تاریخ در سپهر روایات اهلبیت(علیهم السلام) (رویکرد روششناختی)
حجتالاسلام والمسلمین دکتر محسن الویری؛ عضو هیئت علمی و دانشیار دانشگاه باقرالعلوم قم: (Alvirim@gmail.com).
مقدمه
تاریخ و تاریخنگاری مانند یک رشته علمی، شاید عمری دراز نداشته باشد، ولی بهعنوان شاخهای از آگاهیهای بشری، بیتردید از دیرباز با آدمی همراه بوده است. این حیطه دانشی در دوره اسلامی، هم از نظر حجم آثار پدیدآمده و هم از نظر قلمرو موضوعاتی که بدان پا نهاد، تحولی ژرف یافت، همچنین از نظر رویکردها و چگونگی روایت رویداد تاریخی و تحلیل آن، دورهای متمایز را رقم زد. دوره اسلامی را میتوان به دورههای فرعی و جریانهای گوناگون تقسیم کرد. باید گفت مکتب اهلبیت(علیهم السلام) در همه تعریفهای دوره اسلامی جایگاهی برجسته دارد. برهمیناساس، برای مشخصشدن سهم پیروان مکتب اهلبیت(علیهم السلام) در تاریخنگاری از نظر سیر تحول تاریخنگاری در دوره اسلامی و هم از نظر آگاهییافتن بر سهم تمدنی شیعیان بسیار مهم است.
تاریخنگاری شیعیان مانند هر جریان دانشی دیگر، از ادوار، مراحل، شاخهها و رویکردهای گوناگونی تشکیلشده است. باید دانست که شیعیان، در عصر حضور با محوریت ائمه اطهار(علیهم السلام) را دورهای ویژه بهشمار آورند.
توجه اهلبیت(علیهم السلام) به مباحث تاریخی را تقریباً بهصورت انحصاری میتوان در سخنان آنان یافت که حدیث، سنت، روایت، خبر یا اثر نامیده میشود.(1) البته مواردی اندکی مانند رویارویی پیامبر با آثار تاریخی(2) یا بازدید امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) از ایوان مدائن(3) را هم نباید از نظر دور داشت.
اگر گزارههای تاریخی در روایات اهلبیت(علیهم السلام) را در حکم بخشی از محتوای(4) روایات ببینیم یا به پیامد روششناختی و حتی معرفتشناختی بازنمایی(5) تاریخ در این روایات توجه کنیم، شایسته است دراینباره موضعی روشن اتخاذ شود. با تأکید بر اینکه این موضوع نیازمند بحثی گستردهتر در مجالی دیگر است.
استوارت هال(6) (2014م)(7) در نظریه بازنمایی خود،(8) سه نوع بازنمایی را مشخص کرده است؛ بازنمایی بازتابی(9) که به انعکاس آینهوار واقعیات میپردازد، بازنمایی تعمدی(10) که به انعکاس گزینششده و مدیریتشده واقعیات میپردازد و سرانجام بازنمایی برساختگرا یا برساختی(11) که درحقیقت انعکاس واقعیت خودساخته و جعل نشانههای خودساخته برای اشاره به واقعیت است. بازنمایی بازتابی بر این پیشفرض استوار است که معنی در جهان وجود دارد و زبان چون آینهای آن را منعکس میسازد. براساس مفهوم بازنمایی تعمدی هم این گوینده یا نویسنده است که معنای منحصر به فردش را با زبان بر دیگران تحمیل میکند، ولی بازنمایی برساختی، بر ماهیت عمومی و اجتماعی زبان استوار است؛ یعنی چیزی بهعنوان معنی در جهان وجود ندارد که مؤلف بخواهد آن را منتقل کند یا خود بسازد و آن را منتقل کند، بلکه زبان بهعنوان یک پدیده اجتماعی، معنی را میسازد. کشف معنی در این حالت از دو روش نشانهشناسی یا روش تحلیل گفتمان ممکن است.(12) در نظریه برساختی، نشانهها و الفاظ بر واقعیت دلالت واقعی ندارد؛ زیرا اصولاً واقعیتی درکار نیست، بلکه معنی از طریق ایجاد رابطه بینالفاظ شکل میگیرد.
همانگونه که گفتیم، بررسی گزارههای تاریخی در روایات اهلبیت(علیهم السلام)، در چارچوب نظریههای بازنمایی تعمدی و برساختی، دارای لوازم معرفتشناختی ویژهای دارد که نمیتوان به آن ملتزم بود؛ ازاینرو، اگر قرار باشد همچنان از نظریه بازنمایی برای این بررسی مدد بگیریم، راهی جز بهرهبردن از نظریه بازنمایی بازتابی پیشروی ما نیست، اما بهدلیل ابهامها در چیستی این نظریه و روش پژوهش متناسب با آن، بهویژه مشابهت آن با نظریههای سنتی درباره الفاظ بهمثابه دال و مدلول که در منطق ارسطویی و مباحث الفاظ دانش اصول فقه بهتفصیل بررسی میشود، بهنظر میرسد دلیلی قانعکننده برای دستکشیدن از دیدگاه گزارههای تاریخی بهمثابه محتوا وجود ندارد و سزاوار است این گزارهها بهعنوان دالّ و نه نشانه مدنظر قرار گیرند.
