پاسخ اجمالی:
اصل پدید آمدن اضطراب از مرگ به عنوان مرحله انتقالی مهمی که در آن همه پیوندهای انسان با جهانی که با آن خو گرفته از هم می گسلد و آدمی قدم در جهانی اسرارآمیز و تجربه ناشده می گذارد امری طبیعی است؛ اما در بیانات دینی بر این نکته تاکید شده که کفر و ظلم و گناه موجب مضاعف شدن آن رنج و عذاب ها و ایمان و عمل خیر موجب کاهش شان می گردد. طبیعی است مسئولیت کاهش یا افزایش این رنج ها بر عهده خود شخص است و ظلمی از سوی خدا به او روا داشته نمی شود. در موارد استثنائی نیز ممکن است بعضی از مؤمنین در هنگام مرگ دچار برخی دشواری ها شوند اما این دشواری ها، برای آمرزش گناهان آنها در همین دنیا و در همین لحظه به آنها تحمیل می شوند تا با پاکی از گناهان شان به جهان دیگر روند و در آنجا فقط متنعم گردند.
پاسخ تفصیلی:
شرایط سخت مرگ و لحظات پررنج جان دادن
همه ما، کم و بیش، از راه دیده ها و شنیده ها و خوانده های مان راجع به انسان های دیگر، از شرایط سخت مرگ و لحظات پررنج جان دادن و لحظات سراسر درد احتضار مطلعیم. حتی نقل شده که پیامبر اسلام نیز در لحظات آخر حیات شان دست خود را در آب فرو می بردند و بر صورت می کشیدند و ذکر «لا إله الا الله» می گفتند و به اطرفیان خود گوشزد می کردند که «مرگ را سکرات و شداید و سختی هایی است».(1) از امام علی نیز نقل شده که با تأکید بر این گونه سختی ها در لحظات جان دادن گفته است که: در آن لحظات سستی و ضعف سراپای انسان را می گیرد و رنگ رخسار او تغییر می کند. در ابتدا زبانش از گفتار بازمی ماند ولی چشم و گوش و اندیشه او هنوز از کار نیافتاده اند... سپس مرگ بر او چیره تر می شود و گوش او نیز از کار می افتد. نه سخن می گوید و نه صدایی می شنود. چشمانش در حدقه چرخ می زند . چهره اطرافیان و حرکت لبهای آنها را می بیند ولی صدای شان را نمی شنود. پس مدتی سایه مرگ چشمان او را نیز فرا می گیرد و جان از بدنش خارج می گردد».(2) با ملاحظه این سختی ها ممکن است سؤالی مهم به ذهن خطور کند و آن هم اینکه: اصل به دنیا آمدن و اصل مرگ – نه چگونگی و نوع آن – امری جبری و خارج از اختیار آدمی است. چرا آدمی باید مجبور به تحمل چنین سختی غیرقابل وصف و گریزناپذیری باشد؟ آیا برای خدایی که از سوی پرستش کنندگانش به صفت عدل شناخته می شود، رواست مخلوقاتش را متحمل این اندازه از رنج کند؟
توضیحات مربوط به پاسخ این سؤال را می توان ذیل سه بند طبقه بندی کرد.
