پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) دراین خطبه، به يك اصل كلّى كه رمز پيروزى و عزّت و سربلندى هر قوم و ملّتى است، اشاره كرده و مى فرمايد: «مرگ در زندگىِ توأم با شكست شماست و حيات و زندگى، در مرگِ پيروزمندانه شما». آرى در نظام زندگى انسانهاى شايسته، زندگى مادّى، برترين ارزش نيست، همان گونه كه مرگ مادى ضدّ ارزش نمى باشد؛ بلكه ارزش والا، در نظر آزادمردان با ايمان، در زندگى توأم با عزّت است. به همين دليل هرگاه بر سر دو راهى قرار گيرند، شهادت توأم با عزّت و سربلندى را بر زندگى ذليلانه ترجيح مى دهند.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در خطبه 51 نهج البلاغه به يك اصل كلّى و جاودانى كه رمز پيروزى و عزّت و سربلندى هر قوم و ملّتى است اشاره كرده و خطاب به لشكريانش مى فرمايد: (مرگ، در زندگى توأم با شكست شماست و حيات و زندگى، در مرگ پيروزمندانه شما!)؛ «فَالْمَوْتُ في حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ وَ الْحَيَاةُ في مَوْتِكُمْ قَاهِرِينَ».
آرى در نظام زندگى انسانهاى شايسته و با شخصيت، زندگى مادّى و ظاهرى برترين ارزش نيست، همان گونه كه مرگ مادى ضدّ ارزش نمى باشد؛ بلكه ارزش والا در نظر آزادمردان با ايمان، در زندگى توأم با عزّت است به همين دليل هرگاه بر سر دو راهى قرار گيرند، شهادت توأم با عزّت و سربلندى را بر زندگى ذليلانه ترجيح مى دهند و همين نظام ارزشى بود كه مسلمانان را در عصر پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) و حتى بعد از آن در پيكارهاى نابرابر پيروز مى كرد. آرى عزّت جامعه اسلامى بر هر چيز مقدّم است و هر بهايى به خاطر آن پرداخته شود بجاست.
همين معنى در سخنان فرزندش امام حسين(عليه السلام) در حادثه خونين كربلا تجلّى كرد، آن زمان كه فرمود: «لا وَاللهِ لاأُعْطِيكُمْ بِيَدي إعْطاءَ الذَّليلِ وَ لاأُقِرُّ لَكُم اِقْرارَ الْعَبيدِ»(1)؛ (نه، به خدا سوگند، دست ذلّت در دست شما نمى گذارم و همچون بردگان تسليم نمى شوم؛ [بلكه مى جنگم و سربلند شربت شهادت را مى نوشم]). و هنگامى كه در اثناء راه كربلا با لشكر حُر روبرو شد و آنها را تشنه يافت، مطابق راه و رسم جوانمردان دشمن را سيراب كرد. «حرّ بن يزيد رياحى» به گمان خودش از سر خيرخواهى و نصيحت عرض كرد: «با يزيد پنجه در نيفكن كه جان نازنينت به خطر خواهد افتاد!» امام حسين(عليه السلام) هم در جواب فرمود: «أَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى؟»؛ (آيا مرا به مرگ مى ترسانى؟).
من همان را مى گويم كه شاعر قبيله اوس در حالى كه تصميم به يارى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) گرفته بود و پسر عمويش او را از اين كار برحذر داشت گفت:
«سَأَمْضى فَما بِالْمَوْتِ عارٌ عَلَى الْفَتى *** اِذا ما نَوى حَقّاً وَ جاهَدَ مُسْلِماً!
وَ واسَى الرِّجالَ الصّالِحينَ بِنَفْسِهِ *** وَ فارَقَ مَثْبُوراً وَ باعَدَ مُجْرِماً
فَاِنْ عِشْتُ لَمْ اُنْدَمْ وَ اِنْ مِتُّ لَمْ أُلَمْ *** كَفى بِكَ ذُلاَّ اَنْ تَعِيْشَ وَ تُرْغَما»(2)
(من از اين راه مى روم و مرگ بر جوانمردان عار نيست.
جوانمردى كه نيّتش حق است، و مسلمان است و جهاد مى كند
و با مردان صالح در فدا كردن جان، همراهى و مواسات دارد
و از افراد بى ايمان و گنهكار فاصله گرفته است؛
من اگر زنده بمانم پشيمان نيستم و اگر در اين راه بميرم ملامت نخواهم شد
ذلّت براى تو [و امثال تو] است كه زنده بمانى و سرافكنده باشى!).
اين شعار حيات آفرين اسلامى با تعبير ديگرى در قرآن مجيد آمده است، آنجا كه مى فرمايد: «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا اِلاّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ اَنْ يُصِيْبَكُمُ اللهُ بِعَذاب مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِيْنا فَتَرَبَّصُوا اِنّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ»(3)؛ (بگو آيا درباره ما جز يكى از دو نيكى را انتظار داريد [يا پيروزى يا شهادت] ولى ما انتظار داريم كه خداوند عذابى از سوى خودش [در آن جهان] به شما برساند يا [در اين جهان] به دست ما مجازات شويد، اكنون كه چنين است شما انتظار بكشيد ما هم با شما انتظار مى كشيم!).
در واقع اين اصل، از آيه شريفه «وَ للهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ»(4)؛ (عزّت براى خدا و پيامبر و مؤمنان است)، سرچشمه گرفته و روايات اهل بیت(علیهم السلام) الهام بخش اين شعار بزرگ اسلامى است؛ روایاتی همچون، گفتار امام صادق(عليه السلام) «اِنَّ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالى فَوَّضَ اِلَى الْمُؤْمِنِ كُلَّ شَىء اِلاّ إِذْلالَ نَفْسِهِ»(5)؛ (خداوند همه چيز را در اختيار مؤمن قرار داده، جز ذليل ساختن خويشتن) و حديث معروف امام حسين(عليه السلام): «مَوْتٌ فى عِزٍّ خَيْرٌ مِنْ حَياة فى ذُلٍّ»(6)؛ (مردن با عزّت بهتر است از زنده ماندن با ذلّت) و سخن ديگر آن حضرت: «اَلا وَ اِنَّ الدَّعِىّ بْنَ الدَّعِّىِّ قَدْ تَرَكَنى بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيهاتَ لَهُ ذلِكَ، هَيْهاتَ مِنّى الذِّلَّةَ اَبَى اللهُ ذلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ جُدُودٌ طَهُرَتْ وَ حُجُورٌ طابَتْ اَنْ تُؤثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الْكِرامِ»(7)؛ (آگاه باشيد اين ناپاكِ ناپاك زاده، مرا در ميان شمشير و ذلّت مخيّر ساخته و چه دور است كه او به مقصد خود برسد و چه دور است از من كه تن به ذلّت بدهم. نه خدا اين را مى پسندد و نه پيامبرش و نه مؤمنان راستين و نه پدران و نياكان پاك و مادران پاك دامن، آرى آنها هرگز اجازه نمى دهند كه تسليم در برابر فرومايگان را بر قربانگاه بزرگواران [و به خون خفتن افتخارآميز] ترجيح دهم).(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.