پاسخ اجمالی:
ایشان می فرمايد: «دنياپرست به چيزى از دنيا نمى رسد جز آنكه درى از حرص را به رويش مى گشايد و آتش عشق او را به دنيا تندتر مى كند، در حالى كه دنياپرست هرگز به آنچه دارد در برابر آنچه به آن نرسيده قانع نيست [و دائماً در آتش حرص مى سوزد] درحالیکه سرانجامش جدايى از اموالى است كه گردآورى كرده و واتابيدن آنچه را تابيده است، اگر از آنچه [در تاریخ زندگی پيشينيان و در گذشته عمر خودت] وجود داشته است عبرت گيرى آنچه را باقى است حفظ خواهى كرد».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در نامه 49 نهج البلاغه بعد از حمد و ثناى الهى، مخاطب خود را (معاويه يا عمرو بن عاص) به امور مهمّى توصيه مى كند، نخست مى فرمايد: (اما بعد [از حمد و ثناى الهى بدان] دنيا انسان را به خود مشغول و از غير خود بيگانه مى سازد)؛ «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الدُّنْيَا مَشْغَلَةٌ عَنْ غَيْرِهَا». زيرا كار دنيا آن قدر پيچيده و متنوع و گوناگون و پر دردسر است كه اگر انسان به سراغ آن برود تمام وقت انسان را به خود مشغول مى سازد، تا آنجا كه حتى از رسيدگى به سلامت خود و استراحت و رسيدن به همسر و فرزندان و دوستان و بستگان و از آن فراتر رسيدن به انجام فرايض الهى باز مى دارد و كار آنها به جايى مى رسد كه اگر اهل نماز باشند حتى نماز را در آخر وقت در حالى كه در تمام ركعات فكرشان در مسائل دنيايى است با عجله تمام بجا مى آورند و گاه صبح هنگامى از خانه بيرون مى دوند كه فرزندان آنها در خوابند و شب هنگامى باز مى گردند كه باز آنها در خوابند و اين طبيعت دنياپرستى است.
حضرت در ادامه به مسأله خطرناك حرص دنياپرستان پرداخته مى فرمايد: (دنياپرست به چيزى از دنيا نمى رسد جز آنكه درى از حرص را به رويش مى گشايد و آتش عشق او را به دنيا تندتر مى كند در حالى كه دنياپرست هرگز به آنچه دارد در برابر آنچه به آن نرسيده قانع نيست [و دائماً در آتش حرص مى سوزد])؛ «وَ لَمْ يُصِبْ صَاحِبُهَا مِنْهَا شَيْئاً إِلاَّ فَتَحَتْ لَهُ حِرْصاً عَلَيْهَا وَ لَهَجاً(1)بِهَا وَ لَنْ يَسْتَغْنِيَ صَاحِبُهَا بِمَا نَالَ فِيهَا عَمَّا لَمْ يَبْلُغْهُ مِنْهَا».
در بعضى از روايات، دنيا به آب شور دريا تشبيه شده كه شخص تشنه هر قدر از آن بنوشد تشنه تر مى گردد. امام كاظم(عليه السلام) مى فرمايد: «مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ مَاءِ الْبَحْرِ كُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى يَقْتُلَهُ»(2)؛ (دنيا همانند آب درياست كه هر قدر تشنه از آن مى نوشد تشنه تر مى شود و سرانجام او را به قتل مى رساند). همان ضرب المثلى كه در فارسى معروف است كه مى گويند: بيش داران بيش خواهانند. قرآن مجيد اين مسأله را ضمن داستان گويايى بيان فرموده، آنجا كه مى گويد: دو برادر به عنوان مخاصمه نزد حضرت داود پيامبر(عليه السلام) آمدند يكى از آنها گفت: «إِنَّ هذا أَخِى لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِىَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنيها وَ عَزَّنى فِى الْخِطابِ»(3)؛ (اين برادر من است؛ او نود و نه ميش دارد و من [تنها] يك ميش دارم؛ اما او اصرار مى كند كه: اين را [نيز] به من واگذار و در سخن بر من غلبه كرده است).
حضرت داود(عليه السلام) در ميان آنها قضاوت كرد و گفت: به يقين او با درخواست ميش تو براى افزودن آن به ميش هايش، بر تو ستم كرده و بسيارى از شريكان (و دوستان) به يكديگر ستم مى كنند مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند؛ ولى عدّه آنان كم است.(4) اين داستان نشان مى دهد كه دنياپرستان آن قدر گرفتار حرص مى شوند كه حتى به كمترين چيزى درباره برادر خود نيز راضى نيستند و به گفته شاعر:
هفت اقليم ار بگيرد پادشاه *** همچنان در بند اقليمى دگر
در حديث معروف قدسى نيز آمده است: «لَوْ كانَ لاِبْنِ آدَمَ وادِيانِ مِنْ ذَهَب لابْتَغى إلَيْهِما ثالِثاً وَ لا يَمْلاَُ جَوْفَ ابْنَ آدَمَ إلاَّ التُّرابُ»(5)؛ (هرگاه فرزند آدم دو دره پر از طلا داشته باشد خواهان دره ديگرى است و چشم آدم را جز خاك [به هنگامى كه بميرد و دفن شود] پر نمى كند).
