پاسخ اجمالی:
انگیزه ها و ضرروت هایی که ما را ودار می کنند تا خدا را بشناسیم عبارتند از: 1. عشق به آگاهی و آشنایی با جهان هستی؛ 2. حسّ شکرگزاری؛ 3. پیوند سود و زیان ما با این مسأله؛ 4. سرآمد بودن خداشناسی در بین معرفت ها.
آثار و ثمرات شناخت خدا نیز عبارتند از: 1. پیشرفت علوم؛ 2. تلاش و امید؛ 3. احساس مسئولیّت؛ 4. آرامش.
پاسخ تفصیلی:
انگیزه ها و ضرروت های خدا شناسی
انگیزه ها و ضرروت هایی وجود دارد که ما را به تحصیل شناخت الهی وادار می کنند؛ این انگیزاننده ها عبارتند از:
1. عشق به آگاهی، و آشنایی با جهان هستی:
همه ما به راستی می خواهیم بدانیم این آسمان بلند پایه با اختران زیبایش، این زمین گسترده با مناظر دل فریبش، این موجودات رنگارنگ، پرندگان زیبا، ماهیان گوناگون، دریاها و کوه ها، شکوفه ها و گل ها، انواع درختان سر به آسمان کشیده و... خود به خود به وجود آمده اند یا این نقش های عجیب به دست نقاشی ماهر و توانا و چیره دست، کشیده شده است؟ از این گذشته، نخستین سؤالاتی که در زندگی برای همه ما پیدا می شود این است که: از کجا آمده ایم؟ در کجا هستیم؟ و به کجا می رویم؟ و ما اگر پاسخ های این پرسش های سه گانه را بدانیم چقدر خوشبخت خواهیم بود. یعنی بدانیم آغاز زندگی ما از کجا شروع شده و سرانجام به کجا خواهیم رفت و اکنون چه وظیفه ای داریم؟(1)
اصولا یکی از ويژگی هاى روانى انسان ميل فطرى و غريزى به شناختن حقايق و اطلاع از واقعيت هاست كه از آغاز كودكى در هر انسانى ظاهر مى شود و تا پايان عمر ادامه دارد. همين «فطرت حقيقت جويى» است كه گاهى به نام «حس كنجكاوى» ناميده مى شود و مى تواند انسان را وادار كند تا درباره مسائلى كه در چارچوبه دين مطرح مى شود بيانديشد و درصدد شناختن دين حق برآيد. مانند اين مسائل:
آيا موجود نامحسوس و غيرمادى (غيب) وجود دارد؟
در صورت وجود، آيا رابطه اى بين جهان غيب و جهان مادى و محسوس هست؟
در صورت وجود رابطه، آيا موجود نامحسوسى هست كه آفريننده جهان مادى باشد؟
آيا وجود انسان منحصر به همين بدن مادى و حيات او محدود به همين زندگى دنيوى است يا زندگى ديگرى هم دارد؟
در صورت وجود زندگى ديگر، آيا رابطه اى بين زندگى دنيا و زندگى آخرت وجود دارد؟
در صورت وجود رابطه، چه نوع از پديده هاى دنيوى در امور اخروى مؤثر است و چه راهى براى شناختن برنامه صحيح زندگى وجود دارد؟
چه برنامه اى می تواند سعادت انسان را در دو جهان تضمين نمايد و سرانجام آن برنامه كدام است؟(2)
در مقابل همه این سؤالات روح جستجوگرِمان می گوید: باید آرام ننشینی تا پاسخ این سؤالات را پیدا کنی.
