پاسخ اجمالی:
بداء یکی از عقاید شیعه و از مسائلی است که اهل سنّت شیعه را بخاطر اعتقاد به آن مورد اتهام قرار می دهد. از طرف دیگر یهودیان عقیده دارند که دست خدا بعد از خلق جهان بسته است و موجب شبهاتی راجع به قدرت مطلق خدا در تغییر مقدرات شده اند.
ضمن اینکه اعتقاد به بداء آثار فراوانی دارد و طرح مسأله بداء زمینه اعتقاد به آن و جلب این آثار را فراهم می کند. از جمله این آثار اثبات قدرت مطلق خدا و مقید نبودن حوزه آن به مشیت ها و تقدیرهای پیشین است. همچنین با اعتقاد به بداء است که آدمی امید به آینده و انگیزه ای برای جبران گناهان خود و انجام کارهای نیک مثل صله رحم و صدقه دادن و... پیدا می کند. نیز باور به بداء، آثار بسیار سازنده و مفیدی برای درک بهتر مسائل مربوط به مهدویت و ظهور دارد.
با توجه به این دیدگاه ها، طرح مسأله بدا و تبیین صحیح آن از اهمیت بالایی برخوردار است.
پاسخ تفصیلی:
عقیده «بداء» از مسائلی است که در بسیاری از منابع شیعه درباره آن بحث شده است و کتاب های فراوانی درباره آن نگاشته شده است. سؤالی که به ذهن خطور می کند این است که طرح این مسأله چه ضرورت و اهمیتی دارد که حتی با وجود سوءتفاهم ها و اتهاماتی که در طول تاریخ علیه شیعیان برانگیخته، باز هم این قدر مورد توجه علمای آنها قرار گرفته است؟
برای پاسخ به این سؤال و درک ضرورت و اهمیت طرح مسأله بداء چند نکته را باید مورد توجه قرار داد:
ضرورت پاسخ به اتهامات و جلوگیری از انحرافات
همان طور که به اشاره گفته شد، بداء از مسائلی است که اهل سنت شیعه را به خاطر اعتقاد به آن مورد اتهاماتی قرار می دهد و از طرفی یهود نیز در این مسأله دچار انحرافاتی شده و دست خدا را بسته می دانند؛ لذا طرح مسأله بداء و پاسخ به این اتهامات و شبهاتی که حول این مسأله وجود دارد از اهمیت بالایی برخوردار است.
مخالفین شیعه به خاطر تصور نادرستی که از بداء دارند و آن را موجب تغییر در علم الهی و نسبت دادن جهل به خدا دانسته اند، شیعه را متهم به کفر می کنند. فخر رازی اعتقاد به بدا را نمی پذیرد زیرا آن را موجب تغییر در علم الهی می داند.(1) ابوالحسن اشعری نیز اعتقاد دارد گروهی از شیعیان بداء را بر خدا جایز می دانند بدین معنا که وقتی خدا می خواهد کاری را انجام دهد و نمی دهد، برایش بداء حاصل شده است.(2) برخی هم بداء را برگرفته از افکار یهود و نتیجه آن را نسبت دادن جهل به خدا شمرده اند.
این اتهامات در حالی است که از نظر شیعه بداء به معنای جهل و ناآگاهی، به هیچ وجه درباره خداوند امکان ندارد. طبق روایات شیعه، از هر کس که چنین سخنی را بگوید باید تبرّی جست.(3) اساساً بداء در علم ذاتی و مطلق خدا رخ نمی دهد، تا این اشکال مطرح شود؛ بلکه بداء در لوح تقدیرات است که علم فعلی و مخلوق است و خداوند از همه این تقدیرات گذشته و آینده آگاه است و حتّی آنها را در لوح دیگری که مکنون است (یعنی از اطلاع همگان پنهان است) و امّ الکتاب نامیده می شود، ثبت کرده است.
