پاسخ اجمالی:
روایات فراوانی بر برتری علمی امام علی(ع) نسبت به سایر صحابه دلالت دارد؛ از جمله: «من شهر علم هستم و علی دروازه آن است». پیامبر(ص) یکی از منابع علم امام علی(ع) بودند و فرستادن مقداد برای پرسش یک حکم شرعی از ایشان درحالی که هنوز آن حکم بیان نشده است، دلیل بر شوق امام علی(ع) به دانستن و حفظ قداست و جایگاه پیامبر(ص) است. امام علی(ع) بخاطر شاگردی تمام وقت در محضر پیامبر(ص) و عنایت استاد به ایشان، در زمان رحلت پیامبر(ص) به همه معارف و احکام دینی آگاهی داشت و شایسته ترین فرد برای جانشینی پیامبر بود.
پاسخ تفصیلی:
در منابع شیعه روایتی آمده است که امام علی(علیه السلام) حکم مذی را نمی دانست و مقداد را فرستاد تا حکم آن را از پیامبر(صلی الله علیه وآله) بپرسد: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَذْیِ، فَقَالَ إِنَّ عَلِیّاً(ع) کَانَ رَجُلًا مَذَّاءً فَاسْتَحْیَا أَنْ یَسْأَلَ رَسُولَ اللَّهِ(ص) لِمَکَانِ فَاطِمَةَ(س)، فَأَمَرَ الْمِقْدَادَ أَنْ یَسْأَلَهُ وَ هُوَ جَالِسٌ، فَسَأَلَهُ، فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ(ص) لَیْسَ بِشَیْءٍ»(1)؛ (از امام صادق(ع) درباره حکم «آب مذى» سؤال شد، حضرت فرمود: امام على(ع) مردی بود که زیاد «آب مذى» از او خارج مى شد، و چون فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) همسرش بود، شرم داشت که حکم آن را از آن حضرت سؤال کند، بدین جهت به «مقداد» گفت: تکلیفم را از رسول خدا(ص) که آنجا نشسته بود سؤال کند، مقداد سوال را از پیامبر پرسید، آن حضرت در جواب فرموده بود: ایرادى ندارد).
آیا این گونه روایات دلالت بر این مسئله ندارد که امام علی(علیه السلام) در علم فردی مانند سایر صحابه بود؟! و آیا شیعیان درباره او غلو نمی کنند؟!
قبل از پاسخ به این سؤال لازم است ابتدا دیدگاه شیعه درباره علم اهل بیت(علیه السلام) تبیین شود. سپس با توجه به سایر ادلّه ای که درباره علم امام علی(علیه السلام) وجود دارد، نتیجه گیری شود؛ نه اینکه فقط بر اساس یک روایت آن حضرت را در ردیف سایر صحابه قرار دهیم و در علم ایشان تردید کنیم!
حقیقت علم امامان اهل بیت(علیهم السلام)؟
هنگامی که بحث از علم اهل بیت(علیهم السلام) و محدوده آن به میان می آید ما معتقدیم که آن حضرات به «اذن الهی» به علم غیب دسترسی داشتند؛ چرا که ائمه(علیهم السلام) در زمانی که به امامت می رسند، باید از تمام اصول و فروع شریعت و آنچه مربوط به معارف الهی و احکام و اخلاق و اسباب سعادت و شقاوت انسانها است آگاه باشند. در امور مربوط به مدیریت جامعه و تشکیل حکومت نیز باید آگاهى کافى به این امور وجود داشته باشند؛ زیرا آنها علاوه بر جنبه تعلیم و تربیت، مقام ولایت را نیز دارا بودند.(2) تصویری که بیانات قرآنی و حدیثی از علم غیب برای ما ترسیم می کند، تصویر علم غیبی است که به صورت نسبی و تحت شرایط و ضوابطی خاص در دسترس آن بزرگواران است و روشن است که چنین علم غیبی، به معنای کشف حقایقی معین و محدود برای آن مردان الهی است. از طرفی این علم از سوی خداوند به پیامبر(صلی الله علیه وآله) اعطا می شود و آن حضرت به امام علی(علیه السلام) و سایر ائمه(علیهم السلام) منتقل کرده است.