چرایی اضطراب مرگ؟
اضطراب ناشی از مرگ و جان دادن موضوع قابل انکاری نیست. حتی در آیه 19 سوره ق از این اضطراب به «سکرة» یعنی حالتی شبیه به مستی یاد شده است: «وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِ»؛ (و سرانجام، سكرات [و از خود بی خودى در آستانه] مرگ بحق فرا مى رسد). این حالت بر اثر فرا رسيدن مقدمات مرگ، به صورت هيجان و انقلاب فوق العادهاى به انسان دست مى دهد و گاه بر عقل او چيره مى گردد و او را در اضطراب و ناآرامى شديدى فرو مىبرد. این هیجان فوق العاده از آن روست که مرگ يک مرحله انتقالى مهم است كه بايد انسان در آن لحظه تمام پيوندهاى خود را با جهانى كه ساليان دراز با آن خو گرفته بود قطع كند و در عالمى گام بگذارد كه براى او كاملا تازه و اسرار آميز است. به خصوص اينكه در لحظه مرگ انسان درک و ديد تازه اى پيدا مى كند، بى ثباتى اين جهان را با چشم خود مى بيند و حوادث بعد از مرگ را كم و بيش مشاهده مى كند. اينجا است كه وحشتى عظيم سر تا پاى او را فرا مى گيرد و از خود بی خود می گردد. (3)
در تصویری که حضرت علی(علیه السلام) از این اضطراب ترسیم می کند نیز، همین موضوع انتقال از مرحله ای به مرحله دیگرِ حیات و تبعات آن مورد تأکید قرار گرفته است: «سكرات مرگ، توأم با حسرت از دست دادن آنچه [انسان ها] داشتند بر آنها هجوم مى آورد... [انسان] در اين مى انديشد كه عمرش را در چه راه فانى كرده و روزگارش را در چه راهى سپرى نموده است؟! به ياد ثروت هايى مى افتد كه در تهيه آن چشم بر هم گذارده و از حلال و حرام و مشكوک جمع آورى نموده و تبعات و مسئوليت گردآورى آن را بر دوش مى كشد در حالى كه هنگام جدايى و فراق از آنها رسيده است و به دست بازماندگان مى افتد. آنها از آن متنعم مى شوند و بهره مى گيرند اما مسئوليت و حسابش بر او است».(4)
بنابراین مشخص می شود اصل پدید آمدن اضطراب از مرگ امری عادی است اما بدیهی است عواملی نیز می توانند این اضطراب را افزایش دهند و حتی آن را به رنج و عذاب تبدیل کنند. آن عوامل از تأمل در همین حدیثی که از حضرت علی(علیه السلام) نقل شد قابل فهم می گردند. وقتی فکر کردن به مسئولیت اموال باقی مانده از شخص در حال مرگ می تواند این اندازه در اضطراب او در این مرحله انتقالی مؤثر باشد، روشن است که آلودگی شخص به گناهان و ظلم های دیگر و اندیشیدن به لزوم مسئولیت پذیری پس از مرگ درباره آنها، چه رنج و دردهایی را بر انسان تحمیل می کند.
جایگاه کفر و ظلم و گناه در مضاعف شدن رنج و عذاب مرگ
آیات قرآن، عذاب و رنج در وقت مرگ و جان دادن را نتیجه مستقیم اعمال شخص و نقطه آغازی برای کیفر ظلم ها و کفرهای او معرفی می کند. بنابراین مسئولیت این رنج و عذاب ها با خود شخص است و خداوند در لحظه مرگ به او هیچ اجحافی نمی کند. زیرا پیش از این بارها و بارها چنین اشخاصی مورد هشدار قرار گرفته بودند که ظلم و کفرشان چنین عواقب سوئی را نیز در پی دارد. مثلا در آیات 50 و 51 سوره انفال درباره لحظه مرگ چنین انسان هایی و مسئولیت مستقیم آنها در پدید آمدن این وضعیت و در نتیجه ظالمانه نبودنش از سوی خداوند، می خوانیم: «و لو تَري إذ يَتَوَفَّي كَفَرُوا المَلائِكَةُ يَضرِبُونَ وُجُوهَهُم و أدبارَهُم و ذُوقُوا عَذابَ الحَرِيقِ*ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ»؛ (و اگر ببينى كافران را هنگامى كه فرشتگان جانشان را می گيرند و بر صورت و پشت آنها می زنند و مى گويند: بچشيد عذاب سوزنده را * اين بدلیل عملکرد آنان است که هرگز خداوند به بندگانش، ستم روا نمى دارد!). همین تعبیر در آیه 27 سوره محمد برای منافقان نیز ذکر شده است.
آیات دیگری از قرآن نیز به تأثیر ظلم و کفر و انکار وعده های الهی در سختی جان دادن اشاره می کنند. برای مثال می بینیم در آیه 26 تا 33 سوره القیامة(5) عواملی چون ایمان نیاوردن و تکبر و نماز نخواندن و تکذیب کردن آیات الهی نتیجه چنین جان دادنی معرفی می شوند یا در آیه 93 سوره انعام می خوانیم که دروغ بستن به خدا و ادعای دروغین مورد وحی خدا قرار گرفتن موجب این می شود که فرشتگان ستاندن روح چنین اشخاصی، آنها را دچار شداید و سختی های مرگ کنند.
افزایش اضظراب از مرگ و مضاعف شدن سختی ها و رنج های جان دادن برای بدکاران، نشان می دهد که اعمال آدمی رابطه مستقیمی با نحوه مرگ او دارد. بنابراین می توان با عمل به وظایف الهی و به جا آوردن کارهای نیک، از میزان این اضطراب کاست.
