نقش بانوان دانشمند شیعه در گسترش علوم اسلامی با تأکید بر قرن سیزدهم و چهاردهم
دکتر آتنا بهادری؛ دکترای قرآن و حدیث دانشگاه تربیت مدرس و استادیار دانشگاه الزهراء تهران (a.bahadori@alzahra.ac.ir). دکتر امیرحسین بانکیپور فرد؛ دکتری فلسفه، رئیس دانشکده اهلالبیت دانشگاه اصفهان، (a.bankipoor@ahl.ui.ac.ir). ملیحه نقشزن خواجویی؛ کارشناسی ارشد شیعهشناسی با گرایش جامعهشناسی، پژوهشگر مرکز مطالعات و تحقیقات حیات طیبه.
مقدمه
در طول تاریخ پیش از اسلام، زنان به ندرت به حقوق شایسته خود دستیافتهاند و روزگارانی مدید مورد ظلم و استیلای مردان قرار داشتند، تا اینکه با ظهور دین مبین اسلام، ارزش و کرامت انسانی زن در سایه تقوا و عمل صالح معرفی شد. خداوند متعال، معیار ارزش انسانها را تنها و تنها «تقوا» دانست(1) و جزای عمل نیک زن و مرد را بدون تفاوت در جنسیت، بهشت و حیات طیّبه معرفی نمود.(2) ازاینرو، بانوان شیعه بهرغم شرایط نامساعد و حاکمیت فرهنگهای غیردینی، تحت تعالیم اهلبیت(علیهم السلام) شروع به کسب فضائل و کمالات انسانی نمودند و آثاری شایانتوجّه در تاریخ فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی روزگار خود برجا نهادند، اما تلاشهای آنها در همان شرایط نابرابر نیز کمتر ثبت شد و در لابهلای کتب، پراکنده و ناپدید و دستیافتن به آنها دشوار شد.
پژوهش حاضر، درصدد است با بررسی گزارشهای تاریخی و متون علمی و ادبی مربوط به قرن سیزدهم و چهاردهم، به این پرسش پاسخ دهد که آیا بانوان شیعه از علم و دانش فاصله داشتهاند، و نقش آنها در علمآموزی و گسترش علوم اسلامی چه میزان بوده است. برای این منظور، محدوده جغرافیایی ایران بهعنوان بخشی بزرگ از بلاد شیعه و فعالیتهای علمی، اجتماعی و فرهنگی بانوان این سرزمین در سده سیزده (عصر قاجار) و چهارده مورد بررسی قرار گرفت.
الف) وضعیت زنان در قرن سیزده و چهاردهم قمری
سده سیزدهم قمری با نزاع بین طرفداران زندیه و قاجاریه آغاز شد و بالاخره با شکست و قتل لطفعلیخان زند در سال 1209ق، سلسله زند منقرض گردید.(3) عصر قاجار سرآغاز فصلی جدید در حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران اسلامی بود و بر اثر اصلاحاتی که بهویژه پس از پایان جنگهای ایران و روس صورت گرفت، فضای جامعه دچار تحول شد. انتشار آرای روشنفکران ایرانی و ترجمه آثار اروپایی، اندیشههایی نوین در میان آحاد جامعه پدید آورد و زنان از طریق مطالعه همین آثار به نقشهای مختلف خود در جامعه آگاه شدند و مطالبات جدیدی پدید آمد. مطالعه سفرنامههای سیاحان خارجی برای بررسی همین موضوع، منابعی در خور توجهاند، ولی بهدلیل برخی داوریهای غیرمنصفانه، ضروری است بهطور محتطاطانه مورد بهرهبرداری قرار گیرند.(4)
توجه به «علماندوزی دختران ایران» را از سخن ارنست اورسل میتوان فهمید که در گزارش سفرش به ایران در اواخر همین قرن مینویسد: «دختران و پسران، در سنین کودکی، مشترکاً به مکتب فرستاده میشوند، ولی اجازه نمیدهند دخترها در مدارس عمومی تحصیل کنند، از 9 سالگی، دخترها فقط با حجاب به مدرسه میروند».(5)
شرکت و حضور زنان در برخی رویدادها، نشان از بیداری نسبی آنها داشت، چنانکه هینریش بروگش که در سالهای 1861-1859م بهعنوان سفیر در ایران به سر میبرد، چنین مینویسد: «زنان ایرانی، سواد خواندن و نوشتن دارند و میتوانند قرآن بخوانند؛ حتی زنانی یافت میشود که در ادبیات و علوم، تحصیلات عالیه دارند و با ادبیات کشور خود آشنا هستند و شعر هم میگویند».(6)
گذشته از حضور زنان در عرصه علم و هنر، حضور آنان در حرکتهای خودجوش علیه حکومت نیز قابلتوجه است.(7) بانوان در عهد قاجار به طبابت و پرستاری نیز مشغول بودند. ایزابلا بیشوب، خانم اسکاتلندیالاصلی که در زمان ناصرالدین شاه به ایران سفر کرد، به نکات شنیدنی درباره طبابت زنان بختیاری اشاره میکند. وی مینویسد:
معمولاً بختیاریها، زنان را از اشتغال به بعضی حرفهها منع میکنند، ولی از طبابت آنان جلوگیری نمیشود. حرفه طبابت بهطور ارثی به بعضی از زنها منتقل میشود. بعضی از آنان در خارجکردن گلوله از بدن مجروح، شهرتی خاص دارند. اگر پدری در این فنّ سررشته داشته باشد، ترجیح میدهد آن را به دخترش بیاموزد».(8) دکتر پولاک از جراحان زنی که در اوایل دوران ناصرالدینشاه در تهران جراحیهای معمولی را در مورد بانوان انجام میدادهاند، یاد کرده است(9): زنان چشمپزشک مشهوری در تهران فعالیت دارند.(10)
گزارشهای سیاحان خارجی و تذکرهنویسان ایرانی از شرح حال زنان سخنور و هنرمند این دوره، چه در بین درباریان و خانوادههای رجال و چه در میان دیگر طبقات جامعه، بهروشنی بیانکننده کثرت این عدّه است.(11) لیدی شیل، همسر وزیر مختار انگلیس در دوره حکومت ناصری مینویسد: «زنان طبقه مرفّه معمولاً باسواد هستند و با شعر و ادب مملکت خویش آشنایی دارند».(12)
در طول دورانهای گوناگون، ادبیات نیز دستخوش فراز و نشیبهای بسیاری شده است. این فراز و فرودها در فعالیتهای ادبی زنان نیز اثرگذار بودهاند. در قرن چهاردهم هجری، فعالیتهای ادبی زنان، تحتالشعاع رویدادهای داخلی مانند انقلاب مشروطه، جریانات روشنفکری و فمینیستی، آموزش و سوادآموزی بانوان، کشف حجاب، انقلاب اسلامی و رویدادهای خارجی مانند حمله اسراییل به خاک فلسطین و جنگ جهانی دوم قرار گرفت و تغییر و تحول گستردهای یافت. تا قبل از این قرن، اکثر فعالیت ادبی بانوان در حوزه شعر بود؛ چراکه شعر گفتن ملازمهای با سواد نداشت، اما در پی سوادآموزی زنان در این قرن، فعالیت ادبی زنان به غیر از شعر، بهسمت دیگر رشتههای ادبیات نیز رفت.
