پاسخ اجمالی:
اولا: نمى توان گفت هر ندا و درخواستى عبادت و پرستش است؛ چرا که در قرآن مجيد لفظ «دعوت» در مواردى به كار رفته است كه هرگز نمى توان گفت مقصود از آن عبادت است. نیز دعا در مجموع آيات مورد استناد وهابی ها علیه شیعه، انصراف به «عمل بت پرستان» دارد و ارتباطی با «توسّل» شیعیان ندارد و خود آيات ياد شده گواه روشن هستند كه مقصود از «دعوت» در آنها، مطلق درخواست و طلب حاجت نيست، بلكه «دعوت عبادت و پرستش» است.
ثانیا: زمزمه کردن عباراتی چون «یا رسول الله» و «یا علی» و «یا حسین» و طلب یاری از وجود مقدس ایشان اصطلاحا «توسل» نامیده می شود و توسل امری مشروع است. شخص متوسّل در واقع خواسته خود را از خدای متعال طلب می کند و فقط احترام و جایگاه انبیاء و اولیاء را نزد خدای متعال، واسطه ای برای جریان یافتن کرامات و فیض های الهی قرار می دهد.
ثالثا: مستقلّ در تأثير، تنها ذات پاك خداست و در توسل نیز چیزی جای خدا را نمی گیرد. انسان استغاثه کننده، تنها زمانی عملی مشرکانه و کفر آمیز مرتکب شده است که ایجاد امور را به دست عاملی مستقل از خداوند بداند. اگر کسی بر این باور باشد مشرک یا کافر شده است؛ امّا اگر به تبعی و اکتسابی بودن عمل ولیّ یا پیامبر خدا باور داشته باشد، ایرادی نخواهد داشت.
رابعا: ندا و تخاطب با اولیا و انبیا هیچ اشکالی ندارد؛ زیرا: گاهی از آنها می خواهیم برای ما استغفار کنند، که می توان نمونه هایی را از قرآن مجید در مشروعیت آن یافت. گاهی این ندا و تخاطب در واقع التماس مستقیم از خداوند به احترام این نام هاست. گاهی نیز ما از آنها می خواهیم که حاجت های ما را از خداوند طلب کنند، چون آنها خود اسباب و محل فیض الهی هستند. هیچ کدام از این حالات شائبه شرک ندارند.
پاسخ تفصیلی:
ندا و خواندن اولیای الهی عبادت است!
خداوند متعال در شصتمین آیه از سوره مبارکه «غافر» می فرماید: «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ»؛ (مرا بخوانيد تا [دعاى] شما را بپذيرم!). سوالی که ممکن است در اینجا به ذهن برسد این است که وقتی خداوند متعال خود در قرآن مجید، این گونه مسئولیت پذیری وجود مقدّس خود را برای استجابت دعای بندگان اعلام می کند، چه نیازی است که ما به وجود مبارک انبیاء الهی و ائمه اطهار(علیهم السلام) و دیگر اولیاء خدا توسّل بجوییم؟ آیا با توجه به اینکه خداوند روزی دهنده اصلی و خالق و مالک مطلق همه مخلوقات و پدیده های جهان است؛ آیا رجوع به ارواح مطهّر انبیاء و ائمه برای رفع حاجات، شرک محسوب نمی شود؟!
این سؤال از آنجا حساسیت بیشتری پیدا می کند که می بینیم بسیاری از مخالفان شیعه مانند وهابی ها با استناد به آیاتی از قرآن کریم(1) از آنها نتیجه می گیرند که خواندن و دعوت اوليا و صالحان، پس از درگذشت شان، عبادت و پرستش آنان به شمار مى رود و اگر كسى در كنار قبر پيامبر و يا در نقطه اى دور بگويد: «يا محمّد» خود اين ندا و دعوت، عبادت و پرستش است.
