پاسخ اجمالی:
بداء در نزد شیعه به معنای «ظهور امری برای خدا بعد از خفا» و یا «پشیمانی او از اراده قبلی اش» نیست؛ بلکه به معنای «تغییر مقدرات انسان توسط ذات مقدس الهی و به سبب اعمال خود انسان است». در این تغییر تقدیر، «ظهور برای انسان رخ می دهد نه برای خدا؛ آنچه ظاهر می شود تقدیر اصلی و پوشیده خدا برای انسان است». از روایات شیعه استفاده می شود که بداء به معنای جهل و پشیمانی در خداوند راه ندارد، بلکه از هر کس که چنین سخنی را بگوید باید تبرّی جست؛ زیرا چنین کسی کافر است!
ضمن اینکه «علم ذاتی» خدا، عین ذات اوست و ازلی و ابدی است و تغییر در آن راه ندارد. ولی «علم فعلی»، صفت فعل خداست و از مقام فعل خداوند متعال، انتزاع می شود و خارج از ذات و ممکن الوجود است. به دیگر سخن خداوند بر اساس وضعیت متغیّر انسان بواسطه کارهای او برای او تقدیرات جدید و متفاوتی ثبت می کند و بداء رخ می دهد. خداوند با علم ذاتی و مطلق خود، از همه این تقدیرات گذشته و آینده آگاه است و «علم به تغییر» با «تغییر در علم» متفاوت است و خود بداء متعلق علم الهی است.
پاسخ تفصیلی:
لازمه اعتقاد به «بداء»
یکی از اشکالات منکران بداء این است که: اعتقاد به «بداء» نسبت جهل و ناآگاهی به خداوند است، همان طور که ما انسان ها وقتی از نظری بر می گردیم و نظر جدیدی در یک موضوع پیدا می کنیم، منشاء این تغییر رأی، جهل ما نسبت به برخی امور است که با علم به آنها نظرمان عوض می شود.
به نظر می رسد این اشکال به این خاطر مطرح می شود که آن اشکال کنندگان خدا را با انسان قیاس می کنند، در حالی که به گفته امام رضا(علیه السلام): «هر که پروردگارش را با قیاس توصیف کند، همیشه در گمراهی خواهد بود».(1)
مفهوم صحیح بداء در نزد شیعه؟
بداء در نزد شیعه به معنای «ظهور امری برای خدا بعد از خفا» و یا «پشیمانی او از اراده قبلی اش» نیست؛ بلکه به معنای «تغییر مقدرات انسان توسط ذات مقدس الهی و به سبب اعمال خود انسان است». در این تغییر تقدیر، «ظهور برای انسان رخ می دهد نه برای خدا؛ آنچه ظاهر می شود تقدیر اصلی و پوشیده خدا برای انسان است».
بداء در عقیده شیعه نه تنها باعث نقص در علم و ذات الهی نمی شود بلکه حکایت از قدرت مطلقه خداوند دارد که بر اساس آن و در پرتو رفتار اختیاری انسان، سر نوشت آدمی تغییر می یابد. بداء با مفهوم شیعی آن بر خلاف اعتقاد يهود می باشد که مي گفتند، دستان خداوند بعد از آفرينش بسته شده و نمي تواند آن را از صورت کنوني و ظاهري اش تغيير دهد؛ قرآن کریم در آیه 64 سوره مائده از زبان يهود به آن چنین تصریح می کند: «وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاء»؛ (و يهود گفتند که دست خداوند بسته است؛ دست هاي خودشان بسته باد؛ و به [سزای] آنچه گفتند از رحمت خداوند دور شدند؛ بلکه هر دو دست او گشاده است؛ هرگونه بخواهد مي بخشد).
شیخ صدوق از علمای برجسته شیعه درباره عقیده شیعه درباره بداء می نویسد: «و عندنا من زعم أن الله عز وجل یبدو له الیوم فی شیء لم یعلمه أمس فهو کافر و البراءة منه واجبة»(2)؛ (به اعتقاد شیعه اگر کسی بگوید که امروز برای خداوند چیزی آشکار شده است که آن را در گذشته نمی دانست، چنین شخصی کافر و بیزاری جستن از او واجب است).