باتوجه به مقدماتی که گذشت، این نوشتار میکوشد در پرتو نگاهی یکپارچه به گزارههای تاریخی در منبعی برگزیده از منظومه روایات اهلبیت(علیهم السلام)، ضمن نشاندادن گستره شگفت موضوعات این گزارهها، روشی را برای چگونگی بهدستاوردن یک تصویر کامل از روایات دارای دلالت تاریخی پیشنهاد دهد.
هرچند بهدلیل محدودیتهای این نوشتار، امکان معرفی و بررسی انتقادی مباحث تاریخی انعکاسیافته در روایات وجود ندارد، ولی با قاطعیت میتوان اعلام کرد هنوز کوششی درخور برای نشاندادن نمای کلی یا نمایه کلی مباحث تاریخی در روایات صورت نگرفته است. باید گفت این پژوهش کوتاه مقدمهای برای یک پژوهش گسترده است؛ بهعبارت دیگر، کوششی اولیه برای نشاندادن فهرستگونهای از مباحث تاریخی در یکی از جوامع روایی معتبر شیعی بهشمار میرود.
الف) چرایی بررسی تاریخ در گستره روایات
گزارههای تاریخی در روایات اهلبیت(علیهم السلام) بخشی از تاریخنگاری شیعیان است و بررسی آنها بهصورت مستقل باید چه در نگاه سنتی به علم و چه در نگاه جدید، براساس جایگاه ویژه اهلبیت(علیهم السلام) در باور شیعیان صورت گیرد.
تاریخنگاری شیعیان، هرچند بهعنوان بخشی از تاریخنگاری اسلامی، یک شاخه دانشی مستقل است، میتواند از منظر محورهای هشتگانه علمشناسی که در منطق قدیم با عنوان الرؤوس الثمانیة شناختهشده بود،(13) بررسی شود. ازاینمنظر، یکی از محورهای هشتگانه برای شناخت یک علم، آگاهی از مؤلف آن علم است که پدیدآورنده یا وضعکننده یک علم را معرفی میکند.(14) هرچند در اینجا تعبیر پدیدآوردن و وضع اولیه تاریخنگاری، تعبیری رسا و دقیق نیست، ولی در محیط درونمذهبی شیعی و با توجه به نقش پیشتازی و پرچمداری امامان شیعه(علیهم السلام) برای شیعیان، نمیتوان جایگاه آنها را بهعنوان نقطه آغاز نادیده انگاشت. بنابراین، در این رویکرد سنتی، برای گزارشی حتیالمقدور کامل از تاریخنگاری شیعیان باید نگاه ائمه(علیهم السلام) به تاریخ را بهصورت ویژه و مستقل گزارش کرد.
البته نمیتوان گفت مورخان شیعه بهصورت کامل به مبانی اهلبیت(علیهم السلام) توجه داشتهاند، ولی الهامبخشبودن نوع نگاه آنها را نمیتوان انکار کرد. شاید نتوان به آسانی اثر تاریخورزی امامان(علیهم السلام) بر مورخان امامی را اثبات کرد، ولی درعینحال بیشک میدانیم این نگاه اهلبیت(علیهم السلام) بر مورخان شیعه بیتأثیر نبوده است، دستکم یقین داریم که اگر ائمه(علیهم السلام) موضوعی را نهی میکردند، شیعیان به سراغ آن نمیرفتند. ازاینرو، میتوان سهمآفرینی شیعیان در شاخههای گوناگون دانش تاریخ را، دستکم در برخی موارد، متأثر از پرداختن ائمه معصوم(علیهم السلام) به مباحث تاریخی دانست و بدینسان آنها را در جایگاه پایهگذاران نشاند.
از منظر تاریخنگاری علم که هنوز هم بهصورت بایسته در حوزههای علمیه رواج نیافته است، باید روایات دارای دلالت تاریخی را بهصورت مستقل بررسی کنیم. هشت رویکرد برای بررسی تاریخ یک علم وجود دارد.(15) یکی ازاینرویکردها، باعنوان تکیه بر قلهها و نقاط عطف شناخته میشود. در این رویکرد، نقاط اصلی و اثرگذار و نقاط عطف در گذشته یک علم که در حکم قلههای آن علم است شناسایی و تاریخ علم براساس آنها تدوین میشود.(16) معیارهای نقطه عطفبودن و چگونگی تشخیص آن بحثی دیگر است که در این مختصر مجال مناسبی برای ورود به آن نیست. از منظر تاریخنگاری هم، عصر اهلبیت(علیهم السلام) را بیهیچ ابهامی باید بهدلیل جایگاه ویژه و نقش ابداعی آنها بهعنوان یک قله و یک مرحله برجسته و نخستین نقطه عطف درنظر گرفت. بههرحال، چه در رویکرد سنتی به علم و چه در رویکرد نو برای تاریخنگاری علم، با همه تنوع اندیشهای، فرهنگی و جغرافیایی مدرسههای شیعی در طول تاریخ، مدرسه عصر حضور از بعد علمی و از جنبه تأسیسی و الهامبخشی و هدایتگری، دورهای مستقل، متمایز و شاخص است که هنوز ابعاد مختلف آن بهخوبی کاویده نشده است.
