پاسخ اجمالی:
اولا: هیچ نامی مختص به هیچ شخصیت تاریخی نیست و بسیاری از صحابه و تابعین به نام خلفای سه گانه نامگذاری شده اند.
ثانیا: مخالفت اصحاب ائمه با شخصیت هایی چون «معاویه» و «یزید» امری بدیهی است؛ با این حال بعد از عاشورا شاهد نام گذاری فرزندان برخی از ایشان به این اسامی هستیم. آیا این نام گذاری ها نشانه محبّت است؟!
ثالثا: ستم هایی که بر اهل بیت(ع) روا شده جدی تر از آن است که به صرف این نام گذرای ها تحت الشعاع قرار گیرد و اختلافات اهل بیت با خلفا نه اختلافاتی قبیله اى که اختلافاتی عقیدتى و رفتارى بود.
رابعا: این نام گذاری ها انجام شده تا دستگاه ظلم بنى اميه و بنى عباس نتوانند به اين بهانه كه شیعیان با خلفاى سه گانه معارض اند، عرصه را بر آنان سخت بگيرند و دست به قتل و غارت بزنند.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این سؤال را می توان با کمی تأمل در چرایی چنین نام گذاری هایی یافت و ما در اینجا از خلال چند محور می کوشیم به این پاسخ نزدیک شویم.
هیچ نامی - خصوصا نام های که معانی نیک دارند - مختص به هیچ شخصیت تاریخی نیستند:
نام های عادی و متداول بین مردم اختصاص به هیچ کس ندارند و مطالعه تاریخ اسلام نشان می دهد بسیار اتفاق افتاده که نامی واحد برای اشخاص مختلف انتخاب شده باشد. به طور کلی در هیچ قوم و ملتی این گونه نبوده است که یک نام فقط و فقط برای یک شخص و مختص به او انتخاب شده باشد. از همین رو می بینیم که نام هایی چون عمر و ابوبکر که در زبان عربی به معانی خوشایندی هم چون «کسی که عمر طولانی خواهد نمود»(1) و «پدر فرزند شاداب و تازه متولد شده»(2) اشاره می کنند برای بسیاری از صحابه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام) به کار رفته است و کتاب های رجالی نیز به این حقیقت گواهی می دهند.
برای مثال فقط مراجعه به کتابی مانند «اسد الغابه» نشان می دهد که بسیاری از صحابه نام هایی چون عمر داشتند. صحابه ای چون: عمر الاسلمى، عمر الجمحى، عمربن الحکم، عمربن سالم الخزاعى، عمر بن سراقه، عمر بن سعد الانمارى، عمر بن سعد السلمى، عمر بن سفیان، عمر بن ابى سلمه، عمر بن عامر السلمى، عمر بن عبید اللَّه، عمر بن عکرمه، عمر بن عمرو اللیثى، عمر بن عمیر، عمربن عوف، عمر بن غزیه، عمر بن لاحق، عمر بن مالک بن عقبه، عمر بن مالک الانصارى، عمر بن معاویه الغاضرى، عمر بن یزید، عمر بن الیمانى و...(3) اینها کسانى هستند که ابن اثیر آورده و اگر تابعان را هم که نام شان عمر بوده بر آنها بیافزاییم می بینیم که این نام و نام هاى دیگر خلفا از اسامى معروف میان عرب جاهلى و اسلام بوده و هرگز از شنیدن این نام، تنها آن سه نفر به ذهن تداعى نمى کرد.(4)
نام گذاری به نام شخصی دلیل بر هم عقیده بودن با او نیست:
وجود این گونه نام ها حتی در میان اصحاب و شاگردان ائمه(علیهم السلام) هم دیده می شود و برای مثال و از میان اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) می توان به ابوبکر عیاش و ابوبکر حضرمی و عمر بن قیس و عمر بن حنظله اشاره کرد. نام گذاری اصحاب ائمه اهل بیت(علیهم السلام) به این نام های خاص و بحث برانگیز در این سطح هم متوقف نمی شود و تورق صفحات تاریخ به ما نشان می دهد که حتّی بعد از واقعه عاشورا که گاهی