مؤمنان و نیکوکاران و کاهش اضراب های ناشی از مرگ
در متون دینی، روایات و بیانات مختلفی وارد شده است که بر مرگ راحت و کم رنج مؤمنین یا عوامل مؤثر در کاهش اضطراب و رنج های لحظات مرگ(6) دلالت دارد. از جمع بندی این بیانات می توان به این نتیجه رسید که اگر انسان عمر خود را در راه پاکی و ایمان و اعمال نیک بگذراند، خداوند مرگی آرام و کم رنج را نصیبش می کند.
در حدیثی قدسی می خوانیم: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا مِنْ شَيْءٍ أَتَرَدَّدُ عَنْهُ تَرَدُّدِي عَنْ قَبْضِ رُوحِ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَنَا أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ فَإِذَا حَضَرَهُ أَجَلُهُ الَّذِي لَا يُؤَخَّرُ فِيهِ بَعَثْتُ إِلَيْهِ بِرَيْحَانَتَيْنِ مِنَ الْجَنَّةِ تُسَمَّى إِحْدَاهُمَا الْمُسْخِيَةُ وَ الْأُخْرَى الْمُنْسِيَةُ فَأَمَّا الْمُسْخِيَةُ فَتُسْخِيهِ عَنْ مَالِهِ وَ أَمَّا الْمُنْسِيَةُ فَتُنْسِيهِ أَمْرَ الدُّنْيَا»(7)؛ (خداوند عز و جل فرمود: من در هيچ امری ترددّ و درنگ نكردم مانند درنگ كردن و ترددّی كه در قبض روح مؤمن كردم چون آن مؤمن از مرگ كراهت داشت و من هم كراهت داشتم به او ناراحتي برسانم پس زماني كه اجل محتوم آن مؤمن رسيد من دو شاخه گل معطر از بهشت برای او فرستادم يكی از آنها مُسخيّه نام داشت و ديگر مُنسيّه. اما مُسخيّه پس او را نسبت به مالش بی اعتنا نموده از همه آنها می گذرد و اما منسيّه پس او را از تمام امور و شؤون دنيا به فراموشي و نسيان می اندازد). انسان ها برای این از مرگ می ترسند و رنج می برند که تعلقات شان از دنیا بریده می شود. ولی هنگام مرگ شخص مؤمن، رحمت الهی نصیب او می شود و برای همین بدون عذاب و سختی جان می سپارد همان طور که در روايات آمده پس از اينكه اهل بيت به بالين مؤمن در حال احتضار می آیند، ملك الموت به او مي گويد: «آيا دوست داری كه به آنها بپيوندی و با آنها باشی يا دوست داري به دنيا برگردی؟ مؤمن می گويد نه. دوست ندارم ابدا نمی خواهم به دنيا برگردم و مرا ديگر حاجتی به دنيا نيست»(8) قرآن نیز درباره چگونگی مواجهه فرشتگان با انسان های مؤمن در هنگام مرگ در آیه 32 سوره نحل می گوید: «الَّذين تَتَوَفّاهُمُ المَلائِكةُ طَيِّبينَ يَقُولونَ سَلامٌ عَلَيكُم ادخُلُوا الجَنَّةَ بِما كُنتُم تَعمَلُونَ»؛ (همان ها كه فرشتگان روح شان را مى گيرند در حالى كه پاک و پاكيزه اند به آنها مى گويند: سلام بر شما! وارد بهشت شويد به خاطر اعمالى كه انجام مى داديد).
بله. ممکن است بعضی از مؤمنین نیز در هنگام مرگ دچار برخی دشواری ها شوند اما این دشواری ها، برای آمرزش گناهان آنها در همین دنیا و در همین لحظه به آنها تحمیل می شوند تا با پاکی از گناهان شان به جهان دیگر روند و در آنجا فقط متنعم گردند. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در این باره می فرماید: «الموتُ کفّارة لذُنوبِ المؤمنین»(9)؛ (دشواری مرگ جبران گناهان مؤمنان است).
آنچه از جمع بندی مطالب گفته شده در این سه عنوان به دست می آید این است که اضطراب و رنج ناشی از مرگ اگرچه مسأله ای غیرقابل انکار است اما این امری عادی است چون روندی برای انتقال از یک مرحله مهم حیات به مرحله دیگر است. مهم کیفیت و میزان این رنج هاست که ارتباط مستقیمی با اعمال انسان دارد و عامل آن خدا نیست تا بخواهیم موضوع عدالت را راجع به وجود مقدس مورد پرسش قرار دهیم.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.