ب) روشهای محتمل برای استخراج تاریخ در روایات
بهدست آوردن نمونههایی از گزارههای تاریخی در متون روایی امری دشوار نیست، ولی یافتن روشی برای دستهبندی آنها، یا یافتن معیاری برای برگزیدن یکی از راههای چندگانه دستهبندی آنها، شاید چندان آسان نباشد. گزارههای تاریخی، در لابهلای روایت بهصورت مستقل یا ضمن روایاتی که موضوع اصلی آنها تاریخ نیست، آورده شده است. استخراج این گزارهها و کنار هم نهادن آنها درحقیقت مانند فراهمآوردن متنی است که قرار است بهعنوان دادههای اصلی تحقیق بررسی تفسیر، تحلیل و تبیین شود.(17) درباره روایات تاریخی اهلبیت(علیهم السلام) باید درنظر داشت که هنوز گزارشی اولیه و یکپارچه از آنها در دست نیست؛ بنابراین در گام نخست باید به گردآوری آنها اندیشید و به تحلیل(18) یا بررسی وصفی(19) آن دست زد و تحلیلهای تفسیری(20) و تبیینی(21) آن را به مراحل بعد وانهاد. روشن است که راه بر تکنگاشتهای تحلیلی بسته نیست، ولی بدون در دستداشتن مجموعه گزارههای تاریخی روایات هم نمیتوان بهصورت یکپارچه تحلیلهای عام و کلی را ارائه کرد. این گزارهها را که وظیفه انتقال یافتههای موردنظر از روایات را در زمینه مسائل تاریخی برعهده دارند، به روشهای مختلفی استخراج و دستهبندی میشوند:
1. مبنا قراردادن عناوین ابواب در جوامع روایی
در روش نخست بهعناوین کتابها و بابهای آن در جوامع روایی بسنده میشود. برای مثال در جلد اول کتاب الکافی، تدوین مرحوم کلینی (329ق)، عناوین کتابها یا بابهای آن (شامل رویدادهای تاریخی و مباحث مربوط به فلسفه تاریخ)، دلالت تاریخی دارد و براساس نام کتاب یا باب میتوان حدس زد تمام یا بیشتر روایات آن به مباحث تاریخی اختصاص دارد:
کتاب التوحید: باب البداء، باب المشیئة و الارادة، باب الابتلاء و الاختیار، باب الجبر و القدر و الامر بینالامرین، باب الاستطاعة، باب حججاللّه علی خلقه.
کتاب الحجة: باب طبقات الانبیاء و الرسل و الائمة(علیهم السلام)، باب ما عند الائمة(علیهم السلام) من آیات الانبیاء(علیهم السلام)، باب ما عندالائمة(علیهم السلام) من سلاح رسولاللّه(صلی الله علیه واله وسلم) و متاعه، باب أن مثل سلاح رسولاللّه مثل التابوت فی بنیاسرائیل؛ باب ما نص اللّه عزّوجلّ و رسوله علی الائمة واحداً فواحداً، باب الاشارة و النصّ علی امیرالمؤمنین(علیه السلام)؛ باب الاشارة و النصّ علی الحسنبن علی(علیه السلام)، باب الاشارة و النصّ علی الحسینبن علی(علیه السلام)، باب الاشارة و النصّ علی علیبن الحسین(علیه السلام)، باب الاشاره و النصّ علی ابیجعفر(علیه السلام)، باب الاشارة و النصّ علی ابیعبداللّه جعفربن محمد الصادق(علیه السلام)، باب الاشاره و النصّ علی ابیالحسن موسی(علیه السلام)، باب الاشارة و النصّ علی ابیالحسن الرضا(علیه السلام)، باب الاشارة و النصّ علی ابیجعفر الثانی(علیه السلام)، باب الاشارة و النصّ علی ابیالحسن الثالث(علیه السلام)، باب الاشارة و النصّ علی ابیمحمد(علیه السلام)، باب الاشارة و النصّ الی صاحب الدار(علیه السلام)، باب حالات الائمة(علیهم السلام) فی السن، باب موالید الائمة(علیهم السلام).
أبواب التاریخ: مولد النبی(صلی الله علیه واله وسلم) و وفاته،...، (در ادامه برای حضرت زهرا(سلام الله علیها) و یکایک ائمه(علیهم السلام) بابی اختصاص یافته است).
این روش جامعیت ندارد و گزارههای تاریخی فراوان موجود در بابها و کتابهای غیرتاریخی را دربرنمیگیرد.