گاهی در یک حادثه رانندگی کسی مجروح و بی هوش می شود و برای درمان قطعی او را به بیمارستان می برند. هنگامی که حال او کمی بهتر می شود و به هوش می آید، نخستین چیزی که از اطرافیان خود می پرسد این است که این جا کجاست؟ چرا مرا به این جا آورده اند؟ و کی از اینجا خواهم رفت؟ اینها نشان می دهد که انسان نمی تواند در برابر این گونه سؤال ها خاموش بنشیند.(3) اصولا احساس حقیقت جویی آن قدر احساس عمیق و ریشه داری است که حتی والاترین و داناترین اشخاص یعنی معصومین(علیهم السلام) نیز آن را در وجود خود احساس می کردند. از ادعیه منسوب به امام صادق(علیه السلام) است که فرمود: «يَا رَبِّ أَرِنِي الْحَقَّ كَمَا هُوَ عِنْدَك»(4)؛ (خدایا، حق را همانگونه که نزد خود توست برای من نمایان کن).2. حسّ شکرگزاری:
فکر کنید شما را به یک میهمانی آبرومندانه دعوت کرده اند و همه گونه وسائل پذیرائی برای راحتی شما فراهم ساخته اند، ـ امّا چون شما به اتّفاق برادر بزرگترتان که واسطه این دعوت است به این میهمانی می روید میزبان را درست نمی شناسید. ـ شکی نیست که به هنگام ورود در این مجلس دل پذیر، نخستین فکر شما این است که میزبان خود را بشناسید و از او تشکر کنید. ما نیز هنگامی که به این سفره گسترده آفرینش نگاه می کنیم و انواع نعمت هایی که در اختیار ما قرار دارد مانند چشمان بینا، گوش های شنوا، عقل و هوش کافی، نیروهای مختلف جسمانی و روانی، انواع وسایل زندگی و روزی های پاک و پاکیزه در این سفره پهناور می بینیم بی اختیار به این فکر می افتیم که بخشنده این همه نعمت ها را بشناسیم و اگرچه نیاز به تشکر ما نداشته باشد، در برابر او شکرگزاری کنیم و تا این کار را نکنیم احساس ناراحتی و کمبود داریم.(5) محقّق بحرانی در این باره می نویسد: «إنَّ العَاقِلَ إذَا فَكَّرَ فِی خَلقِهِ وَجَدَ آثَارَ النِّعمَه عَلَیهِ ظَاهِرَه، وَ قَد تَقَررَ فِی عَقلِهِ وُجُوبُ شُكرِ المُنعِم، فَیَجِب عَلَیهِ شُكرُه، فَیَجِب إِذَن مَعرِفَتُه»(6)؛ (انسان عاقل اگر در آفرینش خود بیاندیشد، نشانه های نعمت را برخود آشكار می یابد و وجوب شكر منعم مقتضای خرد اوست. پس باید شكر منعم را به جای آورد بنابراین معرفت او واجب است). به طور کلی شناخت و آگاهی یکی از مقولات مهم در حیات بشری محسوب می شود و یک انسان وقتی می تواند خدای خود را پرستش نماید و شکرگزارش باشد که معرفت و آگاهی کافی و کامل از ساحت مقدّس خداوندی داشته باشد(7). و این دلیل دیگری است که ما را به دنبال خداشناسی می فرستد.3. پیوند سود و زیان ما با این مسأله:
فکر کنید در مسیر مسافرت خود به چهارراهی می رسید که در آنجا غوغایی به پاست. همه می گویند: «در این چهارراه توقف نکنید که خطرهای بزرگی دارد». ولی هر دسته ای ما را به سویی دعوت می کند. یکی می گوید: «بهترین راه این است که از سمت شرق بروید». دیگری سمت غرب را مطمئن ترین راه می شمارد. سومین دسته ما را به راهی که میان این دو وجود دارد، دعوت می کنند و می گویند: «تنها راه نجات از خطر و رسیدن به سرمنزل نجات و جایگاه امن و امان که دارای همه گونه وسیله سعادت است این راه است». آیا ما به خود اجازه می دهیم که بدون مطالعه و بررسی یک راه را انتخاب کنیم؟ و یا عقل ما می پذیرد که در همان جا متوقف شویم و هیچ راهی را انتخاب نکنیم؟ مسلماً نه. عقل و خرد به ما می گوید: «هر چه زودتر شروع به بررسی و مطالعه کنیم و سخنان هر یک از این گروه ها را به دقّت بشنویم و در هر کدام نشانه ی درستی و صداقت و دلائل قانع کننده بود، بپذیریم؛ و با اطمینان خاطر آن راه را انتخاب کرده، پیش برویم». در زندگی این دنیا نیز ما چنین حالی را داریم. مذهب ها و مکتب های مختلف هر کدام ما را به سوی خود دعوت می کنند؛ ولی از آنجا که سرنوشت ما، خوشبختی و بدبختی ما و پیشرفت و عقب افتادگی ما، به بررسی و انتخاب بهترین راه بستگی دارد، خود را ناگزیر می بینیم که در این باره فکر کنیم و راهی که موجب پیشرفت و تکامل ماست انتخاب کنیم و از آنچه ما را به پرتگاه بدبختی و فساد و سیه روزی می کشاند پرهیز نماییم. این نیز دلیل دیگری است که ما را به مطالعه درباره آفریننده جهان هستی دعوت می کند.(8) قرآن مجید می گوید: «فَبَشِّر عِبادِ الَّذِینَ یَستَمِعُونَ القَولَ فَیَتَّبِعُونَ اَحسَنَه»(9)؛ (به بندگان من بشارت ده، آنها که سخنان گوناگون را می شنوند و بهترین را انتخاب می کنند). امام صادق(علیه السلام) ضمن یکی از مناظره های خود با عبدالکریم بن ابی العوجا، ـ یکی از مشهورترین زندیق ها و ملحدان آن زمان، ـ با بیان بسیار ظریفی، ضرورت خداشناسی را برای لزوم «دفع ضرر محتمل اخروی» این گونه بیان می کند: «وَ قَالَ إِنْ يَكُنِ الْأَمْرُ كَمَا تَقُولُ وَ لَيْسَ كَمَا تَقُولُ نَجَوْنَا وَ نَجَوْتَ وَ إِنْ يَكُنِ الْأَمْرُ كَمَا نَقُولُ وَ هُوَ كَمَا نَقُولُ نَجَوْنَا وَ هَلَكْت»(10)؛ (اگر حقیقت آنچنان باشد که تو می گویی و آنچنان نباشد که ما می گوییم، هر دوی ما [بعد از مرگ] نجات می یابیم [و چیزی را از دست نمی دهیم] اما اگر حقیقت آنچنان باشد که ما می گوییم – و این چنین نیز هست – ما [بعداز مرگ] نجات می یابیم و تو هلاک خواهی شد).4. خداشناسی، سرآمد معرفت ها:
در متون و روایات اهل بیت(علیهم السلام)، خداشناسی سرآمد همه معرفت ها شناخته شده است. با این توضیح که مهم ترین و باارزش ترین شناخت، معرفت و علم جویی در نظر معصومین(علیهم السلام) شناخت خدا معرفی شده است. برای مثال این روایت نبوی را می خوانیم: «جَاءَ أَعْرَابِيٌّ إِلَى النَّبِيِّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِي مِنْ غَرَائِبِ الْعِلْمِ قَالَ مَا صَنَعْتَ فِي رَأْسِ الْعِلْمِ حَتَّى تَسْأَلَ عَنْ غَرَائِبِهِ قَالَ الرَّجُلُ مَا رَأْسُ الْعِلْمِ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَته...»(11)؛ (عربی بیابان گرد نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آمد و گفت: ای رسول خدا! شگفتی های دانش را به من بیاموز. حضرت فرمود: درباره سرآمد دانش ها چه می دانی که از شگفتی های آن می پرسی؟ مرد گفت: سرآمد دانش چیست؟ ای رسول خدا!؛ حضرت فرمود: شناخت خداوند آن گونه که سزاوار اوست). در این روایت، حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) با توجه دادن سوال کننده از شگفتی های دانش به مسأله شناخت خدا، گویی این پیام را می خواهد برساند که خداشناسی مهم ترین معرفتی است که شایسته صرف وقت و توان و هزینه برای فراگیری است.
علاوه بر آن امام علی(علیه السلام) نیز درباره جایگاه موضوع خداشناسی می فرماید: «مَعْرِفَةُ اللَّهِ أَعْلَى الْمَعَارِف»(12)؛ (خداشناسی برترین معرفت هاست). امام صادق(علیه السلام) نیز درباره اهمیت موضوع خداشناسی می فرماید: «إِنَّ أَفْضَلَ الْفَرَائِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَى الْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ وَ الْإِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِيَّةِ»(13)؛ (برترین فرائض و واجب ترین آنها، شناخت پروردگار و اقرار به بندگی اوست).