و به گفته شاعر:
گفت چشمِ تنگِ دنيادوست را *** يا قناعت پر كند يا خاك گور
حرص در واقع نوعى جنون است؛ چرا كه بسيارى از حريصان براى يك زندگى مرفه همه چيز دارند به گونه اى كه مى توانند تا آخر به راحتى زندگى كنند؛ اما جنونِ حرص، آنها را راحت نمى گذارد و پيوسته آنها را به تلاش و زحمت هاى طاقت فرسا وا مى دارد آن گونه كه گاه اگر همه كره زمين را به آنها بدهند آرزو دارند به آسمان ها دست بيندازند و كره ماه را نيز در اختيار خود بگيرند. لذا در دعاى بعضى از معصومان(عليهم السلام) آمده است: «أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ نَفْس لاتَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْب لايَخْشَعُ وَ مِنْ دُعَاء لايُسْمَع»(6)؛ (پروردگارا به تو پناه مى برم از نفسى كه هرگز سير نمى شود و قلبى كه خشوع در آن نيست و از دعايى كه مستجاب نمى شود). در واقع حرص منشأ اصلى همه اين مشكلات و عواقب دردناك است.
در حدیثی از امام صادق(عليه السلام) آمده است: «مَافَتَحَ اللهُ عَلَى عَبْد بَاباً مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا إِلاَّ فَتَحَ اللهُ عَلَيْهِ مِنَ الْحِرْصِ مِثْلَهُ»(7)؛ (خداوند هيچ درى از دنيا به روى كسى نمى گشايد جز اينكه درى از حرص نيز به روى او گشوده مى شود). امام(علیه السلام) در ادامه مى فرمايد: (و به دنبال آن جدايى از اموالى است كه گردآورى كرده و واتابيدن آنچه را تابيده است)؛ «وَ مِنْ وَرَاءِ ذَلِكَ فِرَاقُ مَا جَمَعَ وَ نَقْضُ مَا أَبْرَمَ!(8)».
آرى چيزى نمى گذرد كه انسان بايد بعد از آن همه تلاش و زحمت با تمام اموال نفيس خود وداع گويد و از آن همه تنها يك كفن سهم اوست كه با خود به گور مى برد.
قرآن مجيد درباره كاخ هاى فرعونيان و باغ ها و مزارع آبادشان مى فرمايد: «كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنّات وَ عُيُون * وَ زُرُوع وَ مَقام كَريم * وَ نَعْمَة كانُوا فيها فاكِهينَ * كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرينَ»(9)؛ (چه بسيار باغ ها و چشمه ها كه به جا گذاشتند * و كشتزارها و قصرهاى پر ارزش * و نعمت هاى فراوان ديگر كه در آن غرق شادمانى بودند! * اين چنين بود [ماجراى آنان] و ما اين [نعمت ها] را ميراث براى اقوام ديگرى قرار داديم).
به دنبال اين سخن، امام(عليه السلام) در آخرین اندرز این نامه مى فرمايد: (اگر از آنچه [در داستان پيشينيان و در گذشته عمر خودت] وجود داشته است عبرت گيرى آنچه را باقى است حفظ خواهى كرد والسّلام)؛ «وَ لَوِ اعْتَبَرْتَ بِمَا مَضَى حَفِظْتَ مَا بَقِيَ، وَالسَّلاَمُ». اعتبار و عبرت اندوزى از سرنوشت پيشينيان از مسائل مهمّى است كه مورد تأكيد فراوان قرآن مجيد و رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه دين(عليهم السلام) است.
قرآن مى فرمايد: «أَفَلَمْ يَسيرُوا فِى الاَْرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لاتَعْمَى الاَْبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتى فِى الصُّدُورِ»(10)؛ (آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دلهایى داشته باشند که [حقیقت را] با آن درک کنند; یا گوشهایى که با آن [نداى حق را] بشنوند؟! زیرا [بسیار مى شود که] چشمهاى ظاهر نابینا نمى شود، بلکه دلهایى که در سینه هاست کور مى شود).
اساساً بخش مهمى از آيات قرآن كه بازگو كننده تاريخ اقوام پيشين است ناظر به همين مسأله است؛ زيرا هيچ درسى آموزنده تر از درس هاى برگرفته از تاريخ بشر نيست؛ ولى همان گونه كه بسيارى از مردم به گفته قرآن از كنار آيات پروردگار در پهنه هستى بى تفاوت مى گذرند، از كنار آثار بازمانده پيشينيان نيز بى احساس عبور مى كنند و امروز كه گردشگرى گسترش پيدا كرده، غالباً به عنوان آثار هنرى و تاريخى به آنها مى نگرند و صاحبان اين آثار پيوسته به آن افتخار مى كنند بى آنكه سرنوشت آينده خود را در اين آثار مطالعه كنند.(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.