2. مبنا قراردادن دستهبندی مباحث تاریخی قرآن
این روش بر این پیشفرض استوار است که روایات هم پس از قرآن در جایگاه منبع دین قرار دارند. پس میتوان در اینجا هم یکی از تقسیمبندیهای استفادهشده را برای نشاندادن مباحث تاریخی در قرآن بهکار برد. البته میتوان متناسب با فضای روایات، تغییراتی در آن داد؛ مثلاً مواردی مانند نام سورهها در اینجا کاربرد ندارد. نگارنده پیش از این، در دو قسمت، از تقسیمبندی مباحث تاریخی سخن گفته است. در این تقسیمبندی، مباحث تاریخی قرآن در محورهای اصلی زیر قرار میگیرند: واژههای دارای دلالت تاریخنگری و تاریخنگاری، فراخواندن به مطالعه و بررسی تاریخ، قانونمندی و قانونهای تاریخ، سرگذشت اقوام و ملتها، رویدادهای مهم، اخبار سرزمینهای مختلف، شخصیتهای نقشآفرین در تاریخ بهویژه چهرههای جبهه حق و چهرههای جبهه باطل با تأکید بر پیامبران(علیهم السلام) و مخالفان پیامبران.(22)
در این مبنا، تاریخ در روایات مانند سایهای از تاریخ در قرآن، در ساختهای گوناگون بیانی روایات بررسی میشود و بهصورت طبیعی، گزارشهای تاریخی مربوط به عصر نبوی و پس از آن هم اهمیتی ویژه مییابد. این روش، روشی سودمند است، ولی باتوجه به تفاوت فضای آیات و روایات از نظر قطعیت صدور و دلالت و حجیت و نیز گستره روایات، سودمندی و اهمیت استفاده از دیگر روشها را نفی نمیکند.(23)
3. روش تحلیل محتوای کیفی هدایتشده
روش دیگری که برای بررسی گزارههای تاریخی روایات اهلبیت(علیهم السلام) میتوان درنظر گرفت، تکنیکهای استفادهشده در روش تحلیل محتواست. روش تحلیل محتوای کیفی در برابر روش تحلیل محتوای کمی، یکی از روشهای پژوهش کیفی در رویکرد تفسیری و پدیدارشناختی است. این روش بر زبان، بهعنوان یک وسیله ارتباطی، از طریق واکاوی مفاهیم و محتوای آشکار متن تکیه دارد و میکوشد بهصورت عینی، یعنی مستقل از برداشت شخصیِ پژوهشگر، به کشف و درک معنی یک متن، کسب آگاهی از محورها، خطوط اصلی دادههای متنی و روابط بین اجزای آن دست یابد.
تحلیل محتوای کیفی به سه نوع متعارف یا عرفی،(24) هدایتشده یا جهتدار(25) و تلخیصی یا تجمعی(26) تقسیم میشود که نوع دوم آن چون به روش قیاسی و مبتنی بر یک نظریه پیشین صورت میبندد، روشمندتر است و ساختار و فرایندی سنجیدهتر دارد. بههمین دلیل، پژوهشگر را بهآسانی بیشتری بهسوی یافتن پرسش تحقیق هدایت میکند. درباره موضوع موردبحث این مقاله، دستهبندی اولیه و بیرونی ما برای مباحث تاریخی اعماز مباحث فلسفی و مباحث رویدادمحور همچون یک قالب از پیش طراحیشده به یاری ما میآیند تا پس از استخراج دادهها به کدگذاری اولیه و سپس مقولهبندی آنها کمک کنند. یافتههای روش تحلیل محتوای کیفی هدایتشده، افزون بر پاسخ به پرسشهای اصلی پژوهشی، میتواند آوردههایی برای نشاندادن قوت یا ضعف یک نظریه داشته باشد. تأکید این روش بر این نظریه موجب شده برخی آن را بیطرفانه ندانند، ولی انعطافپذیری آن در ابتکار عمل پژوهشگر و محدود نماندن او، بدان ارزشی ویژه بخشیده است، برهمیناساس، پژوهشگر میتواند از مؤلفههای برآمده از نظریه بهره ببرد و درعینحال آنها را هم ویرایش کند. همچنین میتواند مؤلفههای جدید بهدستآمده از متن را معیار استخراج دادهها قرار دهد.