این عقیده برگرفته از یهود نیز نمی باشد؛ زیرا یهودیان قضا و قدر الهی را حتمی و غیر قابل تغییر دانسته و می گویند: «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ».(4) لذا هر مسلمانی باید به بداء - به معنایی که امامیه معتقد است - در مقابل عقیده یهود معتقد باشد.(5)
اهمیت پاسخ به این اتهامات و شبهات تاحدی است که مورد توجه اهل بیت(علیهم السلام) نیز بوده است. علامه مجلسی در این باره می نویسد: علت اهمیت دادن ائمه(ع) به مسئله بداء به خاطر تنگ نظری های یهود بوده است که می گفتند: «خداوند از امر خلقت و نظام عالم فارغ شده است و کاری به جهان و نظام هستی ندارد!».(6)
جایگاه این آموزه در عقلانیت شیعی و میراث دینی مکتب اهل بیت(ع)
«بَداء» آموزه ای است که در روایات فراونی به اعتقاد به آن و گفت و گو درباره اش سفارش شده است. از امام صادق(ع) نقل شده است: «مَا عُظِّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِمِثْلِ الْبَدَاء»(7)؛ (خداوند به هیچ کدام از ویژگی ها و صفات خود همچون بداء تعظیم نشده است).
در روایت دیگری از ایشان نیز می خوانیم: «لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي الْقَوْلِ بِالْبَدَاءِ مِنَ الْأَجْرِ مَا فَتَرُوا عَنِ الْكَلَامِ فِيهِ»(8)؛ (اگر مردم می دانستند که سخن از بداء چه پاداشی دارد هرگز از سخن درباره بداء سستی به خود راه نمی دادند).
عقل نیز مسأله بداء و اهمیت آن را درک می کند که وضعیت هر انسانی می توانست به گونه دیگری باشد و به همین دلیل انسان دعا می کند و اجابت این دعاها چیزی جز بَداء نیست. علاوه بر این، عقل همه کمالات از جمله قدرت مطلق را برای خدا اثبات می کند؛ پس انکار بَداء، محدود کردن قدرت خدا و بر خلاف حکم عقل است.
آثار و پیامدهای اعتقادی و تربیتی و اخلاقی بسیار سازنده باور به بداء
علاوه بر اینکه در روایات به اعتقاد به بداء و بحث درباره آن سفارش شده است، آثار مثبت فراوانی نیز برای آن از طریق عقل و نقل ثابت شده است که خود دلیل مهمی برای ضرورت بحث درباره این مسأله و اهمیت آن می باشد.
تأکید بر قدرت مطلق خداوند: یکی از آثار اعتقاد به بدا، همان طور که به اشاره گذشت، اثبات قدرت و آزادی مطلق خداست. چرا که بر اساس امکان بَداء برای خداوند، تا زمانی که فعل و حادثه ای خاص در عالم رخ نداده است ممکن است که خدا، تقدیر را عوض کند و آن حادثه خاص، واقع نشود؛ حتّی اگر مشیّت و تقدیر و قضای او به آن حادثه تعلّق گرفته باشد. بنابراین، هیچ چیز حتّی قضا و قدر الهی نمی تواند قدرت و مالکیّت خدا را محدود سازد و دست او را ببندد.
تمایز بین علم خالق و علم مخلوق: یکی دیگر از آثار اعتقاد به بداء نمودار شدن فرق بین علم خالق و مخلوق - گرچه انبیا و اوصیا باشند – است. زیرا انبیا و اوصیا احیاناً علم شان در حد لوح محو و اثبات است و دگرگونی در آنها راه دارد ولی در علم خدا دگرگونی معنی ندارد. البته ممکن است انبیا و اوصیا به ام الکتاب و لوح محفوظ و یا به تعبیر دیگر به علم مخزون الهی هم، با تعلیم پروردگار، آگاه گردند که در آن صورت در علم آنها نیز بداء و دگرگونی رخ نخواهد داد.
ایجاد امید و تلاش برای رشد معنوی و توبه: اثر دیگر اعتقاد به بداء، تلاش برای بهبود وضعیت فردی هر شخص است. اگر بَداء را نفی کنیم و خداوند را فارغ از کار قضا و قدر بدانیم، انگیزه ای برای تغییر وضعیّت کنونیِ فرد به وسیله کارهای خیر و عبادات و نماز باقی نخواهد ماند، چرا که هر آنچه مقدّر شده است، همان خواهد شد و هیچ تغییری در قضا و قدر رُخ نخواهد داد. بنابراین، اعتقاد به بَداء از یک سو روحیّه امیدواری و تلاش را به انسان می دهد و از سوی دیگر روحیّه دعا و توبه و تضرّع و توکّل به حق تعالی را در انسان، تقویت می کند.