انتخاب نام فرزندان جنبه سیاسی پیدا می کرد، باز انتخاب چنین نام هایی از سوی دوست داران اهل بیت(علیهم السلام) صورت می گرفت؛ امّا به هیچ وجه نشانه علاقه آنها به غاصبان خلافت و ظلم کنندگان در حق اهل بیت(علیهم السلام) نبود. مخالفت اصحاب ائمه با شخصیت هایی چون معاویه و یزید امری بدیهی در تاریخ تشیع است با این حال شاهد نام گذاری فرزندان برخی از ایشان به این اسامی هستیم مانند یزید الجعفى و معاویه بن عمّار(5) یزید بن طلحه و یزید بن عبدالملک و حتی شمر بن یزید و... .(6)
اصولا به نظر می رسد نام گذاری فرزندان از سوی پدر و مادر لزوما با ملاحظه همه علایق تاریخی و دینی آنها صورت نمی گیرد و گرنه باید نام تمامی پسران جامعه در طول تاریخ اسلام «محمد» می بود. به همین خاطر است که می بینیم ابن تیمیه، پدر معنوی وهابیت و سلفیت امروزی، صریحا می گوید که: نام گذاری به نام شخصی دلیل بر هم عقیده بودن با او نمی شود.(7)
اختلافات اهل بیت(ع) با خلفای سه گانه جدی تر از نام گذاری هاست:
نگاهی اجمالی به تاریخ و حوادث صدر اسلام نشان می دهد اختلافات موجود میان خلفای سه گانه با حضرت علی(علیه السلام) و ستمی که بر آن حضرت و اهل بیت(علیهم السلام) رفت بسیار جدی تر و غیرقابل جبران تر از آن است که صرف نام گذاری چند تن از اصحاب ائمه به این نام ها بتواند آن اختلافات و ستم ها را تحت الشعاع قرار دهد. این اختلافات نه اختلافاتی قبیله اى که اختلافاتی عقیدتى و به یک معنا رفتارى بود. روشن است که چنین اختلافاتى به صرف چند نامگذاری یا حتی ازدواج چند نفر از نوه ها و نبیره های ائمه با نوه های مخالفان شان از میان نمى رود. اگر اختلاف خاندان رسالت با گروه هاى دیگر اختلافی صرفا سیاسى و یا مالى بود مى توانستیم بگوییم به واسطه ازدواج های متقابل، مواضع هر دو گروه به هم نزدیک شده و دست الفت به یکدیگر داده اند. امّا اختلاف آنان بر سر یک مساله اساسى یعنی رهبرىِ جامعه پس از رحلت حضرت رسول(صلى الله علیه و آله) بود و جریان سقیفه و یورش به خانه امام علی(علیه السلام) برای گرفتن بیعت و غصب فدک و دیگر ظلم هایی که به اهل بیت(علیهم السلام) صورت گرفت، هرگز با چند نام گذاری یا ازدواج موردى از میان نمى رود.
مطالعه تاریخ به ما ثابت می کند که اگر رابطه خلفا و حضرت علی(علیه السلام) دوستانه و صمیمی بود، آن حضرت به جای 25 سال خانه نشینی و چاه کنی، در حکومت خلفا و به جای اشخاصی که در شایستگی قابل مقایسه با ایشان نبودند، جایگاه و منصبی برای خود اختیار می کرد. حضرت علی(علیه السلام) هیچ پست و مقامی را از خلفا نپذیرفت. نه فرماندهي جنگ، نه حكومت يک استان، نه امارة الحاج و نه هیچ چیز دیگری از این قبیل. زيرا قبول هر کدام از این پست ها به معنای صرف نظر كردن او از حق مسلم خود و اعتبار بخشیدن به خلفا در تصدی منصب خلافت بود. آن حضرت صراحتا در برابر گروهی که به ایشان گفته بودند حاضرند به شرطی که به سنت ابوبکر و عمر عمل کند، با ایشان بیعت کنند فرمود: «وَيلَك! لَو أن أبَا بَكر وعُمَر عَمَلا بِغَيرِ كِتَاب اللَّه وَسُنَة رَسُول الله ص لَم يَكُونَا عَلَى شَيْء مِنَ الحَق»(8)؛ (وای بر تو، اگر ابوبكر و عمر بر خلاف كتاب و سنت رسول الله عمل كرده باشند چه ارزشی دارد كه من بخواهم به آن عمل كنم؟!).