شالوده این روش که نگرشی کلگرایانه و جامع به پدیدهها دارد، بر طبقهبندی، کدگذاری، مقولهبندی و سرانجام طراحی یک الگو استوار است. چنانکه میدانیم درباره روایات تاریخی، نخست باید به استخراج و دستهبندی اطلاعات و سپس در مراحل بعد به تفسیر و تحلیل و تبیین آن پرداخت. در اینجا هم استفاده ازاینروش بهمعنای پایبندی به همه اجزای فرایند نیست و تنها تکنیکهای اولیه استخراج، کدگذاری و مقولهبندی دادهها(27) میتواند استفاده شود. برهمیناساس، این اشکال که بسندهکردن به محتوای آشکار متن سبب شناختی سطحی خواهد شد، بر فرض درستبودن، نقصی برای بررسی گزارههای تاریخی در روایات بهشمار نمیرود؛ زیرا همانگونه که گفته شد، ما هنوز تا رسیدن به مرحله تفسیر و تحلیل روایات تاریخی بهصورت یکپارچه، فاصله داریم.(28)
4. روش تحلیل مضمون
روش محتمل دیگر برای دستهبندی روایات تاریخی، بهرهگیری از روش تحلیل مضمون(29) است. این روش، شیوهای ساده برای فهم، وصف، تحلیل یا تفسیر الگوهای موجود در دادههای کیفی یک متن و قالبها، شبکه و سلسله مراتب آنهاست. شاید یکی از مهمترین ویژگیهای این روش این است که مستقل از نظریه، چارچوب نظری و مبانی معرفتشناسی خاص میتواند در طیف گستردهای از رویکردها استفاده شود. این موضوع، قدرت انعطاف بالایی به آن داده است و بههمینسبب، گاه آن را ابزاری کارآمد برای بسیاری از روشها دانستهاند. این روش به اشباع نظری پژوهشگر محدود نمانده است، بهاینترتیب که براساس برداشتهای او، دادههای پراکنده و مربوط به پژوهش در یک متن، استخراج و در قالب مضمونهایی، به دادههای غنی و تفصیلی و یکپارچه تبدیل میشود.(30) در موضوع گزارههای تاریخی روایات نیز تکنیکهای اولیه استخراج، کدگذاری و مقولهبندی دادهها(31) میتواند نیاز کنونی ما را برآورده سازد. پس دلیلی برای پایبندی به همه اجزای فرایند وجود ندارد.
5. روش مقایسه بین متون روایی و گزارشهای منابع تاریخی
روشی دیگر برای آگاهی از گزارههای تاریخی در روایات، استفاده از مطالعات مقایسهای(32) و تکنیکهای متنوع آن است.(33) هدف ازاینروش، مقایسه بین گزارشها و گزارههای تاریخی مندرج در منابع تاریخی و گزارههای تاریخی موجود در روایات است. در این روش باید منبع تاریخی، مبنا قرار گیرد و متناسب با محورهای آن متن روایی نیز واکاوی و گزارههای مرتبط استخراج و در جدولهایی ویژه وجوه مشابه و تفاوت آنها استخراج و تحلیل شود. این روش نیز با وجود همه سودمندیهایی که دارد، از ظرفیت کافی برای پوششدادن به همه مطالب موجود در روایات، بهویژه در زمینه مباحث نظری تاریخ بهرهمند نیست.
ج) روش برگزیده برای بررسی گزارههای تاریخی در روایات
هریک از روشهای پیشین، سودمندیهای ویژه خود را دارد و براساس اهداف مختلف پژوهش درباره بازتاب تاریخ در روایات میتوان از آنها بهره جست. فهم دقیق تاریخ در سپهر روایات در گروی کاربست همه این روشها و مقایسه یافتههای آنها با یکدیگر است. بهدلیل نوبودن این حیطه پژوهشی، روا نیست که فقط یک روش را بهکار بگیریم و دیگر روشها را وانهیم، ولی توجه به ایننکته ضروری است که پیش از ورود به مرحله تحلیل تفسیری یا تحلیل تبیینی دادههای تاریخی در روایات و تحلیلهای فرامتنی و تدوین نظریه، باید نخست به بررسی وصفی و حداکثر به تحلیل وصفی آنها دست زد. بههمیندلیل در بحث پیش، به روشهایی مانند روش داده بنیاد،(34) تحلیل گفتمان(35) و پدیدارشناسی تفسیری(36) و حتی نقد متن(37) که ویژه سنجش چیستی و درستی متن است(38) اشاره نشد؛ زیرا این روش اغلب بهکار تبیین و تدوین نظریه یا تحلیلهای فرامتنی میآیند، اما اکنون برای مراحل تفسیر و تبیین گزارههای تاریخی روایات، ناگزیریم ازاینروشها بهره جوییم. در همین راستا، همانگونه که پیش از این هم یادآوری شد در شرایط کنونی نیازی به پیمودن همه اجزا و مراحل روشهای معرفیشده هم نیست، لذا در این نوشتار در همکردی از مراحل نخستین روشهای معرفیشده پیشین، مبنای کار قرار گرفته است تا توانایی آن برای بررسی گزارههای تاریخی در روایات یک متنِ برگزیده آزموده شود. بهعبارت دیگر، از میان ﺳﻪ مرحله سطحِ سطح و عمقِ سطح و سطحِ عمق، تنها به مرحله اول سطحِ سطح،(39) یعنی برداشت اولیه از اصل متن بسنده شده است و مواردی تکمیلی مانند جهتگیری و گرایش این گزارهها، وجه استناد ائمه(علیهم السلام) به تاریخ و امکانسنجی نظریه تاریخی ائمه(علیهم السلام)، بافت گزارههای تاریخی و مانند آن به مجالی دیگر وانهاده شده است. راز این درهم ریختگی روشی را باید در امری دیگر هم جستوجو کرد و آن نیاز مطالعات تاریخی به آزمودن این روشها ازیکسو و ناکارآمدی هریک ازاینروشها بهصورت مستقل برای مطالعات و پژوهشهای تاریخی از سوی دیگر است. بیشتر این روشها در فضای مطالعات اجتماعی و رسانهها شکل گرفتهاند و کاربست آنها در مطالعات تاریخی خالی از ابهام و چالش نیست.