از آنجاکه در تذکرههای موجود در حوزه ادبیات زنان، به مذهب بانوان کمتر توجه شده و ترتیب تاریخی در اکثر آنان لحاظ نگردیده، همچنین نثر زنان شیعی مغفول مانده است، لذا در این پژوهش تلاش شد آثار منظوم و منثور بانوان شیعه قرن چهاردهم در قالبهای شعر، مترجمی، سفرنامهنویسی، خاطرهنگاری و نویسندگی گردآوری گردد.
ب) معرفی زنان شیعه تأثیرگذار در گسترش علم
1. عرصه علوم اسلامی
در سده سیزده و چهارده هجری بانوان عالم و فرهیخته یافت شدند که در عرصه علوم اسلامی فعالیت میکردند. برخی حتی به درجه اجتهاد رسیده و اجازه نقل حدیث داشتند و عدهای حافظ و مفسّر قرآن بودند. اسامی ایشان از این قرار است:
یکم. نوریجهان (1224ق)
او را زنی فاضل میدانند. وی دختر حاج عبدالغفار تهرانی بود. او کتاب نجاةالمسلمات را به درخواست گروهی از بانوان در تاریخ 10 شعبان 1224ق نوشت. این کتاب دارای دو بخش احکام و اخلاق است. بخش اول مستخرج از کتب مجتهدان در احکام شرعی بانوان و بخش دوم مستخرج از کتاب حلیةالمتقین علامه مجلسی بود.(13)
دوم. ماه شرف خانم (1234ق)
زنی فاضل و ادیب، او عمه شیخ محمدتقی برغانی (شهید ثالث) و شیخ محمدصالح برغانی بود که به دختران خانواده خویش از جمله امّکلثوم دختر شهید ثالث، فقه و اصول و ادبیات عرب آموخت. وی همچنین مقرّب تاجالدوله (همسر فتحعلیشاه) و مسئول تحریر و انشاء مراسلات وی بود.(14)
سوم. آمنه بیگم حائری (1243ق)
وی را از زنان فقیه، متکلّم، محدّث، محقّق، اصولی و زاهد دانستهاند. از جانب پدر از فرزندزادگان ملامحمدصالح مازندرانی و آمنهبیگم مجلسی (دختر علامه محمدتقی مجلسی) بود. پدرش وحید بهبهانی (محمدباقربنمحمد اکمل اصفهانی) از دانشمندان بزرگ و فقهای نامدار شیعه در قرن دوازدهم هجری و پایهگذار فقه اصولی، و مادرش دختر حاجی شرفا (شرف) تاجر بهبهانی است. مقدمات، فنون ادب و علوم عربی را در محضر بزرگان خانوادهاش فراگرفت و فقه و اصول و حدیث را در خدمت پدرش به پایان رسانید. آمنهبیگم با پسرعمهاش (سیدعلیبن محمدعلی طباطبایی حائری مؤلف کتاب ریاضالمسائل، مشهور به صاحب ریاض) که از شاگردان برجسته وحید بهبهانی بود، ازدواج کرد. آثار فقهی برجا مانده از او در زمینه فقه و اصول عبارتاند از: مبحث حیض از کتاب ریاض همسرش، رسالهای در نفاس، کتاب طهارت و غیره که تمامی آنها در کتابخانه آلصاحب ریاض در کربلا موجودند.(15)
چهارم. ملّافضّه بلاغی (1249ق)
عالم، فاضل، ادیب و خوشنویس. او دختر شیخ احمد، همسر شیخ حسن و مادر شیخ محمدجواد بلاغی (صاحب تفسیر آلاءالرحمان) بود. قرآن و ادبیات عرب را نزد پدرش و فقه و اصول را نزد علمای خانوادهاش فراگرفت و از آنان اجازه نقل حدیث دریافت کرد. سرپرستی تدریس اصول و فقه و حدیث را برعهده داشت و بعضی از طلبهها در درس او حاضر میشدند. بعضی از علما کتاب قوانین میرزای قمی را نزد او خواندند، زیرا که او از میرزا اجازه داشت.(16) ملّافضه از راه استنساخ کتبی مانند کشفالغطاء و کفایه ملاهادی سبزواری، امرار معاش خانواده میکرد.(17)
پنجم. فاطمهخانم قزوینی (1260ق)
او را زنی محدّث و مفسّر معرفی کردهاند. وی نزد پدرش سیدحسین قزوینی (1208ق) و سیدمحمدمهدی بحرالعلوم (1212ق) و عمویش سیدحسن قزوینی (1198ق) درس خواند و هنگامی که به سن رشد رسید با شیخ محمدعلی فرزند عبدالکریم قزوینی ازدواج کرد. سپس در درس فقه و اصول و حدیث همسرش حضور یافت، تا اینکه در اغلب علوم معقول و منقول نابغه شد. علاوه بر این، او حافظ قرآن و خطیب و سخنور ماهری بود. منبر میرفت و صدای بلند و رسایی داشت و در وعظ و خطابه توانا بود. زنان از مجلس درس و وعظ و سخنرانی او بسیار استفاده میکردند. وی بسیار پارسا و با تقوا بود. چهار فرزند داشت که همگی از عالمان زمان خویش بودند.(18)
ششم. زهرا بیگم عاملی (1264ق)