اگر اعتقاد داشته باشيم که مقدرات قابل تغيير نیست، انسان هیچ تلاشی برای تغییر آنها نمی کند و در حالت رکود باقی می ماند، اما در اثر اعتقاد به بداء حتی اگر امری مقدر هم شده باشد، می توان به اذن خدا و با دعا و توسل آن را تغيير داد. اعتقاد به بداء، بذر امید را در دل مؤمنان می کارد و مؤمن درمی یابد که سرنوشت او با پرداختن به دعا و مناجات، توبه و استغفار و یا کارهای نیک ممکن است تغییر یابد. چنین نیست که همه آنچه باید بشود، از پیش تعیین شده باشد و آنچه بر اثر رفتار انسان برای وی مقدر می شود، برگشت ناپذیر باشد. یعنی خوشبختی و بدبختی هر کس براساس تقدیر حتمی مشخص نشده و هر آن احتمال دگرگونی و تغییر است.
در روایات فراوانی به نقش دعا و صدقه و صله رحم و... در دفع بلا و جلب رحمت خدا اشاره شده است؛ به عنوان مثال پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) دعا را باعث ردّ قضای تقدیر شده می دانند، حتّی اگر این قضا محکم شده باشد: «دعا قضا را برمی گرداند، در حالی که جداً محکم شده است».(9) همچنین در مورد نقش صدقه در مورد دفع مرگ سوء، از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمودند: «صدقه، مرگ بد را از انسان دفع می کند».(10) در مورد صله رحم نیز پیامبر اکرم(ص) آن را باعث تأخیر اجل و افزایش رزق می دانند: «هر که به تأخیر افتادن اجل و زیادی در روزی را دوست دارد، صله رحم کند».(11)
خواه ناخواه در پرتو چنین باوری که اعمال و رفتار خوب ما در سرنوشت ما مؤثر است، یأس و ناامیدی برای آینده از زندگی انسان رخت برمی بندد و با قلبی سرشار از امید به آینده و رفع گرفتاری، به بندگی و تضرع در پیشگاه الهی روی می آورد. در مقابل اعتقاد به تغییرناپذیری قضا و قدر الهی و عدم امکان جبران گذشته تباه گناهکاران به وسیله توبه و صله رحم یا دیگر اعمال نیک، موجب می شود آدمی با کوچک ترین لغرش از مسیر حق، نسبت به آینده خود ناامید و بدبین شود و هیچ تلاشی برای ساختن آینده خود نداشته باشد.
درک عمیق تر ابعاد مختلف مهدویت: از دیگر کارکردها و فواید بداء، درک عمیق تر موضوع مهدویت است. بداء می تواند در سه عرصه مهدویت، یعنی اصل ظهور، زمان ظهور و علائم ظهور مورد بررسی قرار بگیرد. بدون تردید ظهور از وعده های خداوند است و هرگز در آن تخلّف صورت نمی گیرد. امام باقر(علیه السلام) در پاسخ به سؤال امکان وقوع بداء در ظهور فرموده اند: «اِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِيعَاد»(12)؛ (قائم [عج] از میعاد است) و از آنجا که «إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ»(13)؛ (خداوند از وعده خود، تخلّف نمی كند) احتمال وقوع بَداء در اصل ظهور منتفی است.
منظور از امکان وقوع بَداء در زمان ظهور این است که زمان غیبت حضرت طولانی تر یا کوتاه تر گردد. با توجّه به آیات شریفه و روایات می توانیم بگوییم امکان رخ دادن بَداء در زمان ظهور وجود دارد. وقتی به فرموده خداوند متعال در قرآن کریم، خداوند بنی اسرائیل را به خاطر رفتار ناشایست شان از ورود به سرزمین مقدس که وعده ای حتمی بود، دور می کند و زمان رسیدن آنان را به آنجا، تا چهل سال به تأخیر می اندازد،(14) بعید نیست به خاطر رفتار ما در عصر غیبت، مدت غیبت حضرت مهدی (عج) را طولانی کند و زمان ظهور منجی را که رسیدن به او از رسیدن به هر سرزمین و آرزویی ارزشمندتر است به تعویق بیاندازد. همچنین، فرمایش حضرتش که فرمود: «اكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَج»(15)؛ (برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید) علاوه بر اینکه امکان رخداد بداء را در زمان ظهور اثبات می کند، دعا را به عنوان عاملی مؤثر در این زمینه معرفی می کند.
البته بداء در نشانه های حتمی ظهور مانند خروج سفیانی و صیحه آسمانی و... که در روایات با قید حتمیّت از آنها یاد شده است رخ نمی دهد، اما نشانه هایی همچون کسوف و گسترش ظلم و... که قید حتمیّت ندارند ممکن است به سبب وقوع بداء، اتّفاق نیافتند.(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.