پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) در پاسخ به نامه معاویه که در آن عظمت و آیین برگزیده پیامبر(ص) را به حضرت یادآوری كرده، فرمودند: «به راستى دنيا چه شگفتى هايى در خود از سوى تو براى ما نهفته دارد؟ چرا كه مى خواهى ما را از آنچه خداوند به ما عنايت فرموده آگاه سازى و به ما از نعمت وجود پيغمبر ما در ميان ما خبر دهى، كار تو به كسى مى ماند كه خرما را [از نقاط ديگر] به سرزمين هَجَر [سرزمينى كه مركز خرما بود] ببرد و يا همچون شاگرد تيراندازى كه بخواهد از طريق دعوت به مبارزه، استادش را بيازمايد».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در نامه 28 «نهج البلاغه» که پاسخى است به يكى از نامه هاى معاويه به امام(عليه السلام)؛ كه معاويه در آن بسيار جسورانه با حضرت علي(عليه السلام) سخن گفته و از هيچ گونه هتاكى فروگذار نكرده است، به بحثى اشاره مى كند كه معاويه درباره عظمت پيامبر اكرم(صلی الله عليه وآله) و آيين او ذكر كرده و مى فرمايد: (اما بعد [از حمد و ثناى الهى] نامه ات به من رسيد؛ نامه اى كه در آن يادآور شده اى كه خداوند محمد(صلى الله عليه وآله) را براى آئينش برگزيد و با اصحابش او را تأييد كرد به راستى دنيا چه شگفتى هايى در خود از سوى تو براى ما نهفته دارد؟ چرا كه مى خواهى ما را از آنچه خداوند به ما عنايت فرموده آگاه سازى و به ما از نعمت وجود پيغمبر ما در ميان ما خبر دهى، كار تو به كسى مى ماند كه خرما را [از نقاط ديگر] به سرزمين هَجَر [سرزمينى كه مركز خرما بود] ببرد و يا همچون شاگرد تيراندازى كه بخواهد از طريق دعوت به مبارزه، استادش را بيازمايد)؛ «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَانِي كِتَابُكَ تَذْكُرُ فِيهِ اصْطِفَاءَ اللهِ مُحَمَّداً(صلى الله عليه وآله) لِدِينِهِ وَ تَأْيِيدَهُ إِيَّاهُ لِمَنْ أَيَّدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ فَلَقَدْ خَبَّأَ لَنَا الدَّهْرُ مِنْكَ عَجَباً إِذْ طَفِقْتَ(1) تُخْبِرُنَا بِبَلَاءِ(2) اللهِ تَعَالَى عِنْدَنَا، وَ نِعْمَتِهِ عَلَيْنَا فِي نَبِيِّنَا، فَكُنْتَ فِي ذَلِكَ كَنَاقِلِ التَّمْرِ إِلَى هَجَرَ، أَوْ دَاعِي مُسَدِّدِهِ(3) إِلَى النِّضَالِ(4)».
امام علي(عليه السلام) براى بيان زشت بودن سخنان معاويه در مورد توصيف اسلام و عظمت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) براى حضرت علي(عليه السلام) كه نخستين مسلمان و نفس پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و نقطه مركزى اسلام بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بوده، دو مثال ذكر فرموده كه هر يك از ديگرى رساتر و گوياتر است. نخست به ضرب المثل معروف عرب تمثل جسته كه مى گويند: «فُلاَنٌ كَنَاقِلِ التَّمْرِ إِلَى هَجَر». اين ضرب المثل مربوط به تاجرى است كه از شهر هَجَر (يكى از شهرهاى بحرين) كه مركز پرورش خرما بود برخاست و به بصره آمده تا متاعى خريدارى كند و به هَجَر ببرد، هرچه نگاه كرد چيزى ارزان تر از خرما نديد. سرمايه خود را تبديل به خرما كرد و آن را به هَجَر آورد و در انتظار گران شدن خرما آنها را در انبار ذخيره نمود؛ ولى از بخت بد او روز به روز خرما ارزان تر شد تا آنجا كه خرماهاى او در انبار فاسد گشت و سرمايه اش بر باد رفت. اين ضرب المثل را عرب درباره كسى مى گويد كه بخواهد مطالبى نزد كسى بيان كند كه او از آن آگاه تر و داناتر است. معاويه نيز در واقع شبيه آن تاجر احمق بود و مى خواست عظمت اسلام و پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را براى على(عليه السلام) شرح دهد و معادل اين ضرب المثل در فارسى همان چيزى است كه معروف است مى گوييم: فلان كس زيره به كرمان مى برد يا حكمت به لقمان مى آموزد.
در مثال دوم، امام(عليه السلام) معاويه را به تيراندازى [ناشى] تشبيه مى كند كه نزد استادى درس تيراندازى فرا گرفته سپس جسورانه در مقابل استاد برمى خيزد و براى امتحان و آزمايش، او را به مسابقه دعوت مى كند كه كارى است مضحك و خنده آور.
بعضى از شارحان «نهج البلاغه» گفته اند: امام(عليه السلام) در اين تشبيه تواضع فراوانى نموده كه معاويه را به عنوان شاگردى، هرچند ناآگاه و جسور براى خود پذيرفته است.
به هر حال آنها كه مى خواهند بعد از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اسلام راستين را بياموزند، كانونش سخنان و رفتار حضرت علي(عليه السلام) است و چقدر زشت و ناپسند است كه دورافتادگان و «طلقاء» بخواهند اسلام را به آن حضرت معرفى كنند.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.