پاسخ اجمالی:
وجود شاهد، ناظر و مراقب و همچنین حد و مرز و اندازه، لازمه هر نظام تربیتی و اجتماعی است که بدون آن رشد و کمال و تربیت افراد و اجرای عدالت و قانون و ارائه سایر خدمات در جامعه غیر ممکن خواهد بود. بدیهی است که همین قاعده و ضرورت در خصوص دین و برنامه های آن نیز وجود دارد. لذا وجود عوامل تشویق و تنبیه و خوف و رجاء در دین امری لازم و ضروری است، و رسالت دین چیزی جز تربیت و تعالی انسان و رشد و کمال او نمی باشد، لذا به هیچ وجه در دین آرامش مطلق و بی قاعده، یا اضطراب و دلواپسی مطلق و بی اساس وجود ندارد.
اگر انسان از نظارت خدا فارغ بوده و از جزای اعمالش ترسی نداشته باشد، به هیچ قانونی پایبند نخواهد بود تا آرامشی برای نوع بشر باقی بماند! باید مجموعه دین را بطور جامع دید و اینکه فقط بعد نظارتی - تنبیهی و برخی محدودیتهای دین را ببینیم، امری دور از منطق، جاهلانه و غرض ورزانه است.
پاسخ تفصیلی:
مقدمه:
اینکه انسان مدام تحت نظر و مراقبت باشد و مرتب نهان و آشکار او مورد نظارت باشد، اینکه دو فرشته همیشه همراه انسان هستند و همه اعمال و رفتار او را ثبت و ضبط می کنند و حتی از نیات و افکار او مطلع می شوند: «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ* ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ»(1)؛ اینکه خداوند همیشه و همه جا حاضر و ناظر و شاهد بر اوضاع و احوال و اعمال ماست: «وَ اللَّهُ شَهیدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ»(2)؛ اینکه زمین و زمان و حتی اعضاء و جوارح ما شاهد بر اعمال و رفتار ما هستند و فردای قیامت علیه ما شهادت می دهند: «حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»(3)؛ اینکه کوچکترین اعمال و حالات ما در پرونده اعمال ثبت می شود و فردای قیامت در مقابل ما حاضر است بطوریکه: «لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً إِلاَّ أَحْصاه»(4)؛ اینکه خداوند در برابر خطا و نافرمانیهای بشر وعده عذابهای شدید و آتش جهنم داده است: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقیمٌ»(5)؛ و موارد بسیار ایچنینی دیگر از محدودیتها و مرزهای حلال و حرام و مخالف آزادی انسان، نشان می دهد دین به جای اینکه مایه آرامش و سکینه انسان شوند، مایه اضطراب و نگرانی خاطر و استرس شدید انسان می گردد!
با توجه به این امور یاد شده آیا دین به واقع می تواند آن طور که ادعا می کند مایه آرامش باشد؟! چنانکه قرآن در جایی دیگر می فرماید: «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(6)؛ یعنی دین و ایمان و یاد خدا باعث اطمینان و آرامش قلبها می شود و انسان را از نگرانی و سردرگمی و اضطراب و تشویش نجات می دهد؟!
پاسخ:
بطور کلی می توان دو نوع نگاه را به موضوع انسان، دین و هدف خلقت تصور کرد که در ذیل به توضیح و نقد هر کدام می پردازیم.
نگاه اول به انسان، دین و هدف خلقت
اگر نگاه ما به انسان این باشد که انسان موجودی آزاد و رها و بدون هدف خلق شده است و تنها غرایز و تمایلات حیوانی او را ببینیم، و بر همین مبنا بگوییم که انسان باید کاملا آزادانه و مطابق میل خود زندگی نماید قطعا نه تنها دین و برنامه های آن، بلکه حتی سایر قوانین بشری و نظامات اجتماعی نیز برای او دست و پا گیر و مایه اضطراب و دلواپسی و آزار دهنده و ناخوشایند خواهند بود. چرا که به هر حال قوانین بشری و نظامات اجتماعی و رعایت حقوق دیگران و خطوط قرمز حکومتها و ترس از مجرم شناخته شدن و مجازات، حتی در امور ساده ای مانند قوانین راهنمایی رانندگی، آزادی او را محدود می نماید که مطلوب و پسندیده او نیست. این نگاه که برخواسته از خوی حیوانی و هوای نفس انسان است و نگاهی کاملا نادرست است.
خداوند متعال در قرآن کریم درباره این نوع نگاه حیوانی و برخواسته از هوای نفس انسان که به دنبال آزادی مطلق و بی حد و حصر است می فرماید: «بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ»(7)؛ (بلکه انسان مى خواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت در تمام عمر گناه کند)، یعنی اینکه انسان دوست دارد که جلوی روی او باز باشد و هیچگونه حد و مرزی مانع رسیدن به امیال او نباشد.
