پاسخ اجمالی:
هر انسانی در زندگى خود رازهايى در زمینه عیوب و یا پيروزى ها دارد. به يقين افشای عيوب سبب آبروريزى و افشای پيروزى سبب برانگیخته شدن حسد دشمنان و تنگ نظران می شود. امام کاظم(ع) می فرماید: «زبانت را حفظ كن تا آبرومند باشى، و زمام اختيار خود را به دست مردم نده كه ذليل خواهى شد». مهم تر از حفظ اسرار فردی، حفظ اسرار مذهبی، اجتماعی، حکومتی و نظامی است و افشاى آن از زشت ترين رذائل است. امام صادق(ع) مى فرمايند: «كسى كه اسرار ما را فاش كند، همچون كسى است كه ما را عمداً به قتل رسانده».
پاسخ تفصیلی:
همه انسان ها در زندگى شخصى خود رازهايى دارند كه گاه مربوط به عیوب و ضعف های آنها است و گاه مربوط به پيروزى ها و موفقيت ها مى باشد، به يقين افشا كردن آنچه مربوط به ضعف و عيب است، اعتبار و حيثيت اجتماعى افراد را زير سؤال مى برد، و اى بساى مايه سلب اعتماد عمومى، شكست و آبروريزى می شود، به همين دليل هم خودشان و هم ديگران بايد آن اسرار را بپوشانند، تا مجالى براى اصلاح عيوب و برطرف كردن ضعف ها حاصل شود. از سوی دیگر، افشای اخبار پيروزى ها، آتش حسد را در دل حسودان شعله ور ساخته، و افراد تنگ نظر و بخيل را براى از بين بردن اسباب موفقيت تحريك مى كند، و در هر حال مايه شرّ، فساد، بدبختى و ناكامى است به همين دليل بايد در حفظ اين اسرار كوشيد. امام كاظم(عليه السلام) در حديثى می فرمایند: «اِحْفَظْ لِسانَكَ تُعِزَ، وَلا تُمَكِّن النّاسَ مِنْ قِيادِ رَقَبَتِكَ فَتُذِّلَ»(1)؛ (زبانت را حفظ كن تا آبرومند باشى، و زمام اختيار خود را به دست مردم نده كه ذليل خواهى شد). جالب اينكه در آغاز اين حديث چنين آمده است: «اِنْ كانَ فِى يَدِكَ هذِهِ شىءٌ، فَاِنْ اِسْتَطَعْتَ اَلاّ تُعْلَمَ هذِهِ فَافْعَلْ»(2)؛ (هرگاه در يك دست تو چيزى باشد و بتوانى كارى كنى كه دست ديگر با خبر نشود بكن).
از اينجا روشن مى شود كه هرگاه كسى از اسرار ديگرى باخبر شود، آن اسرار نزد او امانت است و با افشای آن، خيانت در امانت كرده، و سبب گرفتاری و خسارات عظيمى برای فرد می گردد، و يا مقام و موقعيت اجتماعى او به خطر می افتد و يا تنگ نظران و حسودان بر ضد او تحريك و بسيج شوند، و يا اراذل و اوباش در مال و عرض و ناموس او طمع می ورزند. به همين دليل در احاديث می خوانیم: «اسرار شما مايه خوشحالى شما است اگر آنها را كتمان كنيد، ولى اگر افشا كنيد مايه هلاكت شما است». بنابراين انسان تا ممكن است بايد اسرار خود را به كسى نگويد و به تعبير ديگر سينه او صندوق سرّ او باشد، و اگر ضرورتى ايجاب كرد، و يا بر صورت تصادفى ديگرى از آن آگاه شد، او بايد با تلاش در حفظ اسرار، نسبت به برادر مؤمنش خيانت نكند.
در مورد افشاى اسرار مذهب و مكتب در برابر متعصبان لجوج و كينه توز كه هيچ مذهب و مكتبى را تحمل نمى كنند، و هيچ فكرى غير از فكر قاصر خويش را به رسميت نمى شناسد، باید با تلاش در حفظ اسرار، از افشای آنها پرهیز کرد، به ویژه در فضائل ائمه معصومين(عليهم السلام)، كه شنيدن آن براى دشمنان حسود و تنگ نظر سخت و سنگين است. همچنين در مورد حفظ اسرار سياسى و نظامى كشور اسلامی، گاه افشاى آن سرنوشت كشور اسلام را به خطر مى اندازد يا سبب ریخته شدن خون بى گناهان بسیاری می شود و اموال و آبروهايى بر باد می رود، رازدارى از اهم وظائف، و افشاى اسرار از زشت ترين رذائل اخلاقى است، و ترك آن كيفر سنگينى دارد. امام صادق(عليه السلام) در این رابطه مى فرمايند: «كسى كه چيزى از اسرار ما را فاش كند، همچون كسى است كه ما را عمداً به قتل رسانده نه به عنوان قتل خطا».
مرحوم علامه «مجلسى» در «بحارالانوار» حدیثی را نقل كرده كه خلاصه اش چنين است: دو نفر نزد حضرت على(عليه السلام) آمدند، يكى از آنها را مار و ديگرى را عقرب نيش زده بود، آنها سخت گريه مى كردند. حضرت على(عليه السلام) فرمود: «اينها كيفر كارى را تحمل مى كنند كه انجام داده اند، آنها را به منزلشان بردند و دو ماه در ناراحت ترين حالات به سر مى بردند، سپس اميرمؤمنان على(عليه السلام) دستور داد آنها را نزد او حاضر كردند، فرمود: حالتان چگونه است؟ عرض كردند در سخت ترين درد و رنجها به سر مى بريم فرمود: از گناهى كه شما را به اينجا كشيده است توبه كنيد؟ و به او پناه بريد. عرض كردند اى اميرمؤمنان چه گناهى از ما سر زده است؟ امام رو به يكى از آنها كرد و فرمود: «اما تو آيا به خاطر دارى روزى فلان كس نسبت به سلمان فارسى به خاطر علاقه اش به ما بدگويى مى كرد ولى تو از او دفاع نكردى بى آنكه ترسى به جان و مال و فرزندان خويش داشته باشى، تنها خجالت و رودربایستی مانع تو شد [كه نمى بايد بشود] اگر مى خواهى خداوند درد تو را درمان كند تصميم بگير كه بعد از اين هر كسى از دوستان ما بدگويى كرد و تو مى توانى ياريش كنى كوتاهى نكن مگر اين كه بر جان و مال و خانواده ات بترسى».
و به دومى فرمود: «آيا مى دانى چرا به اين وضع گرفتار شدى؟ آيا به خاطر دارى روزى قنبر غلام من وارد مجلس يكى از حكام جور شد و تو در آنجا بودى و به احترام او برخاستى، حاكم جور به تو اعتراض كرد كه چرا در حضور من به قنبر احترام كردى؟ تو در پاسخ گفتى من چگونه به احترام او برنخيزم در حالى كه فرشتگان خدا بالهاى خود را در راه او مى گسترانند، و روى بال هاى فرشتگان راه مى رود. هنگامى كه اين سخن را گفتى او عصبانى شد و برخاست و به ضرب و شتم و آزار قنبر پرداخت، اگر مى خواهى خداوند عافيت به تو دهد، هرگز در برابر دشمنان ما كارى نكن كه به زيان دوستان ما تمام شود».(3) همچنين اگر در تواريخ مى خوانيم كه بعضى از پيشوايان اسلام جاسوس هايى را اعدام كردند به خاطر اين است كه كار آنها خون هاى پاكى را بر زمين مى ريزد، از اين رو بايد خون ناپاك آنها بر زمين ريخته شود.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.