پاسخ اجمالی:
بعد از جنگ نهروان، امام علی(ع) در پاسخ يارانش كه گفتند: تمام خوارج نابود شدند، فرمود: «نه؛ به خدا سوگند [اين گونه نيست] آنها نطفه هايى در پشت پدران و رحم مادران خواهند بود!». منظور امام اين است كه خوارج، اشخاص نيستند؛ بلكه يك جريانند. هم اكنون نيز گروههايي مثل وهابيون، افكار و اعمال خوارج را دنبال می كنند. آنها به بعضى از ظواهر عبادات، سخت پايبندند و گاه انجام كوچك ترين مكروهات را جايز نمى دانند ولی غالب مسلمانان شيعه و سنّى را مشرك مى شمرند و برای جان و مال و ناموس آنها هیچ ارزشی قائل نیستند.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در خطبه 60 نهج البلاغه، در پاسخ ياران خود كه بعد از جنگ نهروان خدمت ایشان عرض كردند: اى اميرمؤمنان! تمام خوارج نابود شدند، فرمود: (نه؛ به خدا سوگند [اين گونه كه شما مى پنداريد نيست] آنها نطفه هايى در پشت پدران و رحم مادران خواهند بود!)؛ «كَلاَّ وَ اللهِ، إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِي أَصْلاَبِ الرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ(1)النِّسَاءِ». از این كلام به خوبى استفاده مى شود كه امام علی(عليه السلام) خوارج را يك گروه خاص نمى داند؛ بلكه جريانى مى شمرد كه در طول تاريخ اسلام در مقاطع مختلف ظاهر مى شدند، حتى قرائن تاريخى نشان مى دهد كه جريان آنها از عصر پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) ظاهر شد.
مفسّر بزرگ قرآن، مرحوم «طبرسى» از «ابوسعيد خدرى» در ذيل آيه «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِى الصَّدَقاتِ...»(2) چنين نقل مى كند: «هنگامى كه پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) مشغول تقسيم غنائم بود ـ و به گفته ابن عباس غنائم قبيله «هوازن» را در روز «حنين» تقسيم مى كرد ـ مردى به نام «حرقوص بن زهير» نزد پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و به حالت اعتراض گفت: اى رسول خدا در تقسيم غنائم عدالت را رعايت كن. رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) ناراحت شد و فرمود: واى بر تو اگر من عدالت را رعايت نكنم چه كسى مى تواند عدالت را رعايت كند؟ «عمر» گفت: اى رسول خدا! اجازه فرما گردنش را بزنم. پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: «دَعْهُ فَاِنَّ لَهُ أَصْحاباً يَحْتَقِرُ اَحَدُكُمْ صَلاتَهُ مَعَ صَلاتِهِمْ وَ صِيامَهُ مَعَ صِيامِهِمْ يَمْرُقُونَ مِنَ الدّينِ كَما يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ...»؛ (او را رها كن، او يارانى دارد كه هر يك از شما نماز خود را در برابر نمازشان كوچك مى شمرد و روزه خود را در برابر روزه هايشان اندك مى بيند، ولى [هم اينان] از دين خدا با سرعت و شتاب خارج مى شوند آن گونه كه تير از كمان خارج مى شود....).
سپس مرحوم «طبرسى» مى افزايد: در حديث ديگرى آمده است كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) درباره آنها چنين فرمود: «فَاِذا خَرَجُوا فَاقْتُلُوهُمْ ثُمَّ اِذا خَرَجُوا فَاقْتُلُوهُمْ»؛ (هنگامى كه خروج كنند آنها را به قتل برسانيد سپس هنگامى كه خروج كنند آنها را به قتل برسانيد)، آنگاه آيه فوق نازل شد كه مى فرمايد: بعضى هستند كه در تقسيم غنائم به تو خرده مى گيرند هر گاه سهم قابل ملاحظه اى به آنها داده شود راضى مى شوند و اگر داده نشود خشم مى گيرند». اين سخن به خوبى نشان مى دهد كه ريشه هايى از انديشه هاى اين گروه از همان عصر پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) وجود داشته است كه هر گاه منافعشان به خطر مى افتاد اِبا نداشتند كه قداست رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) را هم بشكنند.
