پاسخ اجمالی:
بدون شک اگر گروهی از مسلمین در اعتقاداتشان متزلزل شوند، باید ارشاد شده و به راه حقّ باز گردند. به عنوان نمونه در جريان جنگ صفّین، شخصی از سپاه امام(ع) در جنگيدن با سپاه معاویه دچار ترديد شد و امام(ع) او را نزد عمّار فرستاد و عمّار به ارشاد او پرداخت و گفت: صاحب آن پرچمِ سیاه، عمرو عاص است که بارها من همراه با پیامبر(ص) در برابر همین پرچم با او جهاد کرده ام، موقعیت امروز ما در خدمت امام علي(ع) همان موقعیت پیامبر(ص) در روز بدر و اُحُد و حُنین است و مرکز پرچم آنها همان مرکز پرچم های مشرکان و احزاب است. با اين روشنگري، آن مرد راه حقّ را پيدا كرد.
پاسخ تفصیلی:
شكي نيست كه اگر گروهى از مسلمين اقدام به امورى كنند كه پايه هاى اسلام را متزلزل كند و يا قيام بر ضدّ حكومت اسلامى باشد، بايد ارشاد شوند و از طرق مسالمت آميز، آنها را به راه حقّ باز گردانند؛ ولى اگر به خلافكارى خود ادامه دادند چاره اى جز اين نيست كه آنها را با زور بر سر جاى خود بنشانند. البته اين كار براى افراد سطحى نگر و كوتاه فكر خوشايند نبوده و گهگاه مخالفت آنها را در پی دارد؛ لذا امام(عليه السلام) در خطبه 173 «نهج البلاغه» مى فرمايد: «اين پرچم را تنها افراد با بصیرت، صبور و عالِم و آگاه بر دوش مى كشند». مثلا در حوادث جنگ صفّين چنين نقل شده است: «يكى از ياران عمّار ياسر مى گويد: ما در جنگ صفّين، همراه امام علي(ع) تحت فرماندهى عمّار بوديم. ناگاه مردى صفّ را شكافت و به ما رسيد و گفت: عمّار كداميك از شماست؟ عمّار صدا زد: منم. آن مرد گفت: سخنى با تو دارم آشكارا بگويم يا پنهان؟ عمّار گفت: اختيار با توست. آن مرد گفت: آشكارا مى گويم. من در مبارزه با معاويه و پيروانش از ساعتى كه از خانه بيرون آمدم ترديدى نداشتم و مى دانستم آنها گمراهند و اين وضع تا ديشب ادامه داشت؛ ولى خوابى ديدم كه مرا مردّد ساخته است. در خواب ديدم منادى ما اذان گفت و به يگانگى خدا و رسالت پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) شهادت داد. منادى آنها همين طور. نماز بر پا شد. همه مانند هم نماز خوانديم. همه يكنواخت قرآن تلاوت مى كرديم. [از خواب بيدار شدم] شك و ترديد مرا فرا گرفت با خود گفتم: اگر آنها بر باطلند، پس چرا همه چيز آنها مثل ماست؟ خدا مى داند آن شب بر من چه گذشت! صبح خدمت اميرمؤمنان علي(ع) رفتم و مطلب را با او در ميان گذاشتم. امام(ع) فرمود: عمّار را ملاقات كرده اى؟ عرض كردم: نه. فرمود: او را ملاقات كن؛ ببين چه مى گويد و اكنون به همين جهت نزد تو آمده ام.
عمّار گفت: صاحب آن پرچم سياه را كه در برابر ماست مى شناسى؟ او عمرو عاص است. من همراه با پيامبر(صلى الله عليه و آله) در برابر همين پرچم، سه بار جهاد كرده ام و اين دفعه چهارم است و او از آن سه نوبت بهتر نشده، بلكه بدتر و فاجرتر هم شده است. آيا تو در غزوه بدر و اُحُد و حُنين شركت داشتى؟ يا پدرت شاهد آنها بوده است كه براى تو خبر آورد؟، او گفت: نه. عمّار گفت: موقعيت امروز ما در خدمت امیرالمؤمنین علي(عليه السلام) همان موقعيت پيامبر(ص) در روز بدر و اُحُد و حُنين است و مركز پرچم آنها همان مركز پرچم هاى مشركان و احزاب است. آيا آن لشكر و كسانى را كه در آن هستند مى بينى؟ به خدا سوگند! من دوست داشتم كه تمام آنهايى كه همراه با معاويه براى مبارزه با ما آمده اند و از اهداف ما جدايند همگى يك انسان بودند و من آن انسان را از بين مى بردم ... آيا حقيقت را براى تو روشن ساختم؟، آن مرد گفت: آرى، بر من روشن شد. عمّار گفت: حالا هر يك از دو گروه را كه مى خواهى انتخاب كن».(1)
اين واقعه و مانند آن نشان مى دهد كه ظاهر اسلامى گروه هاى مخالف، پوششى براى نيّات شوم آنهاست و افراد ساده دل را فريب مى دهد.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.