همچنین شیخ در جای دیگر می گوید: «بداء آن چنان که گمراهان مردم می پندارند نیست، به این معنا که خداوند کاری انجام دهد و سپس از آن پشیمان گردد...؛ بداء در مقابل نظر یهود است که می گفتند خداوند تمام کار را انجام داده است [و دیگر تغییری انجام نخواهد شد]؛ اما ما می گوییم: خداوند هر روزی چیزی را تعیین می کند، می میراند و زندگی می بخشد روزی می دهد و کاری را که بخواهد انجام می دهد. بداء به معنای پشیمانی نیست، بلکه به معنای آشکار شدن چیزی است. عرب می گوید: در مسیر راه شخصی در برابر من ظاهر شد؛ خداوند نیز فرموده است: «وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ»؛ و برای ایشان از جانب خدا چیزی آشکار شد که گمان آن را نمی کردند». و هر زمان بنده ای صله رحم به جا آورد بر عمر وی می افزاید؛ و هر زمان بنده ای قطع رحم نماید خداوند از عمر وی بکاهد و هر زمان بنده ای مرتکب فحشا شود از عمر و روزی او بکاهد و هر زمان بنده ای از زنا دوری کند و راه عفت برگزیند خداوند بر عمر و روزی او بیافزاید».(3)
در احادیث نیز بر این مطلب تأکید شده که اعتقاد به «بداء»، نسبت جهل و پشیمانی به خدا نيست؛ زيرا بر خداى عالمِ مطلق، جهل راه ندارد. اين مردم اند كه پديده اى را مى بينند ولى از پديده هاى ديگر ناآگاهند و در مواردى كه پيش بينى رخ ندهد، مى گويند: «بَدَا للَّهِ» و اين نوعى استعمال مجازى و از ديدگاه خود انسان است و گرنه از جانب خداوند، جريان آگاه ساختن چيزى است كه بر مردم مخفى بوده است نه پشیمانی خود او.
از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَبْدُو لَهُ فِي شَيْءٍ لَمْ يَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْه»(4)؛ (هر که بر این عقیده باشد که برای خداوند درباره چیزی بداء حاصل می شود که دیروز نمی دانسته است؛ از چنین کسی دوری کنید و بیزار باشید). نیز در حدیث دیگری می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِيهِ، حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ، نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِيهِ»(5)؛ (خداوند علمی است که جهل در آن راه ندارد و حیاتی است که مرگی در آن نیست و نوری است که ظلمت را در آن راه نیست).
امام کاظم(ع) می فرماید: «لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَالِماً بِالْأَشْيَاءِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْأَشْيَاء»(6)؛ (خداوند همواره نسبت به موجودات حتی پیش از خلقت آنها آگاهی داشته است). و در حدیثی دیگر فرموده است: «لَيْسَ شَيْءٌ يَبْدُو لَهُ إِلَّا وَ قَدْ كَانَ فِي عِلْمِهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَبْدُو لَهُ مِنْ جَهْل»(7)؛ (برای خداوند در هیچ چیزی بداء حاصل نمی شود مگر اینکه قبلاً می دانسته است؛ محققا برای خدا از روی جهل بداء رخ نمی دهد).
از روایاتی که نقل شد و مانند اینها به روشنی استفاده می شود که بداء به معنای جهل و پشیمانی در خداوند راه ندارد، بلکه از هر کس که چنین سخنی را بگوید باید تبرّی جست؛ زیرا چنین کسی کافر است! بنابراین چگونه می شود با این صراحتِ روایات، پیروان مکتب اهل بیت(ع) را متهم کرد که آنان عقیده دارند خداوند قبل از وقوع چیزی ناآگاه بوده است و بعد از وقوع آگاه می شود و از نظر خود بر می گردد!