د) مراحل بررسی گزارههای تاریخی یک متن منتخب براساس روش برگزیده
براساس رویکرد روشی که به شرح آن پرداختیم، در تکمیل نوشتار حاضر و با هدف ارائه یک الگوی کاربردی برای بررسی گزارههای تاریخی در روایات، گامهای زیر برداشته شد:
1. انتخاب منبع موردنظر
در یک بررسی جامع باید همه روایات منقول از معصومان(علیهم السلام) در جوامع مختلف روایی بررسی شود، ولی در این مقاله برای نمونه، کتاب الکافی نوشته محمدبن یعقوب کلینی (329ق)، بهعنوان نخستین جامع روایی شیعی که بهصورت کامل بهدست ما رسیده است،(40) برگزیده شد. بهدلیل حجم کم مقاله و وجه الگوی روشیداشتن آن، تنها جلد اول از چاپ هشت جلدی کتاب که از الاصول من الکافی هم هست،(41) واکاوی شده است. در این بررسی مقدماتی، فقط به متن روایات جلد اول مراجعه شده است و بررسی شروح این کتاب(42) و استخراج آوردههای آنها برای فهم بهتر این روایات به بررسی تکمیلی موکول میشود.
2. مشخصساختن گزارههای مناسب برای بررسی
در گام دوم، بخشهایی از محتوای آشکار، قابلاشاره و قابلتفکیک و همسو با پژوهش جلد اول الکافی که درباره مباحث نظری تاریخ یا رویدادهای تاریخی بود انتخاب و استخراج شد تا در مراحل بعدی بهعنوان واحد تحلیل مورد استفاده قرار گیرد. برای بالابردن دقت کار و همسو با پرسش اصلی تحقیق و هدف از این پژوهش بهحساب میآمد تمامی جلد اول الکافی بهصورت سطر به سطر بدون دخالت رایانه و نرمافزار مطالعه شد. در نتیجه این بررسی به 342 گزاره تاریخی در جلد اول الکافی دست یافتیم. در فرایند انتخاب این گزارهها این نکات مدنظر بوده است:
تنها دلالتهای متنی آشکار (تطابقی و تضمنی) مدنظر قرار گرفته، و از استخراج دلالتهای غیرآشکار (التزامی) پرهیز شده است؛
واحد تحلیل عباراتی بوده است که در قالب گزاره (جمله) بیان شده باشد. بنابراین اگر در یک روایت چندین گزاره وجود داشت، هریک از آنها بهصورت مستقل بهعنوان یک واحد تحلیل درنظر گرفته شده است؛
اگر یک گزاره استخراجشده چند دلالت مختلف، مثلاً درحیطه مباحث فلسفی تاریخ داشته باشد و هم به مباحث مربوط به اقوام پیشین ارتباط یابد بهعنوان دو گزاره مستقل از هم درنظر گرفته شده است. بههمینترتیب، در روایتی که همزمان به چندین پیامبر اشاره کند، به تعداد هریک از پیامبران یک گزاره مستقل درنظر گرفته خواهد شد.
تعدادی اندک از روایات که در چند باب تکرار شده، بهعنوان روایت مستقل و گزاره تاریخی برداشت شده از آن هم به تکرار درنظر گرفته میشود.
آن دسته از مباحث نظری مانند حجت، نبوت، امامت و هدایت هرچند با توضیحات و توجیهاتی دارای دلالتهایی در زمینه فلسفه تاریخ است، ولی بهدلیل آشکارنبودن این دلالت از دایره بررسی کنار نهاده شده است.
روایاتی که تنها به نقل آموزههای اخلاقی و معرفتی و حکمی از پیامبر اعظم(صلی الله علیه واله وسلم) و دیگر ائمه(علیهم السلام) اختصاص یافته است، خالی از دلالت تاریخی نیستند و میتوانند نیازهای فکری و اجتماعی عصر آن معصوم را روایت کنند، ولی این روایات تنها بهدلیل فراوانی آنها و نیازمندی به تحلیلی ویژه، کنار گذاشته شدند، ولی آنچه در این زمینه از پیامبران پیشین نقل شده بهعنوان یک گزاره تاریخی مدنظر بوده است.
ابعاد ماورایی معصومان(علیهم السلام)، هرچند خالی از دلالت تاریخی نیست، ولی بهدلیل غلبه وجه کلامی آنها در این بررسی کنار گذاشته شدهاند (مانند روایات 3 و 4 باب مولد النبی(صلی الله علیه واله وسلم) و وفاته در صفحه 440) مگر آنکه وجه تاریخی روشنی هم داشته باشند؛ مانند روایت اول از باب بذل العلم در صفحه 41 درباره کتاب علی(علیه السلام). لازم است در بررسی تکمیلی، این روایات هم بازخوانی و وجه تاریخی آنها استخراج شود.
اطلاعات گوناگونی که درباره جریانهای سیاسی و فرهنگی عصر معصومان(علیهم السلام) در روایات وجود دارد، در این بررسی مدنظر نبوده است؛ زیرا موضوع پژوهش، کارکرد تاریخی روایات نیست، بلکه اطلاعات تاریخی در روایات است که باید این اطلاعات، با محور قراردادن زمان صدور روایت، مربوط به گذشته باشد نه مربوط به همان زمان.
