پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) درباره عدم صلاحیت معاویه برای زمامداری هشدارهائي داده است، از جمله اينكه: «اى معاويه! چه زمانى شما حاكمان و مدبران رعيّت و واليان امر امّت اسلامى بوده ايد آن هم بدون سبقت در اسلام و شرافت والاى معنوى؟! و تو را برحذر مى دارم از اينكه در طريق غفلت ناشى از آمال و آرزوهاى دراز همچنان به راه خود ادامه دهى، تو را برحذر مى دارم از اينكه آشكار و نهانت يكسان نباشد [در ظاهر دم از اسلام بزني؛ ولى در باطن در راه شرك و افكار جاهليّت گام بردارى]».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخشی از نامه 10 «نهج البلاغه» به عدم صلاحيّت معاويه و بنى اميّه براى حكومت بر امّت اسلام، هرچند بر بخشى از كشور اسلام باشد اشاره مى كند؛ زيرا مى داند مسئله خونخواهى عثمان و امثال آن بهانه اى بيش نيست؛ هدف اصلى آن است كه خود را بر مردم شام به عنوان يك حاكم اسلامى تحميل كند؛ مى فرمايد: (اى معاويه! چه زمانى شما حاكمان و مدبران رعيّت و واليان امر امّت اسلامى بوده ايد آن هم بدون سبقت در اسلام و شرافت والاى معنوى؟!)؛ «وَ مَتَى كُنْتُمْ يَا مُعَاوِيَةُ سَاسَةَ الرَّعِيَّةِ، وَ وُلَاةَ أَمْرِ الْأُمَّةِ؟ بِغَيْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ وَ لَا شَرَفٍ بَاسِقٍ(1)».
درست است كه خاندان بنى اميّه و اجداد آنها زمانى حكمران بودند ولى اين مربوط به زمان جاهليّت و كفر و شرك است و تعبير به «وُلَاةَ أَمْرِ الْأُمَّةِ» نشان مى دهد كه منظور امام(عليه السلام)، عصر ظهور اسلام است؛ زيرا مى دانيم كه به هنگام ظهور اسلام، خاندان بنى اميّه و در رأس آنها ابوسفيان در جبهه مخالف اسلام كار مى كردند و مدافع مشركان و كفار بودند.
تعبير به «سَاسَةَ الرَّعِيَّةِ» و «وُلَاةَ أَمْرِ الْأُمَّةِ» ممكن است از قبيل عطف تفسيرى باشد و هر دو اشاره به همان حكومت اسلامى داشته باشد؛ ولى اين احتمال نيز وجود دارد كه «سَاسَةَ الرَّعِيَّةِ» مربوط به دوران قبل از اسلام و تعبير به «وُلَاةَ أَمْرِ الْأُمَّةِ» مربوط به ظهور بعد از اسلام باشد؛ زيرا قبل از اسلام بنى اميّه تنها زعيم قبيله خود بودند؛ ولى رعيّت به معناى وسيع كلمه و به تعبير ديگر «مردم مكّه» تحت زعامت عبدالمطلب و بعد از او ابوطالب قرار داشتند.
امام(عليه السلام) در تعبير خود به «بِغَيْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ ...» به اين واقعيّت اشاره مى كند كه حكومت و زمامدارى بر امّت اسلامى نياز به شرايطى دارد از جمله پيشگام بودن در اسلام و شرافت والاى نسب در حالى كه معاويه فرزند ابوسفيانى است كه تا آخرين لحظه ها در برابر پيغمبر اكرم(صلی الله علیه وآله) مقاومت كرد و داستان آلودگى هاى مادر معاويه معروف است.
آن گاه امام(عليه السلام) در ضمن سه جمله به او هشدار مى دهد؛ نخست مى فرمايد: (پناه به خدا مى بريم از اينكه ريشه هاى شقاوت پيشين، آثار پايدار بگذارد)؛ «وَ نَعُوذُ بِاللهِ مِنْ لُزُومِ سَوَابِقِ الشَّقَاءِ». اين جمله احتمالا اشاره به آن است كه معاويه به خاطر وراثت نامناسبى كه از پدر و مادر (ابوسفيان و هند جگرخوار) داشت و ساليان دراز همراه پدرش با پيغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله) مبارزه كرد، زمينه هاى شقاوت و انحراف در او آماده بود و جز با خودسازى و تلاش فراوان رهايى از آن ممكن نبود.
حضرت در دومين جمله مى افزايد: (و تو را برحذر مى دارم از اينكه در طريق غفلت ناشى از آمال و آرزوهاى دراز همچنان به راه خود ادامه دهى)؛ «وَ أُحَذِّرُكَ أَنْ تَكُونَ مُتَمَادِياً فِي غِرَّةِ(2) الْأُمْنِيِّةِ(3)». اين جمله نظر به همان چيزى دارد كه بارها در روايات اسلامى به آن اشاره شده كه آرزوهاى دور و دراز، انسان را از خدا و روز جزا و حتى موقعيت خويش در دنيا غافل مى سازد «وَ أمّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِى الْآخِرَةَ».(4)
در سومين جمله مى فرمايد: (تو را برحذر مى دارم از اينكه آشكار و نهانت يكسان نباشد [در ظاهر دم از اسلام بزني؛ ولى در باطن در راه شرك و افكار جاهليّت گام بردارى])؛ «مُخْتَلِفَ الْعَلَانِيَةِ وَ السَّرِيرَةِ». اين جمله اشاره به نفاق معاويه دارد كه در ظاهر به عنوان خونخواهى عثمان و دفاع از مقام خلافت برخاسته بود و در باطن هدفى جز حكومت بر شام نداشت و مى دانيم كه حالت نفاق و دوگانگى ظاهر و باطن و گفتار و رفتار از شرك هم خطرناك تر است؛ زيرا مسلمانان تكليف خود را با مشركان و دشمنان اسلام مى دانند در حالى كه ممكن است منافقان را به سبب پوششى كه در ظاهر از اسلام دارند نشناسند و از پشت به آنها خنجر بزنند.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.