خلط بین علم ذاتی و علم فعلی خداوند و اشکال به بداء
خطای دیگر کسانی که به بداء اشکال می کنند، این است که میان علم ذاتی و ازلی از یک سو و علم فعلی و حادث از سوی دیگر خلط می کنند. علم ذاتی، عین ذات خداست و ازلی و ابدی است و تغییر در آن راه ندارد. ولی علم فعلی، صفت فعل خداست و از مقام فعل خداوند متعال، انتزاع می شود و خارج از ذات و ممکن الوجود است.(8)
اساساً بداء در علم ذاتی و مطلق خدا رخ نمی دهد تا اشکال جهل و پشیمانی مطرح شود؛ بلکه بداء در لوح تقدیرات است که علم فعلی و مخلوق است. به دیگر سخن، خداوند بر اساس وضعیت موجود یک انسان، برای او تقدیری در لوح تقدیرات ثبت می کند. پس از مدتی این شخص کارهایی مثل صلة رحم و کمک به فقرا و... انجام می دهد. در نتیجه، خداوند تقدیر قبلی وی را عوض کرده، تقدیر جدیدی را برای او ثبت می کند. «این تغییر در تقدیر، بداء نام دارد». خداوند با علم ذاتی و مطلق خود، از همه این تقدیرات گذشته و آینده آگاه است و حتّی آنها را در لوح دیگری که مکنون است و امّ الکتاب نامیده می شود، ثبت کرده است و «علم به تغییر» با «تغییر در علم» متفاوت است و خود بداء متعلق علم الهی است.
بداء بر اساس حکمت است نه جهل
گفتیم که بداء به هیچ وجه منافاتی با علم الهی ندارد. اما ممکن است این سؤال به ذهن برسد که علم الهی به چه اموری تعلق می گیرد که زمینه ساز پدید آمدن بداء می گردد. به تعبیر دیگر چرا بداء و این تغییرات اتفاق می افتد؟ در پاسخ این سؤال می گوییم که خداوند متعال، حکیم است و علم او به امور و تدبیرش در آنها حکیمانه است نه بر اساس جهل و ناآگاهی. حال حکمت این امور متنوع اند. از جمله این حکمت ها عبارت اند از:
1) باز بودن دست بشر در تعیین سرنوشت خویش
قسمتی از تغییرها، به دلیل باز بودن دست بشر در تعیین سرنوشت خویش است؛ که می تواند با اعمال نیک خود مانند تسبیح پروردگار و توبه و دعا و دادن صدقه و صله رحم و نیکی به والدین و...، آینده اش را رقم بزند. و اگر چه در مرتبه (ام الکتاب) هیچ تغییری روی نمی دهد، اما در لوح محو و اثبات تغییر ظاهر می شود که یکی از موارد آن را آیه 11 سوره رعد بیان کرده است: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»؛ (خداوند سرنوشت هیچ قوم [و ملّتى] را تغییر نمى دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند).
بنابراین خدای متعال که حال قومی را به گونه ای قرار داده، می تواند حال آنان را تغییر دهد، چون خود آن قوم، تغییری در خود ایجاد کرده اند. چنان که قوم یونس دچار همین تغییر حال شدند: «قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حینٍ»(9)؛ (قوم یونس، هنگامى كه آنها ایمان آوردند، عذاب رسوا كننده را در زندگى دنیا از آنان برطرف ساختیم و تا مدّت معیّنى [پایان زندگى و اجل شان] آنها را بهره مند ساختیم). در این آیه، عذاب قوم یونس از سوی آن پیامبر الهی پیشگویی شده بود، امّا با تقدیر الهی و با ایمان و عمل صالح قوم او برطرف می گردد.
خود حضرت یونس(علیه السلام) نیز از کسانی است که تغییری در حال او داده شد، به دلیل تسبیح خدای متعال توسط او: «فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ * لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ»(10)؛ (و اگر او از تسبیح كنندگان نبود تا روز قیامت در شكم ماهى مى ماند).
2) تغییراتی که تنها از منظر انسان تغییر است و در حقیقت برای آزمایش و امتحان الهی است.
یکی دیگر از مصدادیق بداء، تغییری است که تنها از منظر ما تغییر شمرده می شود و در اصل تغییری نبوده است، اما چون ابتدا به مقداری از ماجرا آگاه می شویم و از همه آن با خبر نیستیم، بعد از روشن شدن سایر ابعاد ماجرا، احساس ایجاد تغییر می کنیم. مانند ماجرای قرار حضرت موسی با خدا که خدای متعال قراری که در ابتدا ۳۰ روز آن اعلام شده بود، در ۴۰ روز تمام شده می داند تا قوم موسی را آزمایش کند. همچنین مانند ماجرای آزمایش حضرت ابراهیم (علیه السلام) که تصور می کرد باید فرزندش را قربانی کند، در حالی که خدا در نهایت قربانی گوسفند را از او طلب کرد.