مبارزه با خوارج ـ جز در موارد حاد ـ از طريق جنگ و ستيز نيست؛ بلكه راه درمان اين بيمارى اجتماعى، بالا بردن سطح فرهنگ عمومى و آگاهى كافى نسبت به مسائل دينى و اعتقادى است. اميرمؤمنان علي(عليه السلام) در مورد جهل و نادانى آنان در خطبه سى و ششم مى فرمايد: «وَ أَنْتُمْ مَعاشِرُ أَخِفّاءُ الْهامِ، سُفَهاءُ الاَحْلامِ وَ لَمْ آتِ ـ لا أَبَالَكُمْ ـ بُجْراً وَ لا أَرَدْتُ لَكُمْ ضُرّاً»؛ (اى گروه كم عقل و اى نادانها! من كار خلافى انجام نداده بودم و نمى خواستم به شما زيان برسانم [كه اين گونه در برابر من و يارانم قيام كرده ايد و افراد بى گناه را مى كشيد]. در انحراف آنها همين بس كه خود، اساس و بناى پايه مسأله حكميّت را در «صفّين» گذاردند، در حالى كه امام علي(عليه السلام) مخالف آن بود. سپس آن حضرت را به خاطر [قبول] حكميت تكفير كردند و كسى را كه عصاره ايمان و پايه گذار اسلام و نمونه کامل مؤمن راستين بود، دعوت به توبه از كفر نمودند؛ (العياذ بالله). اينها [همه] دليل روشنى بر جهل و نادانى و در عين حال تعصّب و لجاجت آنهاست.
ظاهر آنها چنان فريبنده بود كه «ابن عباس» در توصيف آنان مى گويد: از كثرت عبادت پيشاني هايشان پينه بسته بود و دستهايشان به خاطر اين كه در حال سجده بر زمينهاى خشك و سوزان مى نهادند همچون زانوى شتر خشن و سفت شده بود، پيراهن هاى كهنه و مندرس مى پوشيدند و دامنها را به عنوان آمادگى براى مبارزه به كمر مى بستند؛ ولى در دل آنها قساوت و بى رحمى و جهل و فساد موج مى زد و نفاقشان به گونه اى بود كه ظاهر آنها گروه زيادى را فريب مى داد تا آن حد كه حاضر به جنگ با آنها نبودند؛ ولى هنگامى كه اعمالشان پرده ها را كنار زد خطر آنان براى مسلمانان آشكار شد.
اعمالشان به قدرى ضدّ و نقيض بود كه گاه به اندك چيزى خرده مى گرفتند كه چرا مثلا فلان شخص، دانه خرمايى را كه زير درخت نخلى افتاده بوده بدون اجازه مالكش برداشته و خورده است؛ ولى گاه مسلمانى مانند «عبدالله بن خبّاب» و همسر باردارش را مانند گوسفند سر مى بريدند. نه تنها در مسائل عملى گرفتار اين تضادها بودند؛ بلكه در عقائد فقهى و كلامى نيز همين ويژگيها را داشتند. آنها مرتكب گناه كبيره را (هر گناهى كه باشد) كافر و واجب القتل مى دانستند و در مسأله حكومت، قائل به نوعى هرج و مرج و عدم نياز به تعيين حاكم بودند. قرائن نشان مى دهد كه [خوارج] در مسائل جنسى، شهوت پرست بودند و شايد به همين دليل، گرفتن نُه زن عقدى را مجاز مى شمردند و مرتكب زناى محصنه را مستحق رجم نمى دانستند.
هم اكنون نيز افرادى كه افكارى همچون افكار خوارج دارند و اعمالشان يادآور اعمال آنان مى باشد در گوشه و كنار جوامع اسلامى پيدا مى شوند و مى توان بسيارى از وهّابيان را در اين دسته جاى داد؛ چرا كه آنها نيز به بعضى از ظواهر عبادات و مستحبّات، سخت پايبندند و گاه انجام كوچك ترين مكروهات و يا مخالفت با مستحبات را جايز نمى دانند؛ ولى در مقابل، غالب مسلمانان را اعم از شيعه و سنّى مشرك مى شمرند و خون بسيارى را مباح مى دانند. آنها با اين كه از نظر تفكّر اسلامى و عقائد، سخت عقب مانده اند، خودبرتربينى فوق العاده اى دارند. نادانى، غرور، بى رحمى و قساوت در وجودشان كاملا هويداست. آنها همچون خوارج خود را حقّ مطلق و ديگران را باطل مطلق مى پندارند يا نهایتا می گویند که بهره كمى از علوم اسلامى دارند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.