نگاه دوم به انسان، دین و هدف خلقت
اما اگر نگاه ما این باشد که انسان موجودی است که بیهوده و بدون هدف خلق نشده است؛ بلکه خلقت او دارای هدفی بوده و باید در مسیر خاصی تربیت و کمال یابد، در این صورت وجود برنامه دقیق یعنی دین، و مربی و شاهد و ناظر و مراقب امری بدیهی و لازم خواهند بود. وجود چنین شرایطی برای کسانی که طالب رشد و کمال هستند نه تنها اضطراب آور و آزار دهنده و ناخوشایند نیست؛ بلکه امری مطلوب و آرامش بخش و اطمینان آور خواهد بود که آنها را از تشویش و نگرانی نجات می دهد. چرا که در این نوع نگاه، فرد خود را به مثابه دانشجویی در دانشگاه بزرگ انسان سازی می بیند که با برنامه ریزی دقیق و مربیان بزرگ و سیستم آموزشی پیشرفته و نظم و انضباطی مثال زدنی و مراقبت دائمی بر احوالات دانشجو، و وجود سیستم تنبیه و تشویق موثر، هدفمند و بجا و جدیت و دلسوزی مسئولین دانشگاه در به بار نشستن زحمات دانشجو، به سمت هدف عالی و مطلوب خویش و پروردگارش حرکت می کند. بدیهی است که هر فرد عاقلی چنین سیستم و دانشگاهی را تایید می نماید و برای ورود به آن نهایت تلاش خویش را مصروف می دارد. هم اکنون نیز می بینیم که در جهان دانشگاه هایی هستند که سیستم آموزشی قویتر و نظم و انضباط و سخت گیری بیشتری دارند و از لحاظ رتبه و جایگاه علمی مکان بالاتری دارند و اتفاقا با وجود علم به این موضوع که تحصیل در این دانشگاه ها به خاطر نظم و انضباط و سختگیریهای مختلف آموزشی بسیار دشوارتر از دیگر دانشگاه ها خواهد بود، اما رقابت تنگاتنگی بین افراد برای ورود به این دانشگاه ها وجود دارد. چرا که می دانند تحصیل کرده های این دانشگاه ها نسبت به خروجی دیگر دانشگاه ها از لحاظ موقعیت علمی و مقبولیت و جایگاه اجتماعی و شغلی جایگاهی به مراتب بالاتر خواهند داشت و اگر قرار بود که این دانشگاهها اضطراب آور و ناخوشایند باشند این همه رقابت و متقاضی برای ورود به آنها وجود نداشت.
خوف و رجاء لازمه رشد و تکامل بشر
باید توجّه داشت که در دین آرامش مطلق و بی قاعده وجود ندارد؛ بلکه انسان در میان خوف و رجاء قرار دارد. زیرا اگر اینچنین نباشد انسان به هیچ قانون و هنجاری پایبند نخواهد بود. دین به دنبال بی خیالی و آرامش ناشی از رها بودن نیست و باید پذیرفت که آرامشی در رهایی و بی خیالی مطلق وجود ندارد. اگر انسان از نظارت خدا نیز فارغ باشد و یا از انذارها و جزای اعمالش ترسی نداشته باشد، دیگر به هیچ قانونی پایبند نخواهد بود تا آرامشی برای نوع بشر باقی بماند،! بطور مثال باید گفت همچنانکه وجود پلیس موجب ترس و نگرانی دزدان و اشرار است از سوی دیگر مایه اطمینان و امنیت خانواده ها و فعالیتهای روزمره اقتصادی خواهد بود.
وجود حد و مرز و اندازه، اصلی ضروری و عقلایی
نکته دیگری که لازم است در اینجا به آن اشاره شود اینست که لازمه حیات جسمانی انسان وجود حد و مرزهای مختلف از قبیل حد و مرزهای موجود برای فشار خون، قند و چربی و سایر اجزای موجود در خون، میزان دمای بدن، و ... است، و اگر هر کدام اینها از مرزهای حداقل وحداکثر تجاوز نمایند، سلامت و حیات انسان به مخاطره می افتد. لذا هیچ انسان عاقلی در این موارد نمی گوید «هر چه بیشتر بهتر»، بلکه همه خواهان رعایت دقیق حدود و اجتناب از افراط و تفریط در این موارد هستند تا بتوانند زنده و سالم بمانند.
