پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) درباره ریشه اصلی فتنه ها می فرمايد: «آغاز پيدايش فتنه ها، پيروى از هواها و هوسها و بدعتهاي مخالف كتاب خداست؛ که گروهى چشم و گوش بسته و نادان، يا هواپرست آگاه، به پيروى از فتنه گران بر مى خيزند و از هوس ها و بدعتهاى آنان حمايت مى كنند. [فتنه گران، براى رسيدن به مقاصد خود حق و باطل را به هم مى آميزند. و] اگر باطل از آميختن با حق جدا مى گرديد [ديگر] بر طالبان حق پوشيده نمى ماند؛ در اين حالت شيطان بر پيروان خود مسلّط مى شود و تنها آنان كه مشمول رحمت خدا بوده اند نجات مى يابند».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در خطبه 50 نهج البلاغه مى فرمايد: (آغاز پيدايش فتنه ها، پيروى از هواها و هوسها و بدعتهايى است كه با كتاب خدا مخالفت دارد)؛ «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ(1)يُخَالَفُ فِيهَا كِتابُ اللهِ». آرى ريشه اصلى فتنه ها دو چيز است: پيروى از هواى نفس و احكام دروغين خودساخته كه مخالف كتاب خداست.
بى شك اگر احكام قرآن در ميان مردم حاكم باشد و اصالت قوانين اسلام حفظ شود و بدعتهاى ناروا در دين خدا نگذارند و همچنين در اجراى قوانين ناب الهى هوى و هوس را حاكم نكنند، فتنه اى پيدا نخواهد شد؛ چرا كه اين قوانين مجرى عدالت و حافظ حقوق همه مردم و بيانگر وظائف است. فتنه آن زمان شروع مى شود كه فزون طلبى ها آشكار گردد و قوانين الهى در مسير مطامع شخصى تحريف شود. حق و عدالت زير پا بماند و افراد و گروهها وظائف الهى خود را فراموش كنند و به بدعتها روى آورند.
در واقع آنجا كه با تحريف و تفسيرهاى غلط به هوى و هوس خود مى رسند، به سراغ آن مى روند و هر جا نياز به جعل احكام تازه اى ديدند دست به دامن بدعت مى زنند. درست است كه آن بدعتها نيز از هوا و هوسها سرچشمه مى گيرد ولى هوا و هوس و تمايلات شيطانى، گاه در نحوه تفسير و اجراى احكام الهى نفوذ مى كند و گاه به صورت بدعتها و احكام مجعول نمود پیدا می کند؛ و به همين دليل در كلام امام علي(عليه السلام) از يكديگر جدا شده اند. به عنوان مثال مى توان به فتنه «بنى اميّه» _كه در اسلام از بزرگترين فتنه ها محسوب مى شود_ اشاره كرد. آنها براى رسيدن به حكومت خودكامه خويش بر مركب هوا و هوس سوار شدند. تا آنجا كه توانستند در احكام اسلام تفسير و توجيه نادرست روا داشتند و آنها را به سود منافع شخصى خود توجيه نمودند؛ و هر جا امكان نداشت دست به بدعت جديدى زدند. «معاويه» خلافت اسلامى را با نيرنگ به چنگ مى آورد و بر اساس بدعتى جديد آن را در خاندان خود موروثى مى كند، «زياد» را برادر خود مى خواند و براى يزيد در حيات خود از مردم بيعت مى گيرد و سبّ و دشنام اميرمؤمنان على(عليه السلام) را كه پاكترين و آگاهترين و بزرگترين شخصيت اسلام بعد از پيغمبر خدا(صلی الله عليه و آله و سلم) بود، در قلمرو حكومت خود، سنّت مى شمرد. خود و يارانش در ريختن خون عثمان شركت مى كنند و سپس به خونخواهى او برمى خيزند.(2)
سپس مى افزايد: (و گروهى چشم و گوش بسته و نادان، يا هواپرست آگاه، به پيروى آنان بر مى خيزند و از هواها و هوسها و بدعتهاى آنان بر خلاف دين خدا حمايت مى كنند)؛ «وَ يَتَوَلَّى(3)عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ». در جمله بعد اشاره به ابزار اين كار شده. ابزارى كه در تمام طول تاريخ از سوى همه هواپرستان و جنايتكاران مورد استفاده قرار گرفته و به صورت يك سنّت هميشگى در آمده است. و آن اين كه آنها هميشه براى رسيدن به مقاصد خود حق و باطل را به هم مى آميزند و حق را سپرى براى حمايت از باطل و يا پوسته شيرين و جالبى براى پنهان كردن زهر باطل قرار مى دهند. ایشان مى فرمايد: (اگر باطل از آميختن با حق جدا مى گرديد بر كسانى كه طالب حقّند پوشيده نمى ماند و اگر حق از آميزه باطل پاك و خالص مى شد زبان دشمنان و معاندان از آن قطع مى گرديد)؛ «فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ(4)وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ» چه تعبير جالب و گويايى، باطل اگر در شكل اصليش نمايان شود خريدارى ندارد و حق اگر به صورت خالص عرضه شود زبان بهانه جويان را قطع مى كند، لذا بديهى است نه حق خالص مشكل هوا پرستان را حل مى كند؛ چرا كه منافع آنها در باطل نهفته است و نه باطل خالص آنها را به مقصد مى رساند؛ چرا كه مردم از آنها حمايت نخواهند كرد. اينجاست كه به سراغ آميختن حق و باطل مى روند، همان چيزى كه تمام سياستهاى مخرّب دنيا را مى توان در آن خلاصه كرد.
امام علي(عليه السّلام) در اين مورد مى فرمايد: (ولى بخشى از اين گرفته مى شود و بخشى از آن و اين دو را به هم مى آميزند و در اينجا است كه شيطان بر پيروان و دوستان خود مسلّط مى شود و تنها كسانى كه مشمول رحمت خدا بوده اند از آن نجات مى يابند!)؛ «وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْث(5)وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى».
اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه آميختن حق و باطل به يكديگر مانع از شناخت باطل نيست، هر چند به دقّت و كنجكاوى يا پرسش از آگاهان نياز دارد. به همين دليل امام علي(عليه السّلام) مى فرمايد: در گير و دار آميزش حق و باطل شيطان بر دوستان و پيروانش چيره مى شود و خدا جويانِ حق طلب از خطر گمراهى در اين گونه جريانات در امانند. آرى مستضعفين فكرى و ساده لوحان ممكن است در اين ميان ناآگاهانه در دام شيطان بيفتند؛ در حالى كه آنها نيز اگر رهبر و راهنمايى براى خود انتخاب مى كردند گرفتار چنين سرنوشتى نمى شدند. به اين ترتيب مردم در برابر آميزش حق و باطل به سه گروه تقسيم مى شوند:
گروه اول همان «الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى»(6) و به تعبير ديگر حق طلبان آگاه و مخلصند كه به لطف پروردگار از توطئه هاى شوم فتنه جويان در امانند. گروه دوم هوى پرستان بهانه جو هستند كه مى خواهند به بهانه حق در راه باطل گام بگذارند و در واقع نيمه آگاهند و با پاى خود در دام شيطان مى روند. گروه سوم افراد ساده لوحى هستند كه تشخيص حق از باطل در اين آميزه خطرناك براى آنها مشكل است و ناآگاهانه گرفتار دام شيطان مى شوند مگر اين كه در پناه رهبر آگاه و فرزانه اى جاى گيرند.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.