یکی از علمای وهابی به نام صنعانی صریحا ادعا می کند که: قرآن مطلق دعوت و نداى غير خدا را عبادت خوانده است به گواه اين كه مثلا در همان آیه 60 سوره غافر، خداوند در آغاز آيه مى گويد: «ادعُونى اسْتَجِبْ لَكُمْ»؛ (مرا بخوانيد تا [دعاى] شما را بپذيرم) و در ذيل آن بیان می کند که: «يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي»؛ (كسانى كه از پرستش من كبر مى ورزند)، بنابراين هر كسى پيامبر و يا شخص صالحى را بخواند يا بگويد درباره حاجت من شفاعت كن يا بگويد از تو درباره حاجت خود طلب شفاعت مى كنم يا بگويد قرض مرا ادا بنما يا بيمارم را شفا بده و مانند اينها، در اين صورت اين شخص با اين گفتار، او را عبادت كرده است و حقيقت پرستش جز خواندن چيزى نيست و چنین شخصی در نتيجه چنين دعوتی، غير خدا را پرستيده و مشرك شده است زيرا بايد توحيدِ الوهی(جز خدا را رازق و خالقى ندانستن) با توحيد عبادت(غير او را نپرستيدن) همراه باشد. شرك بت پرستان تنها همين بود كه غير او را مى پرستيدند.(2)
تبیین ارتباط معنای «دعوت» با معنای «عبادت»
لفظ «دعا» در لغت عرب به معناى «ندا و خواندن»(3) و واژه «عبادت» به معناى «پرستش»(4) است و هرگز نمى توان اين دو لفظ را با هم مترادف و هم معنا شمرد يعنى نمى توان گفت هر ندا و درخواستى عبادت و پرستش است زيرا:
اولا: در قرآن مجيد لفظ «دعوت» در مواردى به كار رفته است كه هرگز نمى توان گفت مقصود از آن عبادت است مانند: آیه 5 سوره نوح که در آن و از زبان حضرت نوح(علیه السلام) می خوانیم: «قالَ رَبِّ انّى دَعَوْتُ قَوْمي لَيْلًا وَنَهاراً»؛ (گفت: پروردگارا! من شب و روز قوم خودم را (به سوى تو) دعوت كردم). آيا مى توان گفت مقصود آن حضرت اين است كه من قوم خود را شب و روز عبادت كردم؟!
نیز در آیه 22 سوره ابراهیم می خوانیم: «وَما كانَ لي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ الّا انْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي»؛ ([شیطان می گوید:] من بر شما تسلّطى نداشتم جز اين كه شما را [به كارهاى زشت] دعوت كردم شما نيز اجابت كرديد). آيا كسى احتمال مى دهد كه مقصود از اين كه شيطان آنان را دعوت كرد اين است كه شيطان پيروان خود را پرستيد؟ در صورتى كه اگر پرستش باشد از طرف پيروان شيطان است نه از طرف خود شيطان. در اين آيات و ده ها آيه ديگر كه از نقل آنها خوددارى مى شود لفظ دعوت در معناى غير عبادت و پرستش به كار رفته است از اين جهت نمى توان گفت دعوت و عبادت مترادف يكديگرند و اگر كسى از پيامبر يا مرد صالحى استمداد كرد و آنان را خواند در اين صورت آنها را عبادت كرده است زيرا دعوت و ندا اعم از پرستش است.(5)
ثانیا: مقصود از دعا در مجموع آيات مورد استناد وهابی ها علیه شیعه، انصراف به «عمل بت پرستان» دارد و ارتباطی با اعتقاد شیعیان – که در ادامه معنای دقیق آن که همان «توسل» است بیان می گردد – پیدا نمی کند. در آن آیات مقصود از «دعا» مطلقِ خواندن نيست بلكه مقصود گونه ای خاص از دعوت است كه مى تواند با لفظ پرستش مرادف باشد. وقتی به عمل بت پرستان دقت می کنیم می بینیم كه آنها بتهاى خود را خدايان كوچكى مى پنداشتند كه برخى از شؤون الهى به آنها سپرده شده و در كار خود نوعى استقلال دارند. ناگفته پيداست كه خضوع و تذلّل يا هر نوع گفتار و رفتار در برابر موجودى به عنوان خداى بزرگ و يا خداى كوچك از اين نظر كه او «اللَّه» و «رب» و مالک امور شفاعت و مغفرت است، عبادت و پرستش خواهد بود. مطالعه و بررسی رفتار بت پرستان نیز نشان می دهد که خضوع آنها و دعا و استغاثه شان، در برابر بتهايى بود كه آنها را به عنوان مالكان حق شفاعت و... توصيف مى كردند و آنها را متصرّفِ مستقل در امور مربوط به دنيا و آخرت مى شناختند و ناگفته پيداست كه در اين شرايط، هر نوع دعوت و درخواستى از اين موجودات، عبادت و پرستش خواهد بود. روشن ترين گواه بر اين كه دعوت و خواندن آنان همراه با اعتقاد به الوهيت آنان بود، آيه 101 سوره هود است: «فَما اغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمْ الّتى يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ»؛ (خدايانى را كه جز خدا مى پرستيدند، آنان را بى نياز نساخت).
بنابراين، آيات مورد استناد وهابی ها ارتباطى به محل بحث ما ندارد. موضوع بحث ما درخواست بنده اى از بنده ديگر است كه نه او را «الهم و «ربم مى داند و نه «مالك» و «متصرف تام الإختيار» در امور مربوط به دنيا و آخرت، بلكه او را بنده عزيز و گرامى خدا مى شناسد كه او را به مقام رسالت و امامت برگزيده و وعده داده است كه دعاى او را درباره بندگان خود بپذيرد.
