پاسخ اجمالی:
در روايات اسلامى شرايط و صفاتى براى قاضى لازم دانسته شده كه به «شرايط كمال» معروف است و در عهدنامه مالك اشتر به آنها اشاره شده است. افضليت، پرحوصله بودن، سعه صدر، عدم لجاجت، تسليم در برابر حق، طمع نداشتن، قناعت نكردن به بررسى سطحى، از همه محتاط تر بودن، پافشارى در تمسك به دليل، خسته نشدن از تكرار مراجعات شكايت كنندگان، شكيبایی، قاطعيت، فريب نخوردن از ستايش متملّقان و مكفى المؤونه بودن از بيتالمال از شرائط مهم برای قاضی است.
پاسخ تفصیلی:
شرايط و صفاتى در روايات اسلامى براى قاضى معتبر شمرده شده كه آنها را بايد «شرايط كمال» دانست كه در عهدنامه مالك اشتر به قسمت مهمّى از آنها (آميخته با شرايط واجب) اشاره شده است و آن عبارت است:
1ـ افضليت نسبت به تمام مردم (يا تمام اهل شهر)؛ «ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُكْمِ بَيْنَ النّاسِ اَفْضَلَ رَعيَّتِكَ فى نَفْسِكَ».
2ـ پر حوصله بودن؛ «مِمَّن لاتَضيقُ بِهِ الاُمُورُ».
3ـ سعه صدر؛ «وَ لاتُمَحِّكُهُ الْحُصُومُ».
4ـ عدم لجاجت؛ «وَ لايَتَمادى فى الزَّلَّةِ».
5ـ تسليم در برابر حق بودن؛ «وَ لايَحْصَرُ مِنَ الْفَيئِ اِلَى الْحَقِّ اِذا عَرَفَهُ».
6ـ طمع نداشتن؛ «وَ لاتُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلى طَمَع».
7ـ قناعت نكردن به بررسى سطحى؛ «وَ لايَكْتَفى بِاَدْنى فَهْم دُوْنَ اَقْصاهُ».
8ـ در شبهات از همه محتاطتر باشد؛ «وَ اَوْقَفَهُمْ فى الشُّبُهاتِ».
9ـ در تمسك به دليل پافشارى كند؛ «وَ اَخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ».
10ـ از تكرار مراجعات شكايت كنندگان ملول و خسته نشود؛ «وَ اَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُراجَعَةِ الْخَصْمِ».
11ـ در كشف حقايق از همه شكيباتر باشد؛ «وَ اَصْبَرَهُمْ عَلى تَكَشُّف الاُمُور».
12ـ به هنگام آشكار شدن حق، قاطعيّت به خرج دهد؛ «و اصْرَمَهُمْ عِنْدَ اِتِّضاحِ الْحُكْمِ».
13ـ ستايش متملّقان او را فريب ندهد و تمجيد مدّاحان او را مايل به مدحكننده نسازد؛ «مِمَّنْ لايَزْدَهِيهِ اِطْراء وَ لايَسْتَميلُهُ اِغْراء».
14ـ قاضى بايد مكفى المؤونه از بيتالمال باشد و آنقدر به او داده شود كه نياز به اين و آن پيدا نكند و چشمش به دست مردم نباشد؛ «وَ افْسَحْ لَهُ فِى الْبَذْلِ ما يُزيلُ عِلَّتَهُ وَ تَقِلُّ مَعَهُ حاجَتَهُ اِلَی النّاس».(1)
افزون بر اينها، دستورات ديگرى نيز در روايات اسلامى به قاضى داده شده است كه آنها را نيز از يك نظر مىتوان جزو شرايط كمال شمرد. از جمله اينكه: دعوت مردم را به ميهمانى نپذيرد، هدايا را قبول نكند، براى خريدن جنس شخصاً به بازار نرود، هيچ يك از طرفين دعوى را به مهمانى خويش دعوت نكند، و خلاصه پرهيز از تمام امورى كه بيم آن مى رود از آن طريق، مردم در او نفوذ كنند و محور فكر او را تغيير داده و متوجّه خود سازند و در نتیجه آگاهانه يا به طور ناآگاه برخلاف حق داورى كند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.