زهرا بیگم عاملی، دختر سیدصدرالدین عاملی و زوجه حاج ملامحمدصالح مازندرانی جویبارهای است.(19) زهرا بیگم از مشاهیر زنان فاضله، عالمه و فقیه در زمان خود بوده است. از آثار این بانوی بزرگوار میتوان به تعلیقه بر شرح لمعه اشاره کرد. زهرا بیگم در سال 1264ق از دنیا رفت(20) و در تکیه شیخ محمدتقی رازی (مادر شاهزاده) در کنار مقبره ملاصالح (همسرش) به خاک سپرده شد.(21)
هفتم. مستوره کردستانی (1264ق)
ماهشرف خانم را زنی خوشنویس، عارف و شاعر معرفی کردهاند. دختر ابوالحسنبیگ، فرزند محمدآقا کردستانی، ناظر صندوقخانه والیان کردستان و برادرزاده میرزا عبدالله رونق (مؤلف تذکره حدیقه اماناللهی) و همسرش والی کردستان بود. او رسالهای در عقاید و شرعیات دارد. از دیگر آثارش تاریخ کردستان به زبان فارسی در شرح حال و حکمرانی والیان اردلان کردستان از بدو تأسیس این سلسله در قرن هشتم هجری تا زمان حیات اوست. کتاب دیگر مستوره، معجمالأدباء نام دارد که مجموعه اشعار او در مدح اهلبیت(علیهم السلام) بوده است و دارای مضامین عرفانی و اجتماعی و بیشتر بهصورت غزل، قصیده، قطعه و رباعی است. دیوان شعر او را مشتمل بر بیست هزار بیت دانستهاند، اما اکثر آنها از بین رفته و مجموعهای که در سال 1304ش به چاپ رسیده، از دو هزار بیت تجاوز نمیکند.(22)
هشتم. امّکلثوم برغانی (م پس از 1268ق)
او را از زنان فاضل، فقیه و دانشمند معرفی کردهاند. برغانی از خاندانهای مشهور علمی و مذهبی قزوین بود که به آلطالقانی هم شهرت داشت و بعد از شهادت شهید ثالث به آلشهیدی و آلشهیدی صالحی و آلعلوی شهیدی نیز مشهور شد. وی در قزوین، تهران و کربلا برای زنان حوزه درس داشت. در سال 1268ق کتابخانهاش را برای همه طلاب علوم دینی وقف کرد و تولیت آن را بهدست همسرش و پس از وفات او بهدست برادر همسرش (شیخ حسن) قرار داد. از تألیفات او تفسیر سوره فاتحةالکتاب است.(23)
نهم. آمنهخانم قزوینی (م 1269ق)
وی بانویی بسیار عالم، عابد، فاضل و مجتهد بود. پدرش شیخ محمدعلی قزوینی، مادرش فاطمه خانم قزوینی و همسرش شیخ ملاصالح برغانی (1271ق)، هرکدام از علمای بهنام زمان خویش بودند. او در آغاز نزد برادرش شیخ عبدالوهاب درس خواند و سپس در درس فقه و اصول همسرش حاضر شد و حکمت و فلسفه را از ملاآقا حکمی قزوینی در مدرسه صالحیه فراگرفت و به درجه بالایی از علم و فضل رسید. همسرش، زنان را در احکام و مسائل شرعی به رجوع و عمل به دستورات او سفارش میکرد. آمنه خانم امام جماعت زنان مدرسه صالحیه بود و برای زنان در کربلا و قزوین حوزه درسی داشت. از آثار او میتوان به دیوان شعر، تعلیقات و حواشی بر کتب فقهی و قصیدهای طویل در حدود 480 بیت که زبان حال حضرت زینب(سلام الله علیها) در حوادث کربلاست و تحریر برخی از رسالهها با کمک دامادش،ابوالثناء محمود آلوسی اشاره کرد.(24)
دهم. سلطانخانم (زنده در 1294ق)
او زنی عالم، محدّث و عارف، دختر آزادخان نائب چاپارخانه یزد و کرمان بود. کتاب مجمعالأحادیث را در شرح بعضی مسائل دینی و احادیث مشکل بهصورت پرسش و پاسخ در ذیحجه سال 1293ق نوشت. وی همچنین کتاب أنوارالتحقیق را مشتمل بر سه مقاله عرفانی در شوال 1294ق به خط شکسته نستعلیق پدید آورد و به نام ناصرالدینشاه مصدّر کرد. نسخه خطی این اثر در کتابخانه سلطنتی به شماره 343 موجود است.(25)
یازدهم. ربابه برغانی (م 1297ق)
