پاسخ اجمالی:
امام(ع) درباره نشانه هاي شكل گيري فتنه ها می فرمایند: «اى گروه عرب! در آينده هدف بلاهايى قرار خواهيد گرفت؛ از مستىِ نعمت بپرهيزيد، و از بلاهايى كه كيفرِ اعمال شماست بر حذر باشيد، هنگامى كه گرد و غبار حوادثِ ناشناخته بر مى خيزد و ... و باطن آن ظاهر گردد، با احتياط گام برداريد، ... رشد آنها مانند رشد جوانان و آثارشان مثل آثار سنگ هاى سخت و محكم است، ... آنها براى بدست آوردن دنياى پست بر يكديگر سبقت مى جويند و مانند سگانى كه بر سر مردار گنديده اى ريخته اند با يكديگر نزاع مى كنند، ولى بزودى پيروان، از پيشوايان خود بيزارى مى جويند و رهبران از پيروانشان؛ و عاقبت با بغض و كينه از هم جدا شده و هنگام ملاقات همديگر را لعن و نفرين مى كنند!».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخشی از خطبه 151 «نهج البلاغه»، مردم را از فتنه هايى كه در پيش است با خبر مى كند و برحذر مى دارد و به آنها آگاهى مى دهد، تا آنها از ضربات فتنه در امان بمانند و از ضايعات آن بكاهند و بعد به سرچشمه هاى فتنه و كيفيت شكل گيرى و مراحل مختلف آن با بيان لطيفى اشاره مى كند و مى فرمايد: (شما اى گروه عرب! در آينده هدف بلاهايى هستيد كه نزديك شده است؛ از مستىِ نعمت بپرهيزيد، و از بلاهايى كه كيفرِ اعمال شماست بر حذر باشيد)؛ «ثُمَّ إِنَّكُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ أَغْرَاضُ بَلَايَا قَدِ اقْتَرَبَتْ، فَاتَّقُوا سَكَرَاتِ النِّعْمَةِ، وَ احْذَرُوا بَوَائِقَ(1) النِّقْمَةِ». امام(عليه السلام) در اين عبارت به دو عامل مهم از عوامل فتنه ها اشاره فرموده است كه: يكى از آن ها مستى حاصل از نعمت است و ديگرى مجازات اعمال؛ كه نتيجه آن فتنه هايى است كه دامان مردم را مى گيرد و آنها را هدف بلاها قرار مى دهد.
سپس براى كم كردن ضايعات فتنه چنين دستور مى دهد: (هنگامى كه گرد و غبار حوادثِ ناشناخته بر مى خيزد و پيچيدگى هاى فتنه به هنگام تولّدِ نوزادِ آن آشكار مى شود و باطن آن ظاهر مى گردد، قطب و محور آن بر جاى خود قرار مى گيرد و آسياى آن به حركت در مى آيد، [به هوش باشيد و] با احتياط گام برداريد)؛ «وَ تَثَبَّتُوا فِي قَتَامِ(2) الْعِشْوَةِ(3)، وَ اعْوِجَاجِ الْفِتْنَةِ عِنْدَ طُلُوعِ جَنِينِهَا، وَ ظُهُورِ كَمِينِهَا، وَ انْتِصَابِ قُطْبِهَا، وَ مَدَارِ رَحَاهَا». امام(ع) در اين عبارت گاه، فتنه را به جنينى تشبيه مى كند كه به طور پنهانى پرورش پيدا مى كند و ناگهان متولّد مى شود و گاه همانند آسيابى مى شمرد كه نخست قطب و محور آن را برپا مى سازند و سپس سنگ آن به چرخش در مى آيد. تجربيات تاريخى نيز نشان مى دهد كه واقعاً فتنه ها چنين اند؛ مراحل كمونى دارند كه بر اثر عوامل مختلف اجتماعى شكل مى گيرد؛ ناگهان انفجارى رخ مى دهد و آنچه در درون جامعه است، ظاهر مى شود.
در ادامه اين سخن، امام(عليه السلام) نشانه هاى ديگرى از شكل گيرى فتنه ها بيان مى كند و مى فرمايد: (فتنه ها كم كم از مراحل ناپيدا شروع به حركت مى كنند و سرانجام به صورت خطرناك آشكار مى شوند. رشد آن ها همچون رشد جوانان [سريع است] و آثارشان [بر پيكر جامعه] همچون آثار سنگ هاى سخت و محكم است [كه بر پيكر انسان وارد شود])؛ «تَبْدَأُ فِي مَدَارِجَ خَفِيَّةٍ، وَ تَؤُولُ إِلَى فَظَاعَةٍ جَلِيَّةٍ، شِبَابُهَا كَشِبَابِ(4) الْغُلَامِ، وَ آثَارُهَا كَآثَارِ السِّلَامِ(5)».