تعدادی اندک از روایات که راوی نخست آن امام معصوم(علیه السلام) نبوده است، مانند روایت 13 صفحه 310 را درنظر نگرفتهایم.
بررسی این روایات بهدور از سنجش اعتبار درونی و بیرونی آنها صورت گرفته است و چهبسا در پرتو این بررسی رجالشناختی و حدیثشناختی، برخی روایات کنار گذاشته و برداشت از برخی دیگر دچار دگرگونی شود.
3. طراحی جدول برای گردآوی دادهها
برای سهولت گامهای بعدی و براساس هدف پژوهش که بررسی وصفی گزارههای مربوط به مباحث نظری تاریخ و یا رویدادهای تاریخی است، یک جدول در صفحه کار اکسل(43) با چهار ستون بهصورت زیر طراحی شد تا دادههای استخراج شده در آن گنجانده شود:
ردیف | نشانی داده | داده برداشتشده از متن | کد اولیه / موضوع | مقوله / محور | کلان مقوله | کد عددی کلان مقولهها |
4. کدگذاری / موضوعبندی دادهها
در گام چهارم، براساس اطلاعات برونمتنی درباره تاریخ و تقسیمبندیهای کلی آن، کوشیده شد برای هریک از 342 داده برداشتشده از متن، یک کد یا موضوع یا دال اصلی انتخاب شود. مراد از این کد، کد عددی نیست، بلکه عنوانی است متناسب با مضمون روایت که میتواند نقطه کانونی روایت مورد استناد را از نظر تاریخی برای ما روشن سازد. با توجه به توضیحات دادهشده در روش تحلیل محتوا، در این مرحله به اطلاعات بیرونی بسنده نکردیم و کدها و دالهایی هم از خود دادهها استخراج و به فهرست کدها و دالهای بیرونی افزوده شد؛ مثلاً اصطلاحاتی مانند بداء و استطاعت و ابتلا در مباحث فلسفه تاریخ، دالها و کدهایی هستند که در مباحث متعارف فلسفه تاریخ وجود ندارد و از متن روایات بهدست آمدهاند. همچنانکه مثلاً آصفبن برخیا یک شخصیت تاریخی شناختهشده نیست و وجود شخصی به این نام از متن روایت بهدست آمد. به 342 گزاره استخراجشده، بیش از دویست کد داده شد. بهعبارت دیگر، این گزارهها در بیش از دویست موضوع جای گرفتند که در ستون مربوطه، موضوع هریک از گزارهها در برابر آن نوشته شد. بهدلیل فراوانبودن این کدها از بیان آنها میپرهیزیم.
5. مقولهبندی کدها / محوربندی موضوعات
342 گزاره استخراجشده که به بیش از دویست موضوع تقسیم شده بود، باید در مقولهها یا محورهایی کلیتر دستهبندی شود. این محورها را براساس آگاهیهای بیرونی از مباحث نظری تاریخ و طبقهبندی رویدادهای تاریخی در هفت بند بهشرح زیر درنظر گرفتیم:
یکم. فلسفه تاریخ
- فلسفه نظری تاریخ؛
- فلسفه انتقادی تاریخ.
دوم. تاریخ پیش از هبوط آدم(علیه السلام)
سوم. تاریخ عمومی انبیا(علیهم السلام) و اقوام پیشین
چهارم. تاریخ خاص هریک از انبیا و اقوام پیشین
- آدم(علیه السلام) پس از هبوط؛
- فرزندان آدم(علیه السلام)؛
- نوح(علیه السلام).
پنجم. پیامبر اعظم(صلی الله علیه واله وسلم)
ششم. تاریخ عمومی ائمه(علیهم السلام)
هفتم. تاریخ اختصاصی هریک از ائمه(علیهم السلام)
- امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)؛
- حضرت زهرا(سلام الله علیها)؛
- امام حسن(علیه السلام).
برای مقولهبندی هریک از گزارهها، بارها و بارها کدهای اولیه و این مقولهها بازخوانی شد، تا از اشتباهات احتمالی کاسته شود.
6. مشخصساختن کلانمقولهها و کد عددی آنها
برای سهولت گزارش یکپارچه گزارههای استخراجشده، مقولههای هفتگانه اصلی و محورهای فرعی آنها به پنج کلانمقوله بهشرح زیر تقسیم و کد عددی 1 تا 5 هم برای آنها درنظر گرفته شد:
- فلسفه تاریخ؛
- تاریخ پیش از هبوط آدم(علیه السلام)؛
- تاریخ انبیا(علیهم السلام) و اقوام پیشین؛
- تاریخ پیامبر اعظم(صلی الله علیه واله وسلم) ؛
- تاریخ ائمه(علیهم السلام).
یادآور میشود کدگذاری عددی برای سهولت بهدست آوردن فراوانی آنها و ترسیم نمودار صورت میگیرد.