او را زنی عالم، فاضل، محدّث، متکلّم، مجتهد، خطیب و واعظ معرفی کردهاند. او پیش از ده سالگی قرآن و نهجالبلاغه را حفظ کرد و مقدمات زبان عربی و ادبیات را نزد بزرگان خانواده و خواهرش فراگرفت. آنگاه فقه و اصول، تفسیر و حدیث را در محضر پدر دانشمند و عموی بزرگوارش شهید ثالث تلمّذ کرد. یک دوره حکمت و فلسفه را نزد آخوند شیخ ملاآغا حکمی قزوینی و ملایوسف حکمی قزوینی گذراند و در عرفان نزد عمویش شیخ ملاعلی و برادرش شیخ میرزا عبدالوهاب کسب فیض کرد و به درجه اجتهاد در معقول و منقول نائل گردید. او پس از رسیدن به سن رشد، با میرزا هبةالله رفیعی قزوینی، از علما و پزشکان مشهور عصر قاجار ازدواج کرد. در 1297ق به قزوین بازگشت و عهدهدار امر تدریس، رهبری، فتوا، وعظ و ارشاد شد. او بهسبب تسلط بر احادیث کتب اربعه و آراء علمای گذشته و همعصرش به استنباط احکام شرعی و موضوعات علمی میپرداخت و در مسائل فقهی و علمی فتوا میداد و با علما مباحثه و مجادله میکرد. ربابه از زنان خیّری بود که فقرا و درماندگان به وی پناه میبردند. از او آثاری به نظم و نثر برجا مانده است، از جمله: دیوان شعری به عربی و فارسی که قسمتی از اشعار عربی او در شرح مناقب خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام) است، رسالهای در عرفان، کتاب زکات، کتاب ارث، کتاب امامت. ظاهراً تمامی آثار او در کتابخانه فرزندش سیدمحمدواعظ رفیعی قزوینی (معروف به بحرالعلوم) نگهداری شده است. عبدالحسین شهیدی صالحی در دائرةالمعارف تشیّع سال درگذشت او را متفاوت از أعیانالشیعة (1297ق)، حدود 1322ق ذکر کرده است.(26)
دوازدهم. علویه میردامادی درچهای
بانو علویه از سلسله سادات میردامادی سده (خمینیشهر) و همسر آیتالله سیدمحمدمهدی درچهای بود.(27) او نزد همسرش درس خواند و به مرتبه استادی رسید. جمع زیادی از زنان درچه اصفهان زیرنظر او با قرآن و معارف اسلام آشنا شدند. وی در گسترش علوم و معارف اسلامی مؤثر بود. همچنین بانو علویه در بسیاری از هنرهای دستی مهارت داشت و شاگردانی در این زمینه تربیت نمود. قبر بانو علویه(28) در صحن تکیه کازرونی در تختفولاد اصفهان قرار دارد.(29)
سیزدهم. ماه سلطان امیر صحی
ماه سلطان امیر صحی،(30) در سال 1294ق (1256ش)(31) در شهر تهران بهدنیا آمد. پدرش از بازرگانان بود و اصرار داشت دخترانش زیرنظر استادان سرخانه زبان و ادبیات فارسی و عربی را یاد بگیرند. ماه سلطان در آغاز جوانی با یکی از مجتهدین آزادیخواه به نام میرزا اسدالله مجتهد(32) ازدواج کرد و نزد همسرش به تحصیل علوم اسلامی پرداخت.
ماه سلطان در جریان جنبش مشروطه شرکت فعال داشت و در «انجمن مخدرات وطن» پرچم «یا مرگ یا استقلال» را به دوش میکشید.(33) او «مدرسه تربیت نسوان» را تأسیس کرد. به نظر ماهسلطان، مدارس دخترانه خارجی، مرکز گسترش تجددخواهی و بیحجابی بود. بنابراین تصمیم گرفت مدرسه تربیت نسوان را مطابق بافرهنگ ایرانی و شئونات اسلامی اداره کند. این مدرسه یکی از نخستین مدارس ملی دخترانه در ایران بود. در آن زمان مردم با مدارس دخترانه مخالف بودند؛ تا جاییکه در مجالس روضهخوانی که در ایام ماه محرم در مدرسه تشکیل میشد، کسی حاضر به روضهخوانی نبود، اما ماهسلطان بهکار خود ادامه داد.(34) سرانجام باپشتکار بانو ماهسلطان، دبستان و دبیرستان «تربیت نسوان» توسعه یافت.(35)
2. عرصه علوم ادبی و هنر
با توجه به ویژگیهای روحی و طبع لطیف بانوان، آمار فعالیتهای ایشان در هر دوره بهطور قابلتوجهی مربوط به شعر و علوم ادبی است. در قرن سیزدهم بانوان به شعرسرایی و بعضاً مدح اهلبیت(علیهم السلام) میپرداختند. همچنین باتوجه به فراوانی تعداد شعرای زن در قرن 14 کوشیدهایم شاعران زنی که تعداد اشعارشان قابلتوجه بوده را مدنظر قرار دهیم.
یکم. ادبیات منظوم و منثور
ادبیات منظوم که از آن به شعر، سروده، چامه یا چکامه اطلاق میشود، یکی از کهنترین گونههای ادبی و شاخهای از هنر است که بانوان ادیب قرن چهاردهم در این نوع از ادبیات به نگارش و سرودن اشعار پرمغزی دستزدهاند، ادبیات منثورگونه دیگری از ادبیات است که بهشکل نثر (غیر شعر) نوشته میشود که شامل گونههای متعدد ادبی از قبیل، ترجمه، نویسندگی، خاطرهنویسی، سفرنامهنویسی و... میشود. در اینجا بهمعرفی برخی بانوان ادیب شیعه میپردازیم.
