پاسخ اجمالی:
از امور مهمي كه در سرنوشت اجتماع تأثيرگذار است، نظام ارزشى آن جامعه است. جامعه برای هر چیزی ارزش قائل شود مردم به همان سمت حرکت مي كنند. اگر ارزشها در جامعه ای ثروت، قدرت، پست و مقام باشد همه مردم به این سمت حرکت می کنند، و تمام نیروی خود را صرف رسيدن به آن مي كنند؛ ولی اگر در جامعه ای ارزش، امور معنوی و دینی باشد، مردم هم به سوی این ارزشها می روند. کار پیامبران(ع) و بزرگان دین سوق دادن جامعه به سوی ارزش های خدائي و معنوی و دور کردن جامعه از ارزش های مادی و شیطانی بوده است.
پاسخ تفصیلی:
يكى از مهم ترين چيزهائي كه در سرنوشت اجتماع تأثيرگذار است، نظام ارزشى آن جامعه است. جامعه براى هر چيزى اهميّت قائل شود و آن را ارزش قلمداد كند، مردم به سمت همان چيز مى روند تا در جامعه ممتاز شوند. اگر در جامعه اى مقام و ثروت، ملاكِ ارزش شناخته شود، غالب مردم به سوى آن مى روند و مسابقه مقام و ثروت برگزار مى گردد. ميلياردها تومان هزينه مى كنند تا پُست مهم و مناسبى اختيار كنند. خانه اى مى خرند كه چندين ميليارد تومان در آن هزينه شده باشد؛ خانه اى در بهترين نقطه شهر، مجهّز به سيستم هوشمند كه حتّى اگر در خارج از كشور باشد و كسى به قصد سرقت وارد خانه اش شود، هم صاحب خانه مطّلع مى شود و هم پليس در جريان قرار مى گيرد! بنابراين، اگر معيار ارزشى جامعه اى پول و ثروت باشد همه مردم براى به دست آوردن بيشتر آن دو مسابقه مى دهند؛ امّا اگر در جامعه اى شخصيّت در علم و تقوی و ايمان بود مردم هم به سوى اين ارزش هاى معنوى سوق پيدا مى كنند. كار پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) تغيير نظام ارزشى عصر جاهليّت بود. لذا هنگامى كه «قرآن» بر آن حضرت نازل شد و پيامبر(ص) اسلام را به مردم عرضه كرد، گفتند: «لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ»(1)؛ (چرا اين قرآن بر مرد بزرگ [و ثروتمندى] از اين دو شهر [مكّه و طائف] نازل نشده است). علّت اين نوع برخورد مشركان مكّه، اين بود كه نظام ارزشى آنها پول و مقام بود. لذا وقتى كه از آن حضرت معجزه خواستند بر همين اساس و ديدگاه، تقاضاى خود را مطرح كردند. توجّه فرماييد: «و َقَالُوا لَنْ نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَّخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيراً * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفاً أَوْ تَأْتِىَ بِاللهِ وَ الْمَلاَئِكَةِ قَبِيلاً * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِى السَّمَاءِ وَ لَنْ نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَاباً نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّى هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَّسُولاً»(2)؛ (و گفتند: ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم تا اينكه چشمه جوشانى از اين سرزمين [خشك و سوزان] براى ما خارج سازى، يا باغى از نخل و انگور از آنِ تو باشد؛ و در لابلاى آن نهرها جارى سازى يا قطعات [سنگ هاى] آسمان را آن چنان كه مى پندارى، بر سر ما فرود آورى؛ يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى يا براى تو خانه اى پرنقش و نگار از طلا باشد، يا به آسمان بالا روى، و حتّى اگر به آسمان روى ايمان نمى آوريم، مگر اينكه نامه اى [از سوى خدا] بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم بگو: منزّه است پروردگارم [از اين سخنان بى معنا] مگر جز انسانى فرستاده [از سوى خدا] هستم).
پيامبر(صلى الله عليه وآله) مبعوث شد كه اين نظام ارزشى عصر جاهليّت كه محصول آن ابوسفيان ها و ابوجهل ها و ابولهب ها بودند را عوض كند و نظام ارزشى اسلام را كه محصول آن سلمان ها و ابوذرها و مقدادهاست جايگزين آن كند.