داستان موسی و تبدیل «سی روز» به «چهل روز»: حضرت موسی(علیه السلام) وقتی می خواست برای گرفتن ده فرمان و اخذ و تلقّی تورات به «میقات» پروردگار برود، با توجّه به وعده پروردگارش، به قوم و برادر خود هارون گفته بود که به مدت «سی روز» به میقات خواهد رفت؛ ولی او مجبور شد «چهل روز» را در آنجا طی کند. خداوند در آیه 142 سوره اعراف می فرماید: «وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ...»؛ (و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتیم؛ سپس آن را با ده شب [دیگر] تکمیل نمودیم: به این ترتیب، میعاد پروردگارش [با او]، چهل شبِ تمام شد...).
در حقیقت خداوند براى آزمودن بنى اسرائيل نخست موسى(علیه السلام) را براى يك موعد سى روزه دعوت نمود، سپس آن را تمديد كرد، تا منافقان بنى اسرائيل صفوف خود را مشخص سازند.(11) در نتیجه این نوع تغییر، تغییری است که از بزرگترین آزمون ها و آزمایش ها برای انسان شمرده می شود. کما اینکه قوم موسی در اثر همین تغییر ده روزه، به گوساله پرستی روی آوردند.
داستان روياي حضرت ابراهيم: از جمله اخباری غیبی انبیاء که به وقوع نپیوست و در آن بداء حاصل شد، داستان قربانی کردن حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل(علیه السلام) می باشد؛ زیرا در این داستان حضرت ابراهیم(علیه السلام) در رويا صادقه چندين بار مشاهده نمود که فرزندش اسماعيل را قرباني مي کند و از اين خواب دريافت که او مأموريت يافته که فرزندش را قرباني کند. موضوع را با اسماعيل در ميان گذاشت. اسماعيل در پاسخ گفت: «پدرجان! آنچه فرمانت داده اند، انجام بده که به زودي مرا به خواست خداوند، از شکيبايان خواهي يافت». هنگامي که ابراهيم(ع) مشغول ذبح شد، کارد بر گلوي اسماعيل اثر نکرد و خداوند گوسفندي از بهشت به عوض اسماعيل، عنايت فرمود تا ذبح شود.
هرچند که ابراهيم به تکليف خود عمل کرد، ولي خبر غیبی او تحقق نيافت و ذبح صورت نگرفت و این چنین در رویای ابراهیم(علیه السلام) بداء حاصل شد. خداوند در آیات 102-107 سوره صافات به این ماجرا تصریح می فرماید: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ماذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ، فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبينِ، وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهيمُ، قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبينُ وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ»؛ (آن گاه كه [آن پسر رشد يافت و] با او به سعى و عمل شتافت [يا در جهد و عبادت يا در سعى صفا و مروه با پدر همراه شد] ابراهيم گفت: اى فرزند عزيزم، من در عالم خواب چنين مى بينم كه تو را قربانى [راه خدا] مى كنم، در اين واقعه تو را چه نظرى است؟ جواب داد: اى پدر، هر چه مأمورى انجام ده كه ان شاء اللَّه مرا از بندگان با صبر و شكيبا خواهى يافت. پس چون هر دو تسليم امر حق گشتند و او را [براى كشتن] به روى در افكند. و ما در آن حال [كه كارد به گلويش كشيد] خطاب كرديم كه اى ابراهيم، تو مأموريت عالم رؤيا را انجام دادى [كارد را از گلويش بردار]. ما نيكو كاران را چنين نيكو پاداش مى دهيم. اين ابتلا همان امتحانى است كه [حقيقت حال اهل ايمان را] روشن مى كند [كه در راه خدا از هر چيز مى گذرند]. و بر او [گوسفندى فرستاده و] ذبح بزرگى فدا ساختيم).(12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.