دوم. حیاتی (م 1213ق)
بیبیجانی، عارف و شاعر. او اهل هرات و خواهر رونقعلیشاه و همسر نورعلیشاه از بزرگان صوفیه بود. او قواعد و اصطلاحات عرفانی را نزد همسرش فراگرفت و ده هزار بیت سرود که غالباً مضامین و اصطلاحات عرفانی دارد. دیوان شعرش مشتمل بر50-60 غزل، در سال 1349ش چاپ شده است.(36)
سوم. رَشحه (زنده در 1241ق)
بیگم، شاعر نامدار. او از سادات، دختر هاتف اصفهانی یا کاشانی و همسر میرزا علیاکبر نظنزی (نظیری) و مادر میرزا احمد (متخلّص به کشته) بود. او تنها شاعر ایرانی است که پدر، شوهر و فرزندش همه از شعرا بودند. بهگواهی برخی از تذکرهنویسان، رشحه طبع شعری بسیار موزون داشت، به حدی که از معروفترین شعرای زن، بهتر و رساتر میسرود. دیوانی مشتمل بر 3000 بیت شعر دارد که به پیوست دیوان هاتف به چاپ رسیده است.(37)
چهارم. سیدهمصطفیبیگم (زنده در 1287ق)
از سادات شیعه هند و دختر سیدباقرحسین بود. کتاب مقتل لسانالذاکرین، را از زبان فارسی به زبان اردو با عنوان خزینةالمصائب در هند ترجمه و منتشر کرد. تألیفات او به زبان اردو عبارتاند از: مرقع غم (مراثی)، اسیران کربلا (در مصائب اهلبیت(علیهم السلام))، مقتل شهداء (منظوم)، مفتاحالحاجات (دعا).(38)
پنجم. حسن جهان خانم
حُسنجهانخانم، حکمرانی، شاعر پیشه بود. به نوشته تاریخ عضدی، در فصاحت بیان کمنظیر بود و دیوان شعری شامل 600-700 غزل داشت که در کتابی خطی در کتابخانه حاج حسین نخجوانی در تبریز دیده شده است. از او کتابی به نام بساط و نشاط موجود است که احتمال دارد همان دیوان او باشد. او نخستین زنی بود که در تاریخ معاصر ایران چند سالی را با قدرت حکمرانی کرد؛ بههمین دلیل به «والیه» ملقّب شد.(39)
ششم. املیلا دومریقی
املیلی، را کنیز فاطمه میگفتند و در زبان محلی او را «وئرگی» یعنی نعمتداده مینامیدند. دیوان نوحه املیلی بهنام غمامالبکا، ابرگریهها و گریههای سوزناک، حدود هزار بیت و به زبان ترکی سروده شده است،(40) نوحههای کنیز فاطمه، توسط مداحان اهلبیت(علیهم السلام) در شهرهای متعدد ایران و در کشور جمهوری آذربایجان در هیئتهای حسینی خوانده میشود. املیلی از بانوان نادر مرثیهسراست که دیوان مرثیه مدون دارد. دیوان غمامالبکاء (گریههای سوزناک)، در سال 1390ش، به کوشش حسین دوستی، در قم توسط نشر نوید اسلام به چاپ رسید.(41)
هفتم. فاطمه سلطان فراهانی
فاطمه سلطان در فنون عربی، ادبیات، تاریخ و شعر فارسی مهارت فوقالعادهای داشت.(42) مقام او در شعر فارسی همانند خَنساء در شعر عربی است.(43) او با تخلص شاهین فراهانی شعر میسرود و با امیرنظام گروسی، مکاتبه شعری داشته است. دیوان(44) او حدود دو هزار بیت از جمله اشعاری در مدح امام قائم3 است.(45) این بانو در اشعار خود مقام زن و نکات اخلاقی دختران و زنان را موردتوجه خود قرار داده است. دو قطعه مشهور به نام «اندرز به دختر» و «پیام به زنان» از اوست.(46)
هشتم. رخشنده (پروین) اعتصامی
رخشنده اعتصامیزاده، معروف به پروین اعتصامی، دختر یوسف آشتیانی (ملقب به اعتصامالملک) و اخترالملوک(47) در سال 1324ق (1285ش) در تبریز متولد شد. پروین ادبیات فارسی و عربی را نزد پدر و آموزگاران در خانه آموخت و با آثار ادبی مطرح آن زمان آشنا شد.(48)
پروین اعتصامی با تخلص «پروین» شعر میسرود که در قالب مناظره، قصه و مثنوی بیان شده است.(49) دیوان شعر پروین با بیش از 7000 بیت و با پیشدرآمد ملکالشعرای بهار و سرمایه یوسف اعتصامی و به همت برادرش ابوالفتح اعتصامی در مرداد 1314ش انتشار یافت. ملکالشعرای بهار او را «سیدةالشعراء»؛ ملکه شعرای زن نامید و روزنامهها و نشریات از تولد ستارهای در جهان شعر فارسی سخن گفتند.(50)
پروین اعتصامی در سال 1354ق با عنوان نخستین کتابدار زن در کتابخانه دانشسرای عالی مشغول کار شد.(51) پروین در مقبره خانوادگی در حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) در قم مدفون است. کتاب شعر پروین در سالهای پس از مرگش بهکرات چاپشده است.(52) هماکنون اولین نسخه کتاب پروین اعتصامی با عنوان دیوان قصائد و مثنویات و تمثیلات و مقطعات خانم پروین اعتصامی که به کوشش ابوالفتح اعتصامی در سال 1341ش چاپشده به شماره کتابشناسی ملی ۴۵۶۰-۴۹ م در سازمان اسناد و کتابخانه ملی موجود است.
نهم. نیمتاج خاکپور سلماسی (لکستانی)
نیمتاج خاکپور سلماسی(53) دختر یوسف لکستانی (ملقب به مسعود دیوان) در سال 1324ق (۱۲۸۵ش) در روستای سلطان احمد لکستان به دنیا آمد. در سال 1337ق، هنگام شورش آشوریان در آذربایجان، قطعهای بهنام «کاوه» سرود و مردم را تشویق به مبارزه علیه اخلالگران و آشوبطلبان کرد. همچنین زمانی که اسماعیل آقا سمیتقو به قتلعام مردم پرداختند، اشعاری با عنوان «پیام زنان به مردان» و «پیام ما به تهران» سرود که ظرف چند ماه در تمامی ایران نشر یافت.(54) اشعار نیمتاج خاکپور دارای مضامین اجتماعی، انتقادی،(55) حماسی بود.(56)
دهم. مریم جهانگیری
مریم جهانگیری دختر حسینخان بیگلربیگی 10 رمضان سال 1335ق (1296ش) در ارومیه متولد شد. اشعار مریم جهانگیری به زبان فارسی و ترکی است. اشعار این بانو، جدای از احساسات درونیاش، گوشههایی از تاریخ آذربایجان و زادگاهش ارومیه است. همچنین او برای اولینبار در ایران در دفاع از حق مسلمانان فلسطین و جنایت اسرائیلیها شعری با نام «یادی از مسلمانان» سروده که در آن زمان چاپ گردید.(57)
دفتر شعر این شاعر آذربایجانی از بین رفته است(58) و فقط تعدادی از اشعار او نزد برادرش، علاءالدین تکش، باقیمانده که پس از مرگ او بهصورت کتابی به انضمام شرححالش با عنوان به یاد مریم در آذرماه 1334ش و در انتشارات آتشکده چاپ و منتشر شد. اپرای گلها، نمایشنامههای فرشتگان و سرباز میهن از دیگر آثار این بانو است.(59)
یازدهم. شمس جهان کسمایی
شمس جهان کسمایی دختر خلیل کسمایی و همایون در سال 1301ق (1262ش) در شهر یزد به دنیا آمد. شمس کسمایی جزو نخستین شاعرانی است که به شعر نو پرداخت.(60) قطعه شعر بدون قافیهبندی که در شهریورماه ۱۲۹۹ش از او در مجله آزادیستان(61) منتشر شد، جزو نخستین نمونههای نوگرایی در شعر فارسی بهشمار میآید.(62) شمس افزونبر شاعری در مبارزات آزادیخواهانه زنان، خواستار آموزش علوم و فنون جدید دندانپزشکی، جراحی و مامایی به دختران بود.(63) از او نوشتارهای تند سیاسی در روزنامههای تبریز منتشر شد که مهمترین آن مقاله علیه قرارداد 1919م، در دوره نخستوزیری وثوقالدوله بود که در بین مردم بازتاب گستردهای پیدا کرد.