آثار خداشناسی، در زندگی انسان
خداشناسی آثار عینی غیرقابل انکاری نیز در زندگی انسان دارد، که برخی از آن ها عبارت اند از:1. ارتباط خداشناسی، با پیشرفت علوم:
فکر کنید دوستی از سفر آمده و کتابی به عنوان ارمغان برای شما آورده است و می گوید: «کتابی است بسیار عالی! زیرا نویسنده آن دانشمندی فوق العاده فهمیده، پراطّلاع، دقیق و ماهر و در رشته خود نابغه و به تمام معنا استاد است». حتما شما این کتاب را سرسری مطالعه نخواهید کرد بلکه به عکس، روی تمام جمله بندی ها و تعبیرات و حتی کلمات آن دقّت می کنید و اگر جمله ای از آن را نفهمیدید ساعت ها و شاید روزهای متوالی هر موقع که فرصت کردید روی آن برمی گردید تا معنی و مفهوم آن برای شما روشن شود. چرا که نویسنده آن یک فرد عادی نیست بلکه دانشمند بزرگی است که کلمه ای را بی حساب نمی نویسند. امّا اگر به عکس به شما گفتند: «این کتاب ظاهرش ممکن است زیبا باشد اما نویسنده آن یک فرد کم سواد است که هیچ مایه علمی ندارد و هیچ حسابی در کار او نیست»، معلوم است که شما فقط یک نگاه سرسری به کتاب می کنید و هر جای آن را نامفهوم دیدید می گویید: «این هم از بی اطلاعی نویسنده است و حیف است که انسان وقت خود را برای مطالعه آن تلف کند».
عالم هستی همانند کتاب بزرگی است که هر یک از موجودات آن کلمه یا جمله ای از آن را تشکیل می دهد. از نظر یک فرد خداپرست همه ذرات این جهان قابل دقّت است. یک انسان با ایمان در پرتو نور خداپرستی با کنجکاوی خاصی به مطالعه اسرار آفرینش می پردازد و همین موضوع به پیشرفت علوم و دانش های انسانی کمک می کند؛ زیرا او می داند آفریننده این دستگاه بی نهایت علم و قدرت دارد و همه کارش روی حکمت و فلسفه است. بنابراین دقیق تر مطالعه می کند و عمیق تر بررسی می نماید تا اسرار آن را بهتر درک کند. اما یک فرد مادی انگیزه ای برای مطالعه عمیق اسرار آفرینش ندارد؛ زیرا خالق آنها را طبیعت بی شعور می داند. اگر می بینیم بعضی از دانشمندان مادی در صف مکتشفان علوم هستند به خاطر آن است که آنها غالبا خدا را قبول دارند و فقط نام او را طبیعت می گذارند چرا که برای کار طبیعت «نظم» و «حساب» و «برنامه» قائل هستند. خلاصه اینکه خداپرستی وسیله پیشرفت علوم و دانش ها است.(14)2. ارتباط خداشناسی، با تلاش و امید:
به هنگامی که حوادث سخت و پیچیده در زندگی انسان رخ می دهد و درها ظاهرا به روی او از هر سو بسته می شود و احساس ضعف و ناتوانی و تنهایی در برابر مشکلات می کند، ایمان به خدا به یاری او می شتابد و به او نیرو می دهد. آنها که ایمان به خدا دارند خود را تنها و ناتوان نمی بینند؛ مأیوس نمی شوند و احساس ضعف و ناتوانی نمی کنند؛ چون قدرت خدا بالاتر از همه مشکلات است و همه چیز در برابر او سهل و آسان می باشد. آنها با امید به لطف و حمایت و کمک پروردگار به مبارزه با مشکلات برمی خیزند و تمام نیروهای خود را به کار می گیرند و با عشق و امید به تلاش و کوشش ادامه می دهند و بر سختی ها پیروز می شوند. آری، ایمان به خدا تکیه گاه بزرگی برای انسان ها است. ایمان به خدا مایه استقامت و پایمردی است. ایمان به خدا نور امید را همیشه در دل ها زنده نگه می دارد و به همین دلیل افراد با ایمان هرگز دست به خودکشی نمی زنند. زیرا خودکشی از یاس و نومیدی کامل و احساس شکست سرچشمه می گیرد؛ امّا افراد با ایمان نه نومید می شوند، و نه احساس شکست می کنند.(15)
