پاسخ اجمالی:
ذات باری تعالی منزّه از حدود و ابعاد و جسمانیت است؛ ذات خدا از هر نظر بى نهايت است و ما از هر نظر محدود و متناهى هستيم و به همين دليل احاطه ما به او غير ممكن است؛ وقتی احاطه بر چنین موجودی ممکن نیست درکی به دست نخواهد آمد. ما به حقيقت ذات خدا هرگز پى نخواهيم برد، و انتظار آن را هم نبايد داشته باشيم؛ زيرا چنين انتظارى به اين مى ماند كه اقيانوس بيكرانى را در ظرف كوچكى جاى دهيم، يا جنین در رحم را، آگاه از تمام جهان بيرون بدانیم! آيا چنين چيزى ممكن است؟! بنابراین ادراک کنه ذات خدا نه ممکن است و نه تکلیف.
پاسخ تفصیلی:
در میان آیات قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) شواهدی است که یا صراحتا از تفکّر در ذات خداوند نهی می کنند، و یا مفهوم و فحوایشان این است که نباید در ذات خداوند اندیشید.
در تفسیر «المیزان» نقل شده است که تفكّر در ذات خداوند، تفكّر در كنه ذات او است و قرآن کریم نیز فرموده است: «وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً»(1)؛ (خلق نمی توانند احاطه علمی به او [خداوند] پیدا کنند). دليلش هم بسيار بديهى است؛ زیرا مخلوق گنجايش درک خالق را ندارد. او درباره خدا هر تصوّرى بكند مخلوق ذهن خودش می باشد.(2)
علاوه بر این، در تفسیر آیه 103 از سوره انعام که خداوند می فرماید: (دیدگان او را درک نمی کنند، ولی او دیدگان را درک می کند و او باریک بین و داناست)؛ «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ»، گفته شده است: «اين احتمال در كلمه «لطیف» وجود دارد كه منظور از «لطيف بودن خداوند» آن است كه ذات پاک او چنان است كه هرگز با احساس كسى درک نمى شود، بنابراين او لطيف است؛ زيرا هيچ كس از ذات او آگاه نيست».(3)
احادیث بسیار زیادی نیز از جانب معصومین(علیهم السلام) به دست ما رسیده است که تفکّر در ذات الهی را صریحا نهی و نکوهش می کنند. خود این احادیث چند دسته اند:
دسته نخست، گروهی از این احادیث مردمان را از اندیشیدن در ذات خدا منع کرده اند. برای مثال می توان به این احادیث اشاره کرد:
1. امام باقر(علیه السلام) می فرماید: «إِيَّاكُمْ وَ التَّفَكُّرَ فِي اللَّهِ وَ لَكِنْ إِذَا أَرَدْتُمْ أَنْ تَنْظُرُوا إِلَى عَظَمَتِهِ فَانْظُرُوا إِلَى عَظِيمِ خَلْقِهِ»(4)؛ (از تفكّر درباره خداوند بر حذر باشيد و هرگاه اراده كرديد عظمت او را دريابيد به عظمت آفرينش بنگريد).
2. پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نیز روزى بر گروهى گذشت كه مى انديشيدند و سخن می گفتند. ایشان فرمود: «مَا لَكُمْ تَتَكَلَّمُونَ؟»؛ (درباره چه سخن می گویید؟) عرض كردند: «نَتَفَكَّرُ فِي خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ (درباره آفرينش خداى بزرگ). حضرت فرمود: (همين كار را بكنيد و درباره خلق خدا بيانديشيد، نه درباره ذات خدا)؛ «و كَذَلِكَ فَافْعَلُوا تَفَكَّرُوا فِي خَلْقِهِ وَ لَا تَتَفَكَّرُوا فِيه».(5)
3. امام علی(علیه السلام) نیز در توصیف درماندگی انسان از درک «کنه ذات پروردگار» می فرماید: (خرد از ذكر ازلى بودنش درمانده است و عقل در افلاک ملكوتش حيران است)؛ «حَصِرَتِ الْأَلْبَابُ عَنْ ذِكْرِ أَزَلِيَّتِهِ وَ تَحَيَّرَتِ الْعُقُولُ فِي أَفْلَاكِ مَلَكُوتِه».(6)
دسته دیگری از روایات؛ نیز هستند که اندیشیدن در ذات الهی را موجب گمراهی و سرگردانی معرّفی می کنند.
