پاسخ اجمالی:
گرايش به «صوفی گرى» ريشه هاى تاريخى و اجتماعى مختلفى دارد از جمله: 1. خلفاى بنى عباس براى منحرف ساختن مردم از توجّه به اهل بيت(ع) به صوفيگرى دامن زدند تا كرامات اهل بيت(ع) را به وسيله مدّعيان تصوف كم رنگ سازند. 2. رسيدن به مقامات عرفانى صوفيگرى [به عكس رسيدن به مقامات علمى و فقهى] كار آسانى است. 3. تساهل و تسامح آنها در امور دين سبب گرايش افراد زیادی به آنان مى شود. 4. برداشت اشتباه و نابجا از رواياتى كه توصيه به ترك لذات کرده و ترك استفاده مشروع از مواهب الهى را نيكو شمرده است و ...
پاسخ تفصیلی:
اصولا گرايش به صوفی گرى و تمايل عده اى به آن، ريشه هاى تاريخى و اجتماعى مختلفى دارد از جمله:
1. خلفاى بنى عباس براى منحرف ساختن مردم از توجّه به اهل بيت(عليهم السلام) كه آنان را رقباى اصلى خود مى دانستند به صوفی گرى دامن زدند تا زهد و كرامات اهل بيت(عليهم السلام) را به وسيله مدّعيان تصوف كم رنگ سازند و چون صوفيه خود را در گرو سير در باطن مى دانند كمتر مزاحم دنياى دنياپرستان مى شوند و در عصر ما سياستهاى خودكامه نيز از آنها حمايت مى كنند، زيرا آنها پيروان خود را از دخالت در سياست، منع مى كنند و راه را براى استعمار و استبداد هموار مى سازند.
2. رسيدن به مقامات عرفانى صوفی گرى به عكس رسيدن به مقامات علمى و فقهى كار آسانى است. ممكن است يك فرد بى سواد، با چله نشينى [چهل روز رياضت كشيدن] و خواندن اوراد مخصوصى به پندار آنان ناگهان تبديل به يكى از اولياءالله و صاحب مقامات عاليه شود، در حالى كه گاهى چهل سال زحمت براى رسيدن به مقامات عالى علمى كافى نيست.
3. آنان چون به شريعت به صورت ابزارى ساده نگاه مى كنند و عملا به پيروان خود، اجازه مخالفت با بعضى از احكام شرع را مى دهند بسيارى از افراد آلوده و گنهكار و يا رجال سياسى ستم پيشه به آنها اظهار تمايل مى كنند؛ يعنى هم به ظلم و ستم و گناه خود ادامه مى دهند و هم حس دينى خود را به صورت كاذب اشباع مى نمايند وبه تعبير ديگر تساهل و تسامح آنها در امور دين و ترك هرگونه سخت گيرى سبب گرايش افراد خاصى به آنان مى شود.
4. برداشت اشتباه و نابجا از رواياتى كه توصيه به ترك لذات دنيا کرده و ترك استفاده مشروع از مواهب گسترده الهى را نيز نيكو شمرده شده است. از جمله در حديث معروفى مى خوانيم كه على(عليه السلام) در شب شهادت خود بعد از آنكه به نان و نمك افطار كرد و از آنچه غير از آن در سفره بود صرف نظر فرمود، خطاب به دخترش چنين گفت: «يَا بُنَيَّة مَا مِنْ رَجُل طَابَ مَطْعَمُهُ وَمَشْرَبُهُ وَمَلْبَسُهُ إِلاَّ طَالَ وُقُوفُهُ بَيْنَ يَدَيِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»(1)؛ (دخترم هيچ كس نيست كه از طعام خوب و نوشيدنى گوارا و لباس نيكو استفاده كند مگر اينكه روز قيامت در پيشگاه خداوند عزّوجلّ مدت زيادى براى حساب بايد بايستد).
در حديث ديگرى كه در كنز العمال از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل شده، آمده است: «فِي حَلالِها حِسابٌ وفِي حَرامِها عِقابٌ، فَدَعِ الْحَلالَ لِطُولِ الْحِسابِ وَدَعِ الْحَرامَ لِطُولِ الْعَذابِ»(2)؛ (در حلال دنيا حساب و در حرامش عقاب است، بنابراين از پاره اى از حلال ها به موجب طول حساب صرف نظر كنيد و از حرام به سبب طول عذاب چشم بپوشيد). به نظر مى رسد جمع ميان اين آيات و روايات به يكى از طرق زير است:
1. استفاده از مواهب الهى حكمى است عام و روى آوردن به زهد حكمى است براى خواص.
2. روايات زهد براى اين است كه روى آيات و روايات بهره گيرى از نعمت هاى مادّى تأثير بگذارد و از افراط و فرو رفتن در آن بكاهد؛ مبادا مردم غرق در لذات شوند و راه افراط را بپويند.
3. پيشوايان دين و اسوه ها و بزرگان بايد زندگى خود را همچون زندگى ضعفاى امّت قرار دهند تا سختى معيشت، زياد آنها را آزار ندهد.
4. پوييدن راه زهد آرامش روحى به همه حتى غير پيشوايان مى دهد، چرا كه غرق ناز و نعمت بودن در حالى كه ديگران در زحمتند روح را آزار مى دهد و از نظر عاطفى ناپسند است.
5. با توجّه به اينكه حلال حساب دارد، گروهى زندگى ساده را بر زندگى مرفه ترجيح مى دهند تا طول وقوف در عرصه قيامت براى حساب نداشته باشند.
6. افزون بر همه گرايش به زهد و چشم پوشى از پاره اى لذات مادّى يكى از عوامل پرورش روح و تزكيه نفوس است.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.