در اين كه منظور امام(عليه السلام) از اين فتنه ها - كه درباره آن هشدار مى دهد - كدام فتنه است؟ در ميان شارحان «نهج البلاغه» گفتگوست؛ ولى ظاهر اين است كه اشاره به فتنه «بنى اميّه» باشد كه از زمان عثمان شروع شد و دوران كمون خود را طى كرد و با قتل «عثمان» ظهور و بروز پيدا كرد و با حكومت «معاويه» و «يزيد» و «عبدالملك مروان» و مانند آنها به اوج خود رسيد و به قدرى اين فتنه آشكار گشت و به رسوايى كشيده شد كه علناً بر منابر، امام علي(عليه السلام) را سبّ مى كردند و دشنام مى دادند و ضرباتى كه از اين ناحيه بر پيكر اسلام وارد شد مانند ضرباتى بود كه در يك زلزله وحشتناك از متلاشى شدن كوه ها و سقوط سنگ ها بر آبادى ها رخ مى دهد.
و در ادامه اين بحث به ويژگى هاى ديگرى از اين فتنه اشاره مى كند و مى فرمايد: ([سردمداران فتنه چنان با هم متحد و متفقند كه] آن را بر طبق پيمان ها از يكديگر به ارث مى برند، نخستين آنها رهبر آخرينشان هستند و آخرينشان پيرو نخستين آن ها)؛ «يَتَوَارَثُهَا الظَّلَمَةُ بِالْعُهُودِ! أَوَّلُهُمْ قَائِدٌ لِآخِرِهِمْ، وَ آخِرُهُمْ مُقْتَدٍ بِأَوَّلِهِمْ».
آرى! فتنه انگيزانِ خطرناك اينگونه اند كه اسباب فتنه را از يكديگر به ارث مى برند و همه در خط واحدى سير مى كنند و در مسير واحدى گام بر مى دارند و اين هماهنگى و توارث از يكديگر خطر آنها را افزايش مى دهد و آثار شوم فتنه هايشان را مضاعف مى سازد.
آن گاه به انگيزه هاى اصلى فتنه جويان و ستمگران خودكامه اشاره كرده، مى فرمايد: (آنها براى به دست آوردن دنياى پست بر يكديگر سبقت مى جويند و همچون سگانى كه بر سر مردار گنديده اى ريخته اند با يكديگر به نزاع بر مى خيزند)؛ «يَتَنَافَسُونَ في دُنْيَا دَنِيَّة، وَ يَتَكَالَبُونَ عَلَى جِيفَة مُرِيحَة(6)». گرچه در ظاهر متحدند و مسير واحدى را طى مى كنند؛ ولى در باطن با يكديگر در ستيزند و هر يك مى خواهد در رأس فتنه باشد و ديگران پيرو او باشند.
سپس در عبارتى كوتاه و گويا به عاقبت كار آن ها اشاره مى كند و مى فرمايد: (ولى به زودى پيروان، از پيشوايان خود بيزارى مى جويند و رهبران از پيروانشان؛ و سرانجام با بغض و كينه از هم جدا مى شوند و به هنگام ملاقات [در اين جهان يا در آخرت] يكديگر را لعن و نفرين مى كنند!)؛ «وَ عَنْ قَلِيل يَتَبَرَّأُ التَّابِعُ مِنَ الْمَتْبُوعِ، وَ الْقَائِدُ مِنَ الْمَقُودِ، فَيَتَزَايَلُونَ بِالْبَغْضَاءِ، وَ يَتَلاَعَنُونَ عِندَ اللِّقَاءِ».
اين قسمت ممكن است اشاره به فتنه جويان «بنى عباس» باشد؛ گرچه آن ها همان خط نفاق و دنياپرستی و ضربه زدن بر پيكر اهل بيت(عليهم السلام) - كه رهبران الهى امت بودند - همان خط بنى اميه را ادامه مى دادند؛ ولى در ظاهر به آنها [بنی امیه] لعن و نفرين مى فرستادند و از اعمال آنها بيزارى مى جستند و شعار قيامشان كه براى فريب مردم بود «الرضا لآل محمّد» بود، آنها كشتار عجيبى از بقاياى بنى اميّه كردند و سيل خون جارى ساختند و آثارشان را محو و نابود كردند و اموالشان را بر باد دادند.
بعضى از شارحان «نهج البلاغه» جمله «و يتلاعنون عند اللقاء» را اشاره به لقاء الله و روز قيامت مى دانند، همان گونه كه در «قرآن مجيد» مى فرمايد: «اِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذَابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الاَْسْبَابُ»(7)؛ (در آن هنگام رهبران [گمراه و گمراه كننده] از پيروان بيزارى مى جويند و كيفر خدا را مشاهده مى كنند و دستشان از همه جا كوتاه مى شود). همان گونه كه تابعين نيز از پيشوايان خود بيزارى مى جويند؛ چنان كه در «قرآن مجيد» مى خوانيم: «وَ يَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكَاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ * ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلاَّ أَنْ قَالُوا وَ اللهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ»(8)؛ (آن روز كه همه آنها را محشور مى كنيم؛ سپس به مشركان مى گوييم معبودهايتان كه همتاى خدا مى پنداشتيد كجايند؟ سپس پاسخ و عذر آنها چيزى جز اين نيست كه مى گويند: سوگند به خداوندى كه پروردگار ماست كه ما مشرك نبوديم).(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.