ثالثا: خود آيات ياد شده گواه روشن است كه مقصود از «دعوت» در آنها، مطلق درخواست و طلب حاجت نيست، بلكه «دعوت عبادت و پرستش» است. مثلا در آیه 60 سوره غافر پس از لفظ «دعوت» بلافاصله از همان معنا به لفظ «عبادت» تعبير آورده شده: «وَقالَ رَبُّكُمْ أُدْعُوني اسْتَجِبْ لَكُمْ إنَّ الَّذينَ يَسْتَكبِرُونَ عَنْ عِبادتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ». چنانکه ملاحظه می کنیم در آغاز آيه، لفظ «أُدْعُوني» و در ذيل همان آيه، لفظ «عِبادتي» به كار برده شده است و اين گواه روشن است كه مقصود از اين دعوت، درخواست و يا ناله و استغاثه خاص در برابر موجوداتى بود كه آنها را به صفات الهى شناخته بودند. در همین معنا امام سجاد در یکی از ادعیه خود مى فرمايد: «فَسَمَّيْتَ دُعاءَكَ عِبادَةً، وَتَرْكَهُ اسْتِكْباراً، وَتَوَعَّدْتَ عَلى تَرْكِهِ دُخُولَ جَهَنَّمَ داخِرينَ»(6)؛ (خواندن خود را پرستش، و ترك آن را كبر ورزى ناميدى و به تاركان آن وعده ورود در آتش در حالت ذلت دادى).
نیز گاهی در دو آيه كه به يك مضمون مى باشند در يك جا لفظ عبادت و در ديگرى لفظ دعوت وارد شده است مانند: مثلا در آیه 76 سوره مائده می خوانیم: «قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مالا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرّاً وَلا نَفْعاً»؛ (بگو آيا جز خدا چيزى را مى پرستيد كه براى شما زيان و سودى را مالك نيست) و در آيه د71 سوره انعام می فرماید: «قَلْ انَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مالا يَنْفَعُنا وَلا يَضُرُّنا»؛ (بگو آيا جز خدا، موجودى را بخوانيم كه براى ما سود و زيانى ندارند؟) این گونه تعبیرها که یک مضمون در یک آیه از قرآن با لفظ «دعا» و در آیه ای دیگر با لفظ «عبادت» بیان شود فراوان اند. اين خود گواه بر اين است كه صرفا در این آیات خاص است که مقصود از «دعوت» عبادت و پرستش است و به معنای مطلق خواندن و صدا کردن نیست.
اگر کسی مجموع آيات قرآن را كه در آنها لفظ «دعوت» در معناى «عبادت» به كار رفته است به دقت مورد بررسى قرار دهد، خواهد ديد كه اين آيات يا درباره خداوند است كه همه موحدان به الوهيت و ربوبيت و مالكيت او اعتراف دارند يا در مورد بت ها است كه پرستشگران آنها را خدايان كوچك و مالكان مقام شفاعت مى دانستند. در اين صورت استدلال با اين آيات براى مورد بحث ما كه دعوت يكى از اوليا و استغاثه فردى به يكى از آنان است كه با هيچ يك از اين صفات خداانگاری قرين و همراه نيست به راستى شگفت آور است!
اگر بخواهیم با اصطلاحات فنی دانش منطق صحبت کنیم، باید بگوییم که از نظر نسبت منطقی، ميان «خواندن» و «پرستش» عموم و خصوص من وجه برقرار است. در مورد استمداد از غير، به عنوان عامل متكى به خدا، دعوت صدق مى كند نه عبادت، اما در ستايش هاى فعلى و عملى مانند ركوع و سجود، كه همراه با اعتقاد به الوهيت شخص است، عبادت صدق مى كند نه دعا، و نيز در مواردى مانند نماز هر دو صدق مى كند. در نتیجه نمى توان گفت هر ندا و درخواستى عبادت و پرستش است و همه آنها ممنوع و شرک است.
