پاسخ اجمالی:
خداوند در چند جاي قرآن، عجول بودن انسان را به تصویر کشیده است؛ از جمله در سوره «انبیاء» درباره همه انسان ها يا به تعبير ديگر، طبيعت انسان مى فرمايد: «انسان از عجله آفريده شده است [گويى آن قدر عجول است كه ذات او عين عجله شده است] ...». یا در سوره «اسراء» به یکی از پیامدهای سوء «عجله و شتاب» اشاره مى كند: «انسان [بر اثر شتابزدگى] به سراغ بدي ها مى رود، آن گونه كه نيكى ها را مى طلبد و انسان همواره «عجول» بوده است» و ... .
پاسخ تفصیلی:
خداوند درباره همه انسان ها يا به تعبير ديگر، طبيعت انسان مى فرمايد: «خُلِقَ الاِنْسَانُ مِن عَجَلٍ سَأُورِيكُمْ آياتِي فَلَا تَستَعجِلُونَ»(1)؛ (انسان از عجله آفريده شده است [گويى آن قدر عجول است كه ذات او عين عجله شده است]، ولى هرگز در برابر من عجله نكنید. من آيات خود را به زودى به شما ارائه مى دهم). اشاره به اين كه هر چند از روز نخست در طبيعت انسان «عجله و شتاب» قرار داده شده است ولى آن را در جايى بايد به كار برد كه مقدّمات آن فراهم باشد؛ نه پيش از فراهم شدن اسباب و مقدمات.
تعبير به «آياتى» ممكن است اشاره به معجزات پيامبر(صلى الله عليه و آله) يا آيات قرآن و يا نشانه هاى عذاب الهى يا پيروزى مسلمين بر كفار يا فرا رسيدن قيامت و يا همه اينها داشته باشد كه هر كدام از اين چهار تفسير باشد، در بحث ما تفاوتى نمى كند؛ زيرا هم نزول آيات قرآن و هم ظهور معجزات و هم فرا رسيدن قيامت و هم نزول عذاب الهى، هر كدام بايد در ظرف خاصّى انجام گيرد كه موافق حكمت پروردگار باشد و عجله و شتاب قبل از آن، كار صحيحى نيست؛ زيرا خداوند حكيم كارى برخلاف حكمت انجام نمى دهد؛ بنابراين در برابر آن نبايد عجله كرد. اين كه قرآن مجيد در آيه فوق مى گويد: «انسان در عجله و شتاب آفريده شده است». اشاره به انسان هايى است كه تحت تربيت هاى الهى قرار نگرفته اند و به تعبير ديگر، طبع انسان نخستين است و فلسفه آن حركت سريع به سوى خواسته ها و نيازهاست، شبيه چيزى كه در آيه 19 سوره «معارج» آمده است «اِنَّ الْاِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً»؛ (به يقين انسان، حريص و كم طاقت آفريده شده است).
لذا در بعضى از آياتى كه اشاره به عجول بودن انسان شده، قبل از آن، سخن از هدايت انسان به ميان آمده است؛ مانند آيه 11 سوره «اسراء». اين ويژگى انسان (؛ يعني عجول بودن) مانند هواى نفس و تمايلات درونى، نيروى سازنده اى است كه اگر تعديل شود، در مسير سعادت انسان قرار خواهد گرفت كه در اين صورت از حالت ويرانگرى خارج مى شود؛ درست شبيه سيلابى است كه از دامنه كوه سرازير مى شود، گرچه ظاهرش ويرانگر است، اما اگر به وسيله سدها مهار شود، سرچشمه عمران و آبادى و روشنايى مى گردد.