شيخ بهايى(رحمه الله) از علماى بزرگ شيعه خدمات زياد و كارهاى مهمّى انجام داد. شاه عبّاس تصميم گرفت به عنوان تقدير و تشكّر از زحمات شيخ جايزه اى به وى تقديم كند. در اين زمينه با آن عالم جليل القدر مشورت كرد. شيخ گفت: من هيچ توقّعى از شما ندارم، جز اين كه يك روز اسب مخصوص سلطنتى را در اختيارم بگذارى تا در خيابان چهار باغ سوار بر آن شوم و تو پياده همراه من بيايى! شاه گفت: اين چه درخواستى است و چه فايده اى براى تو دارد؟ شيخ گفت: بعداً آثار آن را خواهيد ديد! شاه عباس موافقت كرد و آن كار انجام شد، و مردم به ارزش و موقعيّت علم و علما پى بردند و علم و دانش از ارزش هاى اصيل جامعه شد و اقبال مردم به حوزه هاى علميّه زياد شد.
پس از يك سال تمام مدارس علميّه اصفهان مملوّ از طلاّب علوم دينيّه شد. آرى هر چيزى كه به عنوان ارزش در جامعه مطرح شود مردم به سوى همان چيز جذب مى شوند. لذا بايد نسبت به اين مسئله مهم توجّه كافى و لازم را مبذول داشت كه اگر ارزش ها از مسير اصلى خود منحرف شوند جوان هاى جامعه نيز به انحراف كشيده مى شوند.
نظام ارزشى دنياى امروز دلار و يورو و پست و مقام است، و اينها نبايد نظام ارزشى حكومت اسلامى باشد. گاه ديده مى شود، كه در بعضى موارد آهسته آهسته دنباله رو نظام ارزشى غرب مى شويم. مثلاً در نظام ارزشى آنها اگر چند زن در كابينه دولت حضور نداشته باشند مشكل ايجاد مى شود، ما هم به تبعيّت از آنها چنين مى كنيم! در حالى كه تبعيّت كردن از نظام ارزشى آنها ما را بيچاره خواهد كرد. ما نبايد براى به دست آوردن رأى مردم در انتخابات رياست جمهورى يا مجلس شوراى اسلامى يا ديگر انتخابات اين همه پول خرج كنيم، بلكه مردم بايد بر اساس معيارهاى برخاسته از نظام ارزشى اسلام همچون تقوی، ايمان، علم، دانش، سابقه مبارزاتى، حضور در ميدان هاى جهاد و شهادت و مانند آن، فرد مورد نظر خود را انتخاب كنند.
حضرت نوح پيامبر(عليه السلام) براى حفظ نظام ارزشى خود حاضر نشد به خواسته ثروتمندان و صاحبان قدرت تن در دهد و تسليم آنها شود، ما نيز به تبعيّت از پيامبران الهى بايد در حفظ نظام ارزشى خود كوشا باشيم و اجازه ندهيم آن را دستخوش تغيير كنند، كه آثار بد و پيامدهاى شومى به جاى خواهد گذاشت.
حضرت علي(عليه السلام) حتّى در اوج قدرت و به هنگام رسيدن به خلافت و پس از آن، ساده ترين لباس [لباس كرباس] را مى پوشد و از ساده ترين غذا [نان جو] استفاده مى كند تا لباس گران قيمت و سفره رنگين ارزش محسوب نشود و مردم به ارزش هاى واقعى و حقيقى رهنمون شوند. آن حضرت بسيار تلاش كرد و خون دل خورد تا نظام ارزشىِ انحراف يافته عصر خلفاى سه گانه را به نظام ارزشى زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) تغيير دهد، كه متأسّفانه به آن حضرت مهلت ندادند و شهيدش كردند وگرنه دوباره جامعه به سراغ افرادى همچون سلمان ها و ابوذرها و مالك ها و رشيدها و مانند آنها مى رفت، نه اينكه زمام امور خود را به دست جنايتكارانى همچون حجاج بن يوسف ثقفى و مانند آن بسپارد.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.