برای مثال می بینیم که امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «إِيَّاكُمْ وَ التَّفَكُّرَ فِي اللَّهِ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ فِي اللَّهِ لَا يَزِيدُ إِلَّا تَيْهاً».(7)
در روایت دیگری که شبیه همین مضامین را دارد از قول مبارک حضرت باقر(علیه السلام) می خوانیم: «تَكَلَّمُوا فِي خَلْقِ اللَّهِ وَ لَا تَتَكَلَّمُوا فِي اللَّهِ فَإِنَّ الْكَلَامَ فِي اللَّهِ لَا يَزْدَادُ صَاحِبَهُ إِلَّا تَحَيُّرا»(8)؛ (در آفرينش خدا گفتگو كنيد امّا درباره خدا نه، چرا كه بحث و جدل درباره خداوند جز فزونی حيرت نتيجه ای ندارد).
امام رضا(علیه السلام) نیز در همین راستا فرموده اند: (سخن درباره غیر عرش الهی بگویید و درباره ذات خداوند سخن نگویید که حیران و گمراه می شوید)؛ «تَكَلَّمُوا فِيمَا دُونَ الْعَرْشِ فَإِنَّ قَوْماً تَكَلَّمُوا فِي اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ فَتَاهُوا».(9)
علاوه بر روایات فوق، دسته دیگری از روایات هستند که متضمّن تندترین تعابیر راجع به این موضوع می باشند. این دسته از روایات، تفکّر در ذات الهی را مساوی با هلاکت و نابودی دانسته اند.
مثلا از قول مبارک حضرت صادق(علیه السلام) می خوانیم که «يَا مُفَضَّلُ مَنْ فَكَّرَ فِي اللَّهِ كَيْفَ كَانَ هَلَك»(10)، (اى مفضّل! هر كه در خدا نظر و فكر كند كه خدا چگونه بوده هلاک شود).
حدیثی نبوی نیز وجود دارد که می توان آن را ذیل همین دسته از احادیث طبقه بندی کرد که «تَفَكَّرُوا فِي آلَاءِ اللَّه وَ لَا تَفَكَّرُوا فِي اللَّه فَتَهْلِكُوا»(11). (در نعمت های الهی تفکر کنید و در ذات خدا تفکر نکنید که هلاک می شوید).
تعبیر به «هلاکت» در روایات فوق، با ملاحظه برخی دیگر از این دسته روایات که تفکّر در ذات الهی را نه تنها موجب گمراهی و حیرت که حتّی موجب «الحاد» معرّفی کرده اند، روشن می گردد.
برای مثال می بینیم که حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: «مَنْ أَفْكَرَ فِي ذَاتِ اللَّهِ تَزَنْدَق»(12)؛ (هركس در ذات خداوند انديشه كند زنديق می شود). علاوه بر این، در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «مَنْ تَفَكَّرَ فِي ذَاتِ اللَّهِ أَلْحَد».(13)
این منع و عدم جواز - چنانکه قبلا گفته شد- از آن جهت است که مخلوق گنجایش درک خالق را ندارد و او درباره خدا هر تصوّری کند مخلوق خودش می باشد؛ زیرا وجود ذهنی، مخلوق صاحبِ ذهن است. به عبارت دیگر، از آنجایی که ادراک کنه هر چیز مستلزم نوعی احاطه بر آن چیز است، و انسان و سایر مخلوقات محدود و متناهی را توانایی آن نیست که نسبت به خداوند نامحدود و نامتناهی احاطه یابند، بنابراین ادراک کنه ذات خدا و تفکّر و گفتگو درباره کنه ذات خدا، نه ممکن است و نه تکلیف.
«قونوی» از بزرگان عرفان در این باره چنین می گوید: «میان محقّقان اهل شریعت و ذوق و کسانی که عقل سلیم دارند اختلافی نیست که «حقیقت حق تعالی» یعنی «مقام ذات» مجهول است، و کسی جز خود حقّ را یارای احاطه علمی بدان مقام نیست؛ زیرا مناسبتی میان حقّ تعالی از نظر ذات با مخلوقاتش نیست».(14)
چگونه ما مى توانیم به کنه ذاتش برسیم، در حالى که فکر ما بلکه تمام هستى ما محدود است و جز اشیاى محدود را درک نمى کند. حال آن که ذات خدا از هر نظر نامحدود و صفات بى پایانش از ازل تا ابد را گرفته، نه حدّى دارد، نه توصیف قابل درکى، و نه آغاز و نه پایانی.(15)
در واقع حقيقت ذات خدا بر هيچ كس روشن نيست، و هيچ كس نمى تواند به كنه ذاتش پى برد؛ چرا كه ذات او از هر نظر بى نهايت است و ما از هر نظر محدود و متناهى هستيم و به همين دليل احاطه ما به او غير ممكن است.(16) ما به حقيقت ذات خدا هرگز پى نخواهيم برد، و انتظار آن را هم نبايد داشته باشيم؛ زيرا چنين انتظارى به اين مى ماند كه اقيانوس بيكرانى را در ظرف كوچكى جاى دهيم، يا جنین در رحم را، آگاه از تمام جهان بيرون بدانیم! آيا چنين چيزى ممكن است؟!(17)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.