در آيه دیگری همان محتواى آيه قبل ديده مى شود، با اين تفاوت كه در اين آيه به يكى از پيامدهاى سوء «عجله و شتاب» نيز اشاره مى كند: «وَ يَدَعُ الاِنسانُ بِالشَّرِّ دُعَائَهُ بِالخَيرِ وَ كانَ الاِنسانُ عَجُولاً»(2)؛ (انسان [بر اثر شتابزدگى] به سراغ بدي ها مى رود، آن گونه كه نيكى ها را مى طلبد و انسان همواره «عجول» بوده است). باز در اين جا واژه انسان، اشاره به طبيعت نخستين انسان هاست، هم در آغاز آيه و هم در پايان آيه كه لفظ انسان در آن تكرار شده است. «دعا» در اين آيه به معنى طلب كردن و خواستن است؛ خواه با زبان باشد و يا در عمل و از آن جا كه عجول بودن انسان و شتابزدگى او براى كسب منافع بيشتر، گاه سبب مى شود كه جوانب مسئله را بررسى نكند و خير و شرّ خود را نشناسد و خود را به پرتگاه هاى خطرناك بيفكند، اين «دعا» گاه به صورت لفظى است؛ يعنى، از خداى خود با اصرار فراوان مسائلى را مى خواهد كه نه تنها خير او در آن نيست؛ بلكه مايه بدبختى اوست؛ آن گونه كه امام صادق(عليه السلام) مى فرمايند: «وَ اَعرِفْ طَريقَ نِجاتِكَ وَ هَلاكِكَ كَى لا تَدعُوا اللّهَ بِشَىءٍ عَسى فِيهِ هَلاكُكَ وَ اَنتَ تَظُنُّ اَنّ فيهِ نَجاتُكَ قَالَ اللّهُ تَعالى: وَ يَدَعُ الاِنسانُ بِالشَّرِّ دُعائَهُ بِالخَيرِ وَ كانَ الاْنِسَانُ عَجُولاً»(3)؛ (راه نجات و هلاك خود را درست بشناس، مبادا از خدا چيزى طلب كنى كه هلاك تو در آن است؛ در حالى كه گمان دارى، نجات تو در آن است؛ خداوند مى فرمايد: انسان بدي ها را طلب مى كند، آن گونه كه نيكي ها را مى طلبد؛ زيرا انسان همواره عجول بوده است) و گاه در عمل اصرار به انجام كارهايى دارد كه ريشه آن هواپرستى و نتيجه آن بدبختى است؛ امّا بر اثر تسويلات شيطان و تزيين هواى نفس، آن را خير و موجب سعادت خويش مى پندارد و از نرسيدن به آن ناراحت مى شود؛ در حالى كه گذشت زمان چه بسا روشن مى كند كه اگر خواسته او انجام مى گرفت تا پايان عمر بيچاره بود.
در آيه 6 سوره «رعد»، مطلب تازه اى در زمينه عجول بودن انسان مطرح شده است و آن اين كه گاه اين انسان عجول به جاى اين كه حدّاقل در راه نيكي ها عجله كند، هميشه در راه شرّ و فساد عجله مى كند. همان گونه كه گاه كفار لجوج و عنود در برابر پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) كه آنها را تهديد به عذاب الهى مى كرد، اصرار داشتند كه چرا اين عذاب فرا نمى رسد و بى صبرانه در واقع مرگ و نابودى خود را از پيامبر(صلى الله عليه و آله) مى طلبيدند؛ چنان كه در آيه مورد بحث آمده است: «وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِئَةِ قَبلَ الحَسنَةِ وَ قَد خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتِ وَ اِنَّ رَبَّكَ لَذو مَغْفِرَةٍ لِلنّاس عَلَى ظُلْمِهِم وَ اِنّ رَبَّكَ لَشَديدُ العِقابِ»(4)؛ (آنها پيش از حسنه [نيكى و رحمت] از تو تقاضاى تعجيل سيئه [بدى و عذاب] مى كنند، با اين كه قبل از آنها بلاهاى عبرت انگيز نازل شد [و آنها شنيدند و مى دانند كه اين مسئله شوخى نيست؛ بنابراين تأخير عذاب و مجازات آنها، تنها به خاطر لطف و رحمت خدا، حتى بر گنهكاران است، شايد بيدار شوند و بازگردند] و پروردگار تو نسبت به مردم، با اين كه ظلم و ستم مى كنند، باز داراى مغفرت است و نيز پروردگارت عذاب شديد دارد [بنابراين نبايد به غفران الهى مغرور شوند]).
آرى! اگر شتابزدگى انسان با لجاجت آميخته شود، نتيجه اش همان است كه در آيه گذشته آمد؛ به جاى اين كه براى نيكى ها عجله كند، براى بدى عجله مى كند و خود را گرفتار امواج بدبختى مى سازد؛ شبيه آنچه در آيه 1 سوره «معارج» آمده است: «سَئَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ وَاقِعٍ * لِلْكافِرينَ لَيسَ لَهُم دافِعٌ»؛ (تقاضا كننده اى تقاضاى عذابى كرد كه واقع شد، اين عذاب مخصوص كافران است و هيچ كس نمى تواند مانع آن شود).
بسيارى از مفسّران و ارباب حديث گفته اند كه اين آيه درباره «نعمان بن حارث فهرى» نازل شده است. نقل شده است كه در غدير خم، جانشينى على(عليه السلام) را از سوى پيامبر(صلى الله عليه و آله) با جمله