دوازدهم. بانو علویه کرمانی
بانوی علویه کرمانی(64) در سالهای 1309 تا 1312ق (1271-1273ش) از راه دریا عازم سفر حج شد و از آنجا به زیارت عتبات شتافت و پس از بازگشت از راه قم به تهران رفت و بهدلیل آشنایی، به دربار ناصری راه مییافت. باید گفت بیشتر سفرنامه درباره این بخش سفر است. نثر صریح و توجه به برخی جزییات و سختیهای یک بانوی تنها، شرح مسیر رفتوآمد حجاج، رفتار بیگانگان با آنان، مسائل اجتماعی و تاریخی دوره ناصری و ملاقات بانو علویه با میرزای شیرازی بزرگ در عتبات، از بخشهای مهم این سفرنامه است. همچنین اخباری که این بانو از دستگاه شاهی میدهد، بسیار قابلتوجه و مهم است.(65)
این سفرنامه با نام روزنامه سفر حج، عتبات عالیات و دربار ناصری به همت رسول جعفریان توسط نشر مورخ در قم در سال 1386ش به چاپ رسیده است که با شماره کتابشناسی 3297483 در کتابخانه ملی موجود است.
3. هنر
برخی بانوان به فعالیتهای هنری از جمله خوشنویسی، نقاشی، تذهیب و ... میپرداختند. در ادامه به چند تن از این بانوان اشاره میکنیم.
یکم. ضیاءالسلطنة (1265ق)
شاهبیگم، دختر فتحعلیشاه و مریمخان (یهودی مسلمانشده)، خواهرِ سلطان و محمودمیرزا بود. او تحتنظر مهدعلیا (مادر شاه) پرورش یافت و همه اموالش پس از مرگ به این نوه رسید. او خواندن و نوشتن نامههای محرمانه پدر و نگارش اشعار فیالبداههاش را برعهده داشت. از ضیاءالسلطنه قرآنی رحلی به خط نسخ و رقاع در کتابخانه حضرت معصومه(سلام الله علیها) به تاریخ 1265ق موجود است. شاهبیگم فنون شعر و ادب را مدتی نزد برادر فراگرفت و محمودمیرزا تذکره نقل مجلس را به خواهش او نوشت.(66)
دوم. بیبیجانکاشانی (ز 1275ق)
او از اهالی کاشان بود و در حرفه زردوزی، مرواریددوزی و گلابتوندوزی مهارت فراوان داشت. از آثار هنری او ضریحپوش مخملی مشکیای است که در میان کتیبههای آن اشعاری در مدح ائمه اطهار(علیهم السلام) با مروارید و گلابتون به خط نستعلیق زیبا زردوزی شده است و در سال 1275ق مهدعلیا (مادر ناصرالدین شاه) آن را به آستان قدس رضوی اهدا کرد.(67)
سوم. امّسلمه (م پس از 1295ق)
گلینخانم، خوشنویس، دختر چهارم فتحعلیشاه و خواهر تنی محمدعلیمیرزا (دولتشاه) و همسر پسرعمویش زینالعابدینخان (فرزند حسینقلیخان برادر فتحعلیشاه) بود. هنر خوشنویسی را از استادانی همچون آغا زینالعابدین اصفهانی و حاجعلیآغا فرزند میرزاعلیمحمدخان نظامالدوله فراگرفت. وی در محافل درباری به داشتن اطلاعات زیاد شهرت داشت. او همواره مورد تمجید زیاد مردم و درباریان بود. بیشتر تبحّر او در خوشنویسی در زمینه خط نسخ و شکسته بود و در هنر تذهیب نیز مهارت زیادی داشت. مجموعه نفیسی از کتابهای دعا و قرآن به خط او در آستانهای مقدس نجف، کربلا، مشهد و قصر گلستان موجود است.(68) آثاری شامل: قرآنکریم در قطع وزیری، همراه با تذهیبکاری؛ ادعیه کتابت در 1243ق موجود در کتابخانه ملک به شماره 70؛ تعقیبات نمازها، کتابت در 1245ق موجود در کتابخانه سلطنتی به شماره 1149؛ ادعیه، کتابت در 1238ق موجود در کتابخانه سلطنتی به شماره 1123؛ ترجمه دعای کمیل، کتابت در 1250ق موجود در کتابخانه سلطنتی به شماره 2025؛ دعای صباح، کتابت در 1238ق موجود در کتابخانه سلطنتی به شماره 1172.(69)
4. عرصه خیرات و موقوفات علمی
از آنجاکه دین مقدّس اسلام باتوجه به آیات بقره: 274، رعد: 22، ابراهیم: 31، فاطر: 29 انفاق و نیکوکاری پنهانی را مقدّم بر آشکار آن میداند، در هر زمان بخشی از خدمات عامالمنفعه و امور خیر ثبت و ضبط نمیشد. آثار وقف برخی بانوان در تاریخ ثبت گردیده که در ادامه میآید:
یکم. آسیه خانم (1217ق)
او مادر فتحعلیشاه قاجار از طایفه یوخاریباش، از زنان عابد و نیکوکاری بود که در ترویج علم و بزرگداشت علما میکوشید. وی مدرسه حکیم هاشم را تعمیر کرد که از آن پس به مدرسه «مادر شاه» شهرت یافت. او شهریه منظمی برای طلاب و مدرّسان حوزه تعیین و وقفهای بسیار کرد.(70)
دوم. بَهُوَ بیگم (زنده در 1225ق)
از زنان با کفایت شیعه و فارسیزبان هند و دوستدار علم است. او همسر شجاعالدوله و مادر محمدیحییعلیخان آصفالدوله (1212ق)، پنجمین نواب شیعه ولایت اَوَده بود. او در اثر مراوده با علما و درخواست نگارش کتاب، عامل شکلگیری آثار علمی شد. آقا احمد بهبهانی، مؤلف سفرنامه مرآتالأحوال جهاننما که به خواهش وی به فیضآباد هند رفت، او را بانویی بسیار ذکیّ و صاحب هوش و فراست مینامد و کتاب الأیامالسعیده والمنحوسه را به خواهش او تألیف کرد.(71)