7. طراحی نمودار عمومی
مرحله نهایی این فرایند که میتواند یافتههای پژوهش را نشان دهد، طراحی نمودار اولیه و عمومی برای گزارش یکپارچه گزارههای تاریخی است. برای این کار ابتدا فراوانی هریک از کلانمقولهها به شرح زیر محاسبه شد:
کد | کلان مقوله | فراوانی گزارهها | درصد تقریبی |
1 | فلسفه تاریخ | 65 گزاره | 19 % |
2 | تاریخ پیش از هبوط آدم | 10 گزاره | 3 % |
3 | تاریخ انبیا و اقوام پیشین | 79 گزاره | 23 % |
4 | تاریخ پیامبر اعظم(صلی الله علیه واله وسلم) | 56 گزاره | 16 % |
5 | تاریخ ائمه(علیهم السلام) | 132 گزاره | 39 % |
سپس به کمک نرمافزار اکسل، نمودار اولیه طراحی شد.
8. طراحی نمودارهای فرعی
در گام بعدی باید برای هریک از این ستونها، نمودارهای فرعی طراحی کرد که بتوان به کمک آن از مقولههای خرد هریک از این کلانمقولهها، محورهای فرعی آنها و فراوانیشان آگاهی یافت. برای پرهیز از طولانیشدن متن مقاله از آوردن این نمودارهای فرعی در اینجا صرفنظر شده است. در صورت لزوم، این نمودارهای فرعی را میتوان بهصورت سلسلهوار تا رسیدن به موضوعات (کدها) هریک از گزارهها ادامه داد.
9. تحلیل دادهها
براساس هدف پژوهش میتوان سطح گام نهم را که ویژه تحلیل داده است، سامان داد. قلمرو موضوعاتی که گزارههای تاریخی به آنها پرداختهاند، نوآوریهای قابلبرداشت از روایات در زمینه مباحث نظری و رویدادهای تاریخی، چگونگی پردازش گزارشهای تاریخی، ابعاد رویداد تاریخی در نگاه روایات، و مسائلی ازایندست در این مرحله میتواند موردتوجه قرار میگیرد. بیشک هریک از این موضوعات نیازمند روشی ویژه است که در جای خود باید درباره آن سخن گفت. هریک از کلانمقولههای پنجگانه، ظرفیت مباحث تحلیلی بسیار گسترده درحد چندین پایاننامه و رساله را دارد که پرداختن به آن در این مقاله کوتاه نمیگنجد.
10. سنجش اعتبار و پایایی
اعتبار،(44) سنجش درستی راه انتخابشده و پایایی(45) اعتمادپذیری و ثبات ابزار سنجش دادههاست(46) اینگونه پژوهشهای کیفی، نیازمند مطالعات و تدوین راهکارهایی است که هنوز صورت نبسته است، ولی بهآسانی و بهکمک روشهای موجود انجامشدنی است. اگر تأیید اعتبار و پایایی یک پژوهش را برای ارزیابی(47) آن کافی ندانیم، باید برای فرایند و ابعاد و لایههای ارزیابی هم چارهاندیشی کرد.
نتیجهگیری
آنچه گذشت درآمدی بود بر ملاحظات روششناختی، و همچنین بررسی وصفی گزارههای تاریخی در روایات اهلبیت(علیهم السلام) که با نمونه بررسی گزارههای تاریخی در جلد اول الکافی بهعنوان یک الگوی کاربردی ده مرحلهای همراه شد. جلد اول کتاب هشت جلدی الکافی شامل سهبخش عمده کتاب فضل العلم و کتاب التوحید و کتاب الحجة است. وقتی در سهبخش بهظاهر غیرمرتبط با مباحث تاریخی، 342 گزاره تاریخی بهچشم میخورد، میتوان انتظار داشت که در مجلدات بعدی این کتاب و دیگر جوامع روایی، حجمی انبوه از مطالب تاریخی وجود داشته باشد. افزون بر فراوانی شگفت گزارههای تاریخی، تنوع مباحث تاریخی در روایات و بدیعبودن پارهای موضوعات بهویژه در قلمرو قوانین حاکم بر تاریخ و مباحث نظری آن، ضرورت اهتمام جدی به روایات را هم بیشازپیش نشان میدهد. این بررسی مقدماتی نشان داد که ائمه اطهار(علیهم السلام) ذخیرهای بسیار ارزشمند از معرفت تاریخی را در لابهلای روایات خود، بهصورت آشکار و پنهان بهودیعه نهادهاند که وظیفه کشف و فهم آنها بر دوش همه ما سنگینی میکند. آورده دیگر این پژوهش مقدماتی را میتوان نشاندادن ضرورت مواجهه روشمند با مضامین و دلالتهای تاریخی روایات دانست. امید است با پژوهشهای روشمند گستردهتری که به همه روایات منقول از معصومان(علیهم السلام) میپردازد، افزون بر شناساندن سهم پیشین آنها در پیدایش و گسترش دانش تاریخ بهعنوان یکی از شاخههای علوم انسانی، سهم شأنی آنها در تحول دانش تاریخ و در آینده تمدن نوین اسلامی هم نشان داده شود.(48)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.