معنای حقیقی توسّل
حال که ارتباط «دعوت» با «عبادت» در آیات قرآن تبیین شد می گوییم زمزمه کردن عباراتی چون «یا رسول» و «یا علی» و «یا حسین» و توجه قلبی به آن شخصیت های بزرگ و طلب یاری از وجود مقدس ایشان اصطلاحا «توسل» نامیده می شود. توسل در لغت به معنای واسطه قرار دادن یک مفهوم یا یک پدیده است، برای نزدیک شدن و رسیدن به یک پدیده و وجود دیگر.(7) بنابراین وقتی می گوییم: فلان شخص به فلان مفهوم یا فلان پدیده متوسل شده بدین معناست که آن را واسطه قرار داده تا به پدیده و وجود دیگری برسد و نزدیک شود. معنای اصطلاحی توسل نیز در راستای همین معنای لغوی و به معنای واسطه قرار دادن پیامبران، امامان، و صالحان به پیشگاه خداوند است برای رسیدن به مقام قرب الهی.(8)
بنابراین شخصی که هنگام مشکلات و یا برای طلب برکت و سلامت، حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) را خطاب می کند و با گفتن «یا رسول الله» از ایشان طلب مدد می کند، در واقع این خواسته خود را از خدای متعال طلب می کند و فقط حضرت رسول(صلوات الله علیه) را و احترام و جایگاهش را نزد خدای متعال، واسطه ای برای جریان یافتن کرامات و فیض های الهی قرار می دهد. به عبارت دیگر موضوع بحث در توسل درخواست بنده اى از بنده ديگر است كه نه او را اله و رب مى داند و نه مالك و متصرف تام الإختيار در امور مربوط به دنيا و آخرت، بلكه او را بنده عزيز و گرامى خدا مى شناسد كه او را به مقام رسالت و امامت برگزيده و وعده داده است كه دعاى او را درباره بندگان خود بپذيرد.
منافات نداشتن توسّل با توحید افعالی
مستقلّ در تأثير، تنها ذات پاك خداست، حتّى اسباب و مسبّبات عادى نيز هر چه دارند از خدا دارند و به اذن او اثر مى گذارند. قرآن مجيد در آیه 56 سوره اسراء در اين زمينه مى گويد: «قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلًا»؛ (بگو كسانى را غير از خدا كه مى پنداريد [قادر بر حلّ مشكلات شما هستند] بخوانيد، آنها نمى توانند مشكلى از شما را برطرف سازند و نه در آن تغييرى ايجاد كنند). روشن است که هيچ فرد مؤمن آگاه و مسلمان با ايمانى چنين عقيده اى را درباره هيچ يك از انبيا و اولياء اللَّه ندارد.
از آنجا که اولیاء و مقرّبان درگاه الهی نزد خداوند جاه و مقام ویژه ای دارند، «مقام و منزلت» آنها در توسّل ملحق به سوال و التماس ما می شود تا جواب حتمی بگیریم. در توسل مخاطب واقعی و اصلی خداست و چیزی جای خدا را نمی گیرد. در حقیقت واسطه کردن «منزلت و مقام اولیای خدا» نوعی سماجت در نیل حتمی به رضایت و کسب توجّه و عنایت خداست. این کار دعا و مناجات مستقیم به ذات مقدس خداست نه خواستن چیزی از کسی غیر از خدا.
انسان استغاثه کننده، تنها زمانی عملی مشرکانه و کفر آمیز مرتکب شده است که خلق و ایجاد امور را به دست عامل مستقلی از خداوند بداند. اگر کسی بر این باور باشد مشرک یا کافر شده است؛ امّا اگر به اکتسابی بودن عمل ولیّ یا پیامبر خدا باور داشته باشد، ایرادی نخواهد داشت.(9)
معنای خواندن، ندا و خطاب به اولیای الهی؟
با وجود تمام این تبیین هایی که برای معنای «توسل» و چرایی شرک آمیز نبودن آن ذکر شد، ممکن است این سؤال هنوز به ذهن برسد که اگر واقعا مخاطب حقیقی در توسل خداوند متعال است و ما خواسته های مان را در واقع از او می خواهیم چرا در بیان و اظهار این حاجت ها، نه خود خدا که شخصیت هایی چون اولیا و انبیا را با الفاظی چون «یا محمد» و «یا علی» و «یا حسین» مورد تخاطب و استعانت مستقیم قرار می دهیم.
در پاسخ این سؤال می گوییم این گونه تخاطب مستقیم با اولیا و انبیا هیچ اشکالی ندارد زیرا به هر حال ذیل یکی از سه دسته ذیل است که در هیچ کدام شان شائبه شرک وجود ندارد.
1. گاهی اوقات تخاطب آن اولیا و انبیا به این خاطر است که از آنها می خواهیم برای ما استغفار کنند. این عمل نه تنها هیچ شائبه شرک ندارد بلکه حتی می توان نمونه هایی را از قرآن مجید در مشروعیت آن یافت.(10)
2. گاهی از اوقات مخاطب قرار ساختن این نام ها، در واقع التماس مستقیم از خداوند برای نیل به حاجت شخصی به احترام این نام هاست. این فرض نیز هیچ گونه شائبه شرک ندارد.
3. گاهی اوقات خطاب قرار دادن این اولیا و بزرگان از این باب است که ما از آنها می خواهیم که آنها از این لحاظ که اسباب نزول رحمت الهی و محل فیض خدا هستند، حاجت های ما را از خداوند طلب کنند و او به عنوان تنها مؤثر در عالم، به خواسته های ما رسیدگی کند. این فرض نیز هیچ گونه شائبه شرک ندارد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.