روایات بی شماری از ائمه معصومین(علیهم السلام) راجع به آثار سازنده اعتماد و امید به خدا در زندگی انسان، در میراث روایی شیعه وجود دارد که توجه به آنها زندگی آدمی را پر از امید و نشاط می کند. برای مثال امام رضا(علیه السلام) درباره موضوع توکّل می فرماید: «مَنْ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ أَقْوَى النَّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّه»(16)؛ (هر که می خواهد که قوی ترین مردم باشد بر خدا توکل نماید). علاوه بر آن امام علی(علیه السلام) نیز در بیان جایگاه توکّل می فرماید: «مَن تَوکَّلَ عَلَی اللهِ ذَلَّت لَهُ الصِّعابُ وَ تَسَهَّلَت عَلَیهِ الأسبابُ»(17)؛ (هر که بر خدا توکل کند دشواری ها برایش آسان شده و اسباب برایش فراهم گردد).3. ارتباط خداشناسی، با احساس مسئولیّت:
طبیبانی را می شناسیم که وقتی بیمار تنگدستی به آنها مراجعه می کند، نه تنها از گرفتن حق ویزیت خودداری می نمایند بلکه پول دارو را نیز در اختیار او می گذارند؛ و حتی اگر احساس خطر برای بیمار خود کنند، شب را تا به صبح بر بالین او در خانه محقّرش می مانند. اینها افرادی خداپرست و با ایمانند. امّا طبیبانی را نیز می شناسیم که بدون دریافت پول، کوچک ترین گام برای بیمار بر نمی دارند؛ زیرا ایمان محکمی ندارند. انسان با ایمان در هر رشته ای که باشد احساس مسئولیت می کند؛ وظیفه شناس است و نیکوکار و با گذشت؛ و همواره یک پلیس معنوی را در درون جان خود حاضر می بیند که مراقب اعمال او است. برای اینکه عمیقا به این آیه قرآن اعتقاد دارد که «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير»(18)؛ (او با شماست هر كجا باشيد و خداوند از آن چه انجام می دهيد آگاه است). علاوه بر این، به مصداق آیه «ألَم يَعلَم بأنَّ اللهَ يَری»(19)، همیشه خود را در برابر ناظری می بیند که در فردای قیامت، قاضی اعمال وی نیز هست. ولی افراد بی ایمان، مردمی خودخواه و خودکامه و خطرناک اند و هیچ گونه مسئولیتی برای خود قائل نیستند و ظلم و ستم و تجاوز به حق دیگران برای آنها ساده است و کمتر حاضر به نیکوکاری می باشند.(20)4. ارتباط خداشناسی، با آرامش:
دانشمندان روان شناس می گویند: «در زمان ما بیماری روانی و ناراحتی روحی بیش از هر زمان دیگر است؛ و یکی از عوامل این بیماری احساس نگرانی است. نگرانی از حوادث آینده، نگرانی از مرگ، نگرانی از جنگ، و نگرانی از فقر و شکست». آنها اضافه می کنند که «از جمله چیزهایی که می تواند نگرانی را از روح انسان دور کند، ایمان به خدا است». زیرا هر وقت عامل نگرانی می خواهد در روح او نفوذ کند، ایمان به خدا آن را عقب می راند. خدایی که مهربان است، خدایی که روزی دهنده است، خدایی که از حالات بندگانش آگاه است، و هرگاه رو به سوی او آورند به آنها کمک می کند، و از ناراحتی ها رهایشان می کند.(21)
به همین جهت مؤمنان واقعی همیشه احساس آرامش می کنند و هیچ گونه نگرانی در روح آنها نیست و چون کارشان برای خدا است، اگر زیانی هم کنند جبرانش را از او می طلبند و حتی در میدان جنگ لبخند بر لب دارند. قرآن مجید می گوید: «الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَـئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ»(22)؛ (آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با ستم نیالودند آرامش و امنیت برای آنهاست). مؤمنان به مصداق آیه «الَّذِينَ آمَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(23)؛ هنگام ناراحتی ها و پریشانی های خود، کهف حصینی دارند که آنها را از هر گونه آزردگی خاطر، پناه می دهد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.