سوم. تاجماهبیگم (1282ق)
او را واقف کتاب دانستهاند. او دختر میرزاعیسیقائممقام (1237ق) و خواهر میرزا ابوالقاسم قائممقام (1251ق) (صدراعظم مقتول محمدشاه قاجار) بود. آقابزرگ او را از مهمترین وقفکنندگان کتاب به کتابخانه آستان قدسرضوی معرفی کرده است.(72)
چهارم. مریمبانو نائینی
مریمبانو نائینی نوادهی حاج عبدالوهاب از دولتمردان نائین و دختر آقامحمدبن آقاابوطالب است.(73) او با میرزامحمدعلی از فرزندان سیدمعصومبن قاضینور ازدواج کرد. مریم بانو، یکی از بانوان خطاط دوره فتحعلیشاه قاجار و از اساتید خط قرن 14ق است. او از تکشمار زنان خوشنویسی بود که از خطاطان مرد به نام آن زمان هم پیشی گرفت و همانند او در نسخنویسی وجود نداشت. از مریم بانو، قرآنی با جلد روغنی و حاشیه مرصع به کتابت خفی که آن را به نام ناصرالدینشاه نوشته و کتابت آن را به سال 1302ق به انجام رسانیده باقیمانده(74) است. از سال وفات این بانو اطلاعی در دست نیست، اما تا سال 1302ق زنده بوده است.(75)
پنجم. عزت ملک خانم ملقب به اشرفالسلطنه
دختر امامقلی میرزا عمادالدوله، در سال 1275ق (1238ش)(76) در کرمانشاه بهدنیا آمد. اشرفالسلطنه، بهعنوان اولین زن عکاس ایرانی شناخته میشود.(77) وی با ترجمه کتاب 3 جلدی کتاب خیرات حسان به زبان فارسی و افزودن زندگینامه بانوان ایران، کتابی مرجع را بهوجود آورد.(78)
همچنین او ملکی را در قریه میامی نزدیک مشهد، وقف حرم امام رضا(علیه السلام) کرد(79) و کتابهای متعددی به کتابخانه آستان قدس رضوی هدیه داد.(80) اشرفالسلطنه در سال 1333ق(81) در سن 53 سالگی درگذشت و در دارالسیاده حرم امام رضا(علیه السلام) دفن شد.(82)
ششم. نصرت مستغنی
نصرت مستغنی دختر علیخان مستغنی (نقاش) در سال 1321ق (1282ش) در تهران به دنیا آمد. او و خواهرش، از پیشگامان و ابداعکنندگان رشتههای هنری بودند. نقاشیهای نصرت به آن درجه رسید که کمالالملک در مورد هنرش گفت: «کار من نسبت بهکار نصرت مستغنی مزیتی ندارد». نصرت و خواهرش، قریب 20 رشته هنری اختراع کردند.(83)
نصرت وخواهرش در سال 1298ش مدرسه شمسالمدارس را تأسیس کردند که بعدها به دبیرستان تبدیل شد. نصرت مستغنی در این مدرسه به تدریس ریاضیات، علوم طبیعی، هنر و زبان میپرداخت و خواهرش نیز تدریس ادبیات، تاریخ و جغرافی را برعهده داشت.(84) مدرسهای که دایر کرده بودند، بهمدت 30 سال فعال بود، ولی سرانجام بهعلت عدمحمایت وزارت معارف تعطیل شدند.(85)
نصرت مستغنی در خانهاش موزه کمنظیری از آثارش ایجاد کرد. مردم اجازه داشتند از این موزه خصوصی بازدید کنند. او تا آخرین روزهای زندگی باوجود درد رماتیسم سعی در آفرینش اثر هنری داشت. او در سال 1382ق (1341ش) در خانه خود در تنهایی درگذشت.(86)
4. دیگر بانوان
یکم. بیبیخاتون دزفولی (م اواخر قرن 13)
وی دختر سیداسدالله و همسر سیدصدرالدین دزفولی مرتاض بود. او کتاب شفاءالصدور درباره پند و اخلاق را که تلخیص کتاب عینالحیاة علامه مجلسی اول (1110ق) است، تدوین کرد. این اثر به خط سیدابوالقاسم دزفولی به سال 1290ق نزد شیخ مهدی شرفالدین تستری وجود داشت.(87)
دوم. ماریه (زنده در 1262ق)
وی را از زنان دانشمند معرفی کردهاند. او رسالهای فارسی در علم شیمی، به نام الکیمیا نگاشته است که به شماره 55/289 در مجموعه کتب خطی علیاصغر مهدوی موجود است.(88)
سوم. آغابیگم (م پس از 1288ق)
او از زنان مبارز و آزادیخواه و مسئول انجمن مخدّرات وطن و دختر شیخ هادی نجمآبادی بود. از چگونگی تحصیل و تاریخ تولد و وفات او اطلاعی در دست نیست. این بانوی مبارز با همدستی تعدادی از بانوان همفکر خود در 1288ق انجمن مخدّرات وطن را با هدف حمایت از تحریم کالاهای خارجی تأسیس کرد. از دیگر اقدامات وی، احداث مدرسه دخترانهای در جنوب تهران و کلاسهای آموزش برای زنان بزرگسال و ایجاد یتیمخانه برای نگهداری کودکان بیسرپرست بود.(89)
نتیجهگیری
شرایط انجام فعالیتهای علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بانوان شیعه در ایران قرن سیزدهم قمری، اگرچه با وضعیت مطلوب فاصله داشت، اما در مقایسه با روزگاران پیشین، رو به پیشرفت بود. بسیاری از زنان در گسترش دانش و زمینهسازی برای پیشرفت علوم اسلامی، تأثیرگذار بودند که تلاشهای آنها قابلتحسین است.