برتری امام علی(علیه السلام) درعلم:
اگر امام علی(علیه السلام) علم خود را از پیامبر(صلی الله علیه وآله) اخذ کند به این معنی نیست که علم ایشان مانند سایر صحابه باشد؛ چنانکه در یک کلاس درس همه شاگردان در یک سطح نیستند. علی(علیه السلام) در نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بزرگ شد و تربیت یافت؛ وی شاگرد خاص و ممتاز پیامبر بود. خود ایشان می فرمایند: «رسول خدا(صلی الله علیه وآله) هزار باب از علم را به من آموخت که از هر کدام هزار باب علم برای من گشوده شد».(3)
در مورد اعلمیت امام علی(علیه السلام) روایات فراوانی توسط شیعه و سنی نقل شده است و هیچ کس در آن تردید نمی کند. در اعلمیت ایشان همین بس که شیعه و سنی روایت کرده اند که رسول خدا فرمود: «من شهر علم هستم و علی دروازه آن است».(4) و عمر بارها گفت که: «اگر علی نبود عمر هلاک می شد».(5)
بسیاری از علمای اهل سنت امام علی(علیه السلام) را از حیث علمی بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) برتر از سایر صحابه دانسته اند. فخر رازی از بزرگان اهل تسنن درباره علم امیرالمؤمنین(علیه السلام) چنین می آورد: «علی در همه علوم سر آمد است و همه علما در همه علوم شاگرد او هستند. در علم تفسیر همه شاگرد عبدالله بن عباس و او شاگرد علی بود. در علم کلام هیچ خلافی نیست که آغازگر این علم علی بود و علی استاد جهانیان بعد از پیامبر اکرم است».(6)
بنابراین آن چه در منابع روایت شده است که علی(علیه السلام) مقداد را نزد پیامبر فرستاد تا حکم «مذی» را از ایشان بپرسد، هیچ منافاتی با علم گسترده ایشان ندارد؛ زیرا سنّت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) یکی از منابع علم امام علی و سایر ائمه(علیهم السلام) است و البته آن جناب بعد از رحلت پیامبر آنچه را در کتاب خدا و سنّت رسول خدا(ص) نمی یافت، با الهام الهی می دانست.(7)
ارجاع همه امور به پیامبر(ص) دلیلی بر حفظ قداست و جایگاه آن حضرت است:
نکته دیگر در مورد مسأله مورد بحث و سایر اموری که امام علی(علیه السلام) مستقیما یا غیر مستقیم از پیامبر(صلی الله علیه وآله) سؤال پرسیده اند، بحث ارجاع همه امور به پیامبر(صلی الله علیه وآله) بخاطر حفظ قداست ایشان و جایگاه علمی آن حضرت و در عین حال آگاهی بخشی به سایر صحابه است؛ چنانکه در کلاس درس گاهی شاگرد ممتاز کلاس برای اینکه بحث برای همه روشن شود با استاد وارد بحث و گفتگو می شود تا هم خودش بهره بیشتر ببرد و هم دیگران استفاده کنند. لذا فرستادن مقداد برای پرسیدن این حکم -بخاطر اینکه امام علی(علیه السلام) حیا می کرد خودش مستقیما آن را از پیامبر(صلی الله علیه وآله) بپرسد،- اثبات فضیلتی دیگر برای امام علی(علیه السلام) می کند و دلیل بر این نمی شود که حضرت از نظر علمی با سایر صحابه در یک رتبه باشد! بلکه حضرت با این کار خود هم به حکم آب مذی آگاه شدند و هم به مقداد و سایر صحابه آموختند که لازم است حکم شرعی جزئی ترین اموری را که ممکن است به فکر ما خطور نکند، از پیامبر(صلی الله علیه وآله) سؤال کنیم.
این سؤال امام علی(ع) خود دلیل بر شوق ایشان به دانستن می کند:
سؤال از امری که حکم آن هنوز توسط پیامبر(صلی الله علیه وآله) تشریع نشده است و امام علی(علیه السلام) به عنوان اولین صحابه و بخاطر شوق و علاقه به دانستن در پی اطلاع از حکم شرعی آن می باشد، نه تنها نقص برای امام علی(علیه السلام) به شمار نمی رود و او را در ردیف سایر صحابه که به اندازه او در دانستن حریص نبودند قرار نمی دهد؛ بلکه خود دلیل روشنی بر برتری او نسبت به سایر صحابه در علم و دانش می باشد. زیرا کسی که در جستجوی دانستن است و هر آنچه را نمی داند می پرسد و بخاطر همین روحیه بیشتر از سایرین آگاهی پیدا کرده است، با کسانی که نمی دانند و نمی پرسند در یک رتبه نیست. در نتیجه امام علی(علیه السلام) در زمان رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله) آگاه ترین افراد به احکام شرعی بود و بر همه صحابه در علم برتری داشت و شایسته ترین فرد برای جانشینی پیامبر بود.
نکته قابل توجّه:
در پایان این نکته قابل ذکر است که چگونه سؤال امام علی(علیه السلام) درباره «آب مذی» در شرایطی که هنوز حکم شرعی آن بیان نشده بود باعث می شود برخی اینگونه درباره اعلمیت ایشان بهانه آورند؛ اما همان ها جهل خلفا به برخی از احکام شرعی، آن هم در شرایطی که حکم آن در قرآن و سنت بیان شده است را نادیده می گیرند و همچنان آنها را شایسته ترین افراد برای خلافت پیامبر(صلی الله علیه وآله) می پندارند؟! به عنوان مثال به جهل عمرین خطاب درباره «حکم تیمم شخص جنب در صورتی که آب پیدا نکند» می توان اشاره کرد که سالها پس از تشریع این حکم توسط پیامبر(صلی الله علیه وآله) شخصى پیش عمر آمد و گفت: من جنب شدم و آبى نیافتم، عمر گفت: نماز نخوان! در این هنگام، عمّار گفت: اى امیر مؤمنان به یاد ندارى که من و تو در جنگى بودیم، جنب شدیم و آبى نیافتیم و تو نماز نخواندى و من در خاک غلطیدم و نماز خواندم، آنگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: همانا تو را کافى بود دو دستت را به زمین مى زدى و سپس بر آن پُف مى کردى و آنگاه با آن صورت و دو کفّت را مسح مى کردى.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.