدین قاپوچی در سال ۸۷۰ق پایان یافته است، اما در سال 870ق پس از کشتهشدن جهانشاه بهدست اوزون حسن بایندر، سرسلسله آق قویونلوها، کار توسعه و تکمیل مسجد و مجموعه اطراف آن متوقف شد.(76)
پس از سپریشدن دوران حکومت اوزون حسن و روی کارآمدن سلطان یعقوب، تکمیل بنای عمارت مظفریه موردتوجه قرار گرفت و با نظارت صالحه خاتون، دختر جهانشاه، مرمت و قسمتهای دیگری نیز به این مجموعه اضافه شد.
چهارم. ستی فاطمه خاتون
طبق مضمون کتیبه کاشی معرقی که بر روی ستونهای طرفین ایوان، در صحن مسجد جامع یزد قرار دارد، ساخت یا شاید تزیین ایوان بالا یا ستونهای این قسمت در سال 836ق توسط یک بانوی تیموری به نام فاطمهخاتون، همسر امیرحاکم یزد و دختر میرشمس، صورت پذیرفته باشد.(77) همچنین فاطمه خاتون در ساخت بنای مجموعه میرچخماق یزد (841ق) شامل مسجد، خانقاه، قنات، آب انبار و چاه آب سرد، شرکت داشته است.(78)
پنجم. ربیعه بیگم سلطان
ربیعه بیگم سلطان، دختر الغ بیگ و همسر ابوالخیرخان ازبک، حاکم ترکستان است که در سال 891ق، آرامگاهی هشتضلعی در جنوب زیارتگاه خواجه احمد یساوی (م 801ق) در ترکستان بنا کرد. زیارتگاه خواجه احمد یساوی در داخل قلعه خجند در کنار راه کاروان، رو به شمال تاشکند به مسیر دریا قرار دارد و یادبودی است مرکب از آرامگاه شیخ احمد یساوی صوفی، فرزند شیخ ابراهیم که به فرمان تیمور به پا شد، اما سردر بزرگ آن در سمت جنوب، هرگز پایان نیافت و ربیعه بیگم در آنجا آرامگاهی ساخت.(79)
ششم. شاد ملک
از زنان خوشنویس اواخر قرن نهم، شادملک (م 871ق). دختر محمدسلطان گورکانی و نوه تیمور لنگ است. از جمله این آثار، قرآنی مذَهّب در قطع متوسط با خط سهدانگ خوش، که در تاریخ 871ق انجام پذیرفته است. این قرآن کریم در موزه اسلامی ترکیه نگهداری میشود.(80)
نتیجهگیری
بررسی زندگی و فعالیتهای بانوان شیعه قرن هفتم نشان میدهد که ایشان با وجود انحطاط فکری و فرهنگی و ویرانیهای برجای مانده از حملات مغول، از فرصتها و امکانات موجود در راستای نشر و گسترش علوم استفاده کردهاند. تعدادی از این بانوان مجتهد و دارای اجازه روایت بودهاند و برخی با اینکه دانشمند نبودهاند، ولی با ساخت مساجد و مدارس و وقف آنها، زمینه گسترش علوم را فراهم کردهاند.
مهمترین ابعاد فعالیت و نقشآفرینی بانوان قرن هفتم در این موارد خلاصه میشود: قرآن و حدیث و فقه؛ سیاست و حکومت؛ شعر و ادبیات؛ عرفان و تصوف؛ خوشنویسی و تهذیب؛ وقف.
در سده هشتم فراز و نشیبهای تاریخی و مسائلی پس از حمله مغولان ایجاد شد که خود باعث رکود علمی و فترت بسط علوم در این زمان بود، اما اعلام تشیع بهعنوان دین رسمی مردم و گرایش حاکمان مغول بر این امر و نفوذ قابلتوجه عالمان دینی در دستگاههای حکومتی آن زمان، فضای مناسبی را برای گسترش علوم اسلامی فراهم نمود. این امر باتوجه به نیاز زنان جامعه به تبیین مسائل اسلامی و تأکید اسلام برعدم تفاوت زن و مرد در یادگیری علوم اسلامی و با نظر به مثبت نگری قوم مغول نسبت به زنان، زمینه فعالیت بانوان اندیشمند را فراهم مینمود. در این راستا زنان اندیشمند و مسلمان در نهادهای مختلف آموزشی اعم از مساجد، مدارس، خانه علما، خانها، رباطها و خانقاهها و کتابخانهها، با روشهای مختلف تدریس و ارائه مطالب اعم از املاء و استملاء، بحث و مناظره و وعظ و خطابه به فعالیت میپرداختند، اما با وجود فعالیتهای زنان در عرصههای گوناگون به علت عدم شفافیت اطلاعات در مستندات تاریخی، در مورد نحوه و تعداد ورود زنان در امور مختلف علوم دینی، به دو دسته از زنان اندیشمندی که در علم حدیث باروشهای مختلفی اعم از املاء در نقل و استماع حدیث و مجالس وعظ و خطابه، به خدمترسانی مشغول بودهاند. همچنین زنانی که با وقف مکانهای مذهبی، مدارس و مساجد بر گسترش علوم اسلامی مبادرت ورزیدهاند و سپس به بانوی ادیبهای که با سرودههای خود در این امر نقشهای ارزندهای را ایفا کرده است، تقسیم بندی شد.
بررسی زندگی و فعالیتهای بانوان شیعه قرن نهم نشان میدهد که ایشان نیز با وجود موانع و مشکلاتی که برای یک زن در گذر زمان وجود دارد، تسلیم نشده و از فرصتها و امکانات موجود در راستای کسب علوم مختلف و انتشار و گسترش آن بهره بردهاند. برخی بانوان این دوره با اینکه خود دانشمند نبودند، اما با ساخت مدارس علمیه و مساجد و وقف آنها، علاوه بر ثبت آثار هنری بینظیر در جهان اسلام، زمینه گسترش علم و دانش را تا قرون متمادی فراهم کردهاند. مهمترین عرصههای فعالیت و نقشآفرینی بانوان قرن نهم هجری در موارد زیر دستهبندی و خلاصه میشود: علوم اسلامی، هنر اسلامی و شعر و ادبیات.(81)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.