علاوه بر آن در صحیح ترین منابع حدیثی اهل سنت و از قول خلیفه اول و دوم بیان شده است که حضرت علی(علیه السلام) بارها و بر سر موضوع غصب خلافت آن دو را با صفاتی هم چون مستبد، دروغگو، گنهكار، فريبكار و خائن مورد سخت ترین سرزنش ها قرار داده است(9) و نیز در همین منابع روایی از قول عایشه و دیگران نقل شده است که حضرت زهرا(سلام الله علیها) تا آخرین روز حیات مبارک شان از خلیفه اول و دوم غضبناک بوده است.(10)
حالا با توجه به اين موضع گيری های تند اميرالمؤمنین و حضرت زهرا(عليهما السلام) در برابر خلفا آیا هنوز هم می شود ادعا كرد كه صرف نام گذاری برخی اصحاب ائمه اهل بیت(علیهم السلام) به چنان نام هایی، نشان گر دوستی حضرت علی و اهل بیت(علیهم السلام) با چنین اشخاصی است؟
هدف از این نام گذاری ها دفع بهانه ها و آسیب های بی مورد بود:
تاربخ صدر اسلام همیشه برای ائمه اهل بیت(علیهم السلام) و پیروان آنها تاریخ خون بار و پررنجی بوده است. ما در تاريخ مى خوانيم كه «معاويه» هنگامی که زمام حكومت اسلامى را بدون رضايت مسلمين در دست گرفت، به تعقيب شيعيان على(عليه السلام) پرداخت و آنها را در هر كجا پيدا مى كرد به قتل مى رسانيد حتى از كسانى كه مظنون يا متهم به تشيّع بودند نمى گذشت. ساير خلفای «بنى اميه» و «بنى مروان» نيز اين روش غلط و اين سياست شوم را تعقيب كردند. نوبت به «بنى عباس» که رسيد، آنها هم نه تنها جنايت بنى اميّه را تكرار كردند بلكه نغمه هاى تازه اى در اين زمينه ساز كردند كه سابقه نداشت.(11)
در این فضای پرفشار ائمه اهل بيت(علیهم السلام) براى نجات شيعيان ناگزير دست به اقداماتى مى زدند كه در نظر شرع جايز بود؛ از جمله اینکه نام خلفا را بر فرزندان شان مى نهادند – یا بنابر اقوالی – با بزرگان صحابه به وسيله ازدواج، پيوند خويشاوندى برقرار مى كردند تا از اين فشارها بكاهند و دستگاه ظلم بنى اميه و بنى عباس نتوانند به اين بهانه كه آنان با خلفاى سه گانه معارض اند، از سادگى مردم سوءاستفاده كرده، عرصه را بر آنان و شيعيان شان سخت بگيرند و دست به قتل و غارت بزنند.(12) در حالی که در تاریخ معاصر شیعه از این فشار ها آزاد شده است.
در هر حال ما معتقدیم که انتخاب نام برای فرزندان امری مباح است و از قرار دادن نام خلفا بر کسی، گمان دشمنی با شیعه را نمی توان برداشت کرد و از آن سو نیز صرف نام نهادن به نام اهل بیت(علیهم السلام) را هم دلیل بر دوستی اهل بیت نمی توان دانست. در عین حال طبق روایاتی که از اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده نام نهادن به اسامی ای مثل محمّد و على و حسن و حسین نیکو شمرده می شود.(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.