پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) درباره راه شناخت نیکان از بدان مى فرمايد: «بِدان هر ظاهرى باطنى دارد همانند خود، آنچه ظاهرش پاك و خوب است باطنش نيز پاك و خوب است و آنچه ظاهرش خبيث و بد است باطنش نيز خبيث است، پيامبر راستگو(ص) فرمود: گاه خداوند بنده اى را دوست دارد؛ ولى عملش را مبغوض مى شمرد و گاه عملش را دوست دارد و شخصش را مبغوض مى داند، بدان هر عملى رويشى دارد و هيچ رويشى از آب بى نياز نيست و آبها مختلفند آنچه آبيارى اش پاكيزه باشد نهالش پاك و ميوه اش شيرين است و آنچه آبياريش ناپاك باشد نهالش ناپاك و ميوه اش تلخ خواهد بود».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخشی از خطبه 154 «نهج البلاغه» راه شناخت نيكان از بدان را نشان مى دهد و مى فرمايد: (بدان هر ظاهرى باطنى دارد همانند خود، آنچه ظاهرش پاك و خوب است باطنش نيز پاك و خوب است و آنچه ظاهرش خبيث و بد است باطنش نيز خبيث است)؛ «وَ اعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ ظَاهِرٍ بَاطِناً عَلَى مِثَالِهِ، فَمَا طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ، وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُهُ».
اين يك قاعده كلى است كه مى تواند در بسيارى از موارد راهگشاى انسان در مسئله شناخت افراد و جوامع بشرى و تشكيلات مختلف اجتماعى و سياسى و عقيدتى باشد (هر چند مانند هر قاعده كلى ممكن است استثناهايى داشته باشد)؛ زيرا معمولا اعمال انسان ها بازتاب افكار و اخلاق و صفات درونى آنهاست و ظاهر آنان تراوشى از باطن شان است؛ همان گونه كه در ضرب المثل معروف نقل شده: «از كوزه همان برون تراود كه در اوست».
بر اين اساس هنگامى كه باطن كسى براى ما مشكوك شود بايد در اعمال او دقت كنيم و از لابلاى آن به باطن او پى ببريم. «قرآن مجيد» نيز اين حقيقت را در آيات مختلف تأييد كرده و درباره منافقان گاه مى فرمايد: «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ مَا تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ»(1)؛ (نشانه هاى عداوت آنها از دهان و كلامشان آشكار شده و آنچه در دل هايشان پنهان مى دارند از آن مهم تر است). و در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِى خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً»(2)؛ (سرزمين پاكيزه گياهش [پاكيزه] به فرمان پروردگار مى رويد؛ اما سرزمين خبيث و بد جز گياه ناچيز و بى ارزش از آن نمى رويد).
در روايات اسلامى و كلمات فقها نيز اين مسئله ديده مى شود:
اميرمؤمنان علي(عليه السلام) مى فرمايد: «مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِه»(3)؛ (كسى چيزى را در دل پنهان نمى كند مگر اين كه نشانه هایی از آن در سخنانى كه از دهانش بيرون مى پرد و در چهره اش دیده می شود، آشكار مى شود).
فقها نيز در بحث عدالت مى گويند: حُسن ظاهر و عمل به وظايفِ شرع، حكايت از وجود ملكه عدالت در باطن مى كند. جالب اين كه در عصر ما وسايلى ساخته اند به نام دروغ سنج كه از تغيير حركات نبض و قلب و فشار خون و غير آن مى توان راستگو بودن يا دروغگو بودن شخص را به هنگامى كه مطلبى را اظهار مى دارد، شناخت.
همان گونه كه اشاره شد اين قاعده كلى مانند ساير قواعد بدون استثناء نيست؛ زيرا افرادى هستند بسيار پيچيده و به تعبير عاميانه «تودار» كه به آسانى نمى توان آنها را از اعمالشان شناخت؛ چنان رياكار و متظاهر و مردم فريبند كه گاه افراد عاقل و هوشيار را نيز به خطا مى افكنند و به همين جهت امام(عليه السلام) در ادامه سخن چنين مى فرمايد: (پيامبر راستگو(صلى الله عليه وآله) فرمود: گاه خداوند بنده اى را دوست دارد؛ ولى عملش را مبغوض مى شمرد و گاه عملش را دوست دارد و شخصش را مبغوض مى داند)؛ «وَ قَدْ قَالَ الرَّسُولُ الصَّادِقُ(صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ، وَ يُبْغِضُ عَمَلَهُ، وَ يُحِبُّ الْعَمَلَ وَ يُبْغِضُ بَدَنَهُ».
دليل جدايى ظاهر از باطن و عمل از عقيده در اين گونه موارد، عوامل فوق العاده اى است كه رخ مى دهد و شخص را از آن اصلِ كلى دور مى سازد؛ مثلا همنشينى با بدان و خوبان و قرار گرفتن در محيط هاى سالم يا فاسد و همچنين تعصّب ها، كينه ها، حسادت ها، هوس هاى شديد و تبليغات مسموم يا سالم و فقر و تنگدستى فوق العاده و مانند آن، اين هاست كه گاهى هماهنگى ظاهر و باطن را بر هم مى زند و از كوزه چيزى برون مى تراود كه در آن نيست.
سپس در بخش پايانى اين خطبه، امام(عليه السلام) در تكميل گفتار سابق در زمينه هماهنگى ظاهر و باطن و لزوم پاكسازى درون براى پاك شدن برون، چنين مى فرمايد: (بدان هر عملى رويشى دارد و هيچ رويشى از آب بى نياز نيست و آب ها مختلفند آنچه آبيارى اش پاكيزه باشد نهالش پاك و ميوه اش شيرين است و آنچه آبياريش ناپاك باشد نهالش ناپاك و ميوه اش تلخ خواهد بود)؛ «وَ اعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ عَمَلٍ نَبَاتاً، وَ كُلُّ نَبَاتٍ لَا غِنَى بِهِ عَنِ الْمَاءِ، وَ الْمِيَاهُ مُخْتَلِفَةٌ؛ فَمَا طَابَ سَقْيُهُ، طَابَ غَرْسُهُ وَ حَلَتْ ثَمَرَتُهُ، وَ مَا خَبُثَ سَقْيُهُ خَبُثَ غَرْسُهُ وَ أَمَرَّتْ ثَمَرَتُه».
امام(عليه السلام) در اين تشبيه زيبا، انسان و اعمالش را به درختان و ميوه هايش تشبيه نموده است؛ همان گونه كه درختان و گياهان از آب براى رويش بى نياز نيستند، انسان ها نيز به تعليم و تربيت و تبليغ نياز دارند. آن كس كه از تعليم و تربيت و تبليغ صحيحى برخوردار باشد اعمالش پاك و آن كس كه تحت تأثير تبليغات سوء قرار گيرد، عملى ناپاك خواهد داشت. به تعبير ديگر ارزش ميوه هاى درختان در واقع از سه چيز نشأت مى گيرد: بذر خوب، زمين خوب و آب خوب. به يقين بذر انسان ها با توجه به فطرت پاك خداداد خوب است. هرگاه وراثت محيط كه به منزله زمين است و تعليم و تربيت كه به منزله آب است پاك و پاكيزه باشد، آثار وجودى انسان ها ارزشمند و پاك و پاكيزه خواهد بود.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.