همانند همین قوانین و محدودیتها درباره سلامت و حیات اجتماعی و روحی و دینی انسانها نیز وجود دارد و آزادی مطلق و افراط و تفریط و توهم «هرچه بیشتر بهتر» معنایی ندارد و آنچه هست حد و مرزهای منطقی، معقول و کاملا حساب شده است. مثلا همانگونه که از سویی عزب و مجرد ماندن و عدم ازدواج در دین اسلام مذمت شده است از سوی دیگر زنا و بی بند و باری جنسی نیز ممنوع و حرام است، اما در بین این دو حد، خداوند نکاح را حلال و پسندیده دانسته و چه تشویقها و پاداشهای عجیبی که برای آن قرار داده است! یا همانگونه که تنبلی و بیکاری و عدم تلاش برای کسب روزی و سربار دیگران بودن در دین اسلام مذمت شده است، کسب سودهای آنچنانی از راه ربا، احتکار، سرقت، اختلاس و یا بعضی مکاسب دیگر نیز حرام و ممنوع است، اما در بین این دو حد ممنوعه، خداوند تجارت را حلال و پسندیده دانسته و چه تشویقها و ارزشهایی که برای کسب و کار و تجارت قرار داده است! حتی در طبیعت نیز وجود حد و مرزها امری لازم است مثلا فاصله بین زمین و خورشید باید اندازه مشخصی باشد که اگر کمتر از آن حد باشد زمین از شدت گرمای خورشید می سوزد و حیات بر روی آن از بین می رود و اگر فاصله بیش از آن حد شود، روی زمین یخبندان می شود و باز هم حیات غیر ممکن خواهد شد.
لذا کسانی که بدون آگاهی و تدبر و تحقیق وقتی نام حد و مرز و محدودیت و یا شاهد و ناظر و مراقب را می شنوند در مقابل آن جبهه می گیرند، و شروع به دشمنی و رد و نفی و تقبیح آن می کنند، سخت در اشتباه هستند و دلیل اصلی آن چیزی جز جهل و نادانی نسبت به موضوع نیست.
امام علی(علیه السلام) درباره جهل و نادانی و آثار آن می فرمایند: «النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا»(8)؛ (مردم دشمن چیزى هستند که نمى دانند). این کلام نورانی اشاره به یکى از آثار خطرناک جهل دارد که همان دشمنى انسان نسبت به چیزی است که نمی داند، و گاه حتى آنها را بى ارزش می شمارند و هرگاه انسان از اسرار چیزى بى خبر باشد به قضاوت عجولانه مى پردازد و در این قضاوت با آنچه نمى داند به دشمنى بر مى خیزد چرا که جهل همچون ظلمات است و انسان هنگامى که در تاریکی قرار گیرد هر شبهى که مى بیند، آن را حیوانى درنده و خطرناک مى پندارد و هر آوازى مى شنود آن را نشانه حمله دشمن مى شمرد.
حضرت على(علیه السلام) در حدیث دیگرى مى فرمایند: «لا تَعادُوا ما تَجْهَلونَ فَإنّ أکْثَرَ الْعِلْمِ فیما لا تَعْرِفُونَ»(9)؛ (با آنچه نمى دانید دشمنى نکنید، زیرا بیشتر دانش ها در امورى است که شما نمى دانید)، حضرت باز مى فرمایند: «مَنْ جَهِلَ شَیْئاً عابَهُ»(10)؛ (کسى که چیزى را نمى داند از آن عیب می گیرد).
نتیجه:
با توجه به مباحث و مثالهای فوق این مطلب بدست می آید که؛ وجود شاهد، ناظر و مراقب و همچنین حد و مرز و اندازه، لازمه هر نظام تربیتی و اجتماعی است که بدون آن رشد و کمال و تربیت افراد و اجرای عدالت و قانون و ارائه سایر خدمات در جامعه غیر ممکن خواهد بود. بدیهی است که همین قاعده و ضرورت در خصوص دین و برنامه های آن نیز وجود دارد. لذا وجود عوامل تشویق و تنبیه و خوف و رجاء در دین امری لازم و ضروری است، و رسالت دین چیزی جز تربیت و تعالی انسان و رشد و کمال او نمی باشد، لذا به هیچ وجه در دین آرامش مطلق و بی قاعده، یا اضطراب و دلواپسی مطلق و بی اساس وجود ندارد.
ما باید مجموعه دین را بطور کامل و همه جانبه و با تامل و بدون غرض ورزی ببینیم و بعد در مورد آن قضاوت نماییم، و اینکه صرفا سیستم نظارتی یا تنبیهی و یا برخی محدودیتهای دین را ببینیم و از سویی دیگر، سایر اهداف، برنامه ها، تشویقها، منافع، نتایج، امتیازات و دستاوردهای مثبت و مطلوب فردی و اجتماعی دین را نادیده بگیریم، و سپس دست به قضاوت بزنیم امری بدور از عقل و منطق و بی انصافی محض است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.