شماری از این بانوان در حوزه نظم و نثر فعال بودند و هزاران بیت شعر سرودند و آثاری مکتوب و مدوّن از خود برجای گذاشتند که برخی آنها بدین قرارند: دیوان مثنوی اثر منوّرخانم، دیوان محترم، اثر فرنگیس (نوه فتحعلیشاه)، مرقّع غم، اسیران کربلا، مقتل شهدا، مفتاحالحاجات و خزینةالمصائب، آثار سیدهمصطفیبیگم (از سادات شیعه هند)، بساط و نشاط، اثر حُسنجهان، والیهخانم. بعضی نیز در خوشنویسی و آثار هنری، نمونههایی فاخر از خود برجای نهادند که از جمله میتوان به آثار ذیل اشاره نمود: مجموعه نفیسی از کتابهای دعا و قرآن به خط امّسلمه (دختر چهارم فتحعلیشاه) که در آستانهای مقدس نجف، کربلا، مشهد و قصر گلستان نگهداری میشود، قرآنی رحلی به خط نسخ و رقاع در کتابخانه حضرت معصومه(سلام الله علیها)، اثر ضیاءالسّلطنه (دختر فتحعلیشاه)، و ضریحپوش مخملی که در میان کتیبههای آن اشعاری در مدح ائمه اطهار(علیهم السلام) با مروارید و گلابتون به خط نستعلیق زیبا زردوزی شده، اثر بیبیجانیکاشانی که مهدعلیا آن را به آستان قدس رضوی اهدا کرد.
در علوم دینی، بانوان خاندانهای برغانی، بهبهانی، کاشفالغطا، بلاغی و عاملی اصفهانی، دوشادوش مردان خویش به حفظ و تفسیر قرآن، نقل حدیث، فقاهت و اجتهاد، خطابه و تدریس و تألیف پرداختند، افرادی مانند فاطمهخانم قزوینی (نابغه علوم معقول و منقول) و دخترش آمنهخانم قزوینی که ملاصالح برغانی (همسر او)، در احکام و مسائل شرعی، زنان را به رجوع و عمل دستورات او سفارش میکرد. ربابهخانم دختر ایشان نیز در استنباط احکام شرعی موردتوجه قرار گرفت. وی با علما مباحثه میکرد و در مسائل فقهی و علمی فتوا میداد و آشکارا در مجالسش از ناصرالدینشاه و درباریان انتقاد مینمود. امّکلثوم (دختر شهید ثالث) در قزوین، تهران و کربلا، حوزه تدریس داشت. تفسیر سوره فاتحةالکتاب، از تألیفات اوست. آمنهبیگم حائری (دختر وحید بهبهانی) مبحث حیض از کتاب ریاض همسرش را تألیف نمود. ملّافضّه بلاغی اجازه تدریس کتاب قوانین میرزای قمی را داشت و بعضی از علمای دین، کتاب مذکور را نزد او خواندند. از دیگر بانوان عالم، نوریجهان بود که کتاب نجاةالمسلمات را به درخواست گروهی از بانوان در احکام و اخلاق نوشت، مستوره کردستانی (صاحب رسالهای در عقاید و شرعیات)، سلطانخانم (صاحب مجمعالأحادیث) و بیبیخاتون دزفولی (صاحب شفاءالصدور)، ماریه (صاحب کتاب کیمیا در علم شیمی) بود.
در اوقاف و صدقات، آثاری ماندگار از بانوان شیعه برجای مانده است. از جمله، مرمّت مدرسه حکیم هاشم و اختصاص شهریه منظم به طلاب از سوی آسیه خانم (مادر فتحعلیشاه)، وقف کتابخانه شخصی برای طلاب علوم دینی از سوی امّکلثوم برغانی، وقف کتاب به کتابخانه آستان قدس رضوی از سوی تاجماهبیگم (خواهر میرزا ابوالقاسم قائممقام، صدر اعظم مقتول محمدشاه قاجار).
در زهد و عرفان، بانوانی به وعظ و ارشاد، و نگارش مضامین عرفانی همت گماردند. از جمله، حیاتی (همسر نورعلیشاه از بزرگان صوفیه هرات) که دههزار بیت با مضامین و اصطلاحات عرفانی سرود و سلطانخانم نیز کتاب أنوارالتحقیق را نگاشت.
در تدبیر امور و سیاست مدن، بانویی همچون حُسنجهان والیه خانم (دختر فتحعلیشاه) پس از فوت همسرش، ده سال متکفّل امور حکومت شد و طمع بیگانگان را به کردستان ناکام گذاشت. او باتوجه به عمران و آبادی آن دیار، اسباب امنیت و آرامش را برای مردم جهت اهتمام به علماندوزی و دیگر شئونات زندگی، فراهم ساخت.
در بخش ادبیات منظوم تعداد شعرای زن در قرن 14، بیش از 40 نفر بودند؛ سعی گردید، شخصیتهایی از بانوان شیعه انتخاب شوند که در این حوزه، افراد شاخصی حضور داشته باشند؛ افرادی که ابداعاتی در حوزه شعر داشتهاند یا تعداد اشعارشان قابلتوجه بوده است. یا اشعار شاخصی را سرودهاند و سبب گسترش و توجه ویژه به حوزه شعر شدهاند. اشعار این بانوان دارای مضامین اجتماعی است و دیدی انتقادی به فضای حاکم آن زمان داشتهاند. این بانوان با ابزار شعر از سویی به مردم آگاهی بخشی میکردند و از سوی دیگر فضای حاکم آن زمان را انعکاس میدادند که ارزش تاریخی دارد.
همچنین بسیاری از این آثار که با دید جزئینگر و ظرافتهای زنانه، گزارش شده، ارزش تاریخی و مردمشناسی دارد، هرچند کمتجربگی در نوشتار و فرهنگ کتبی در اکثر آثار منثور زنان مشهود است. فعالیت در عرصه وقف علمی و مدرسهسازی از دیگر اقدامات توسعهای بانوان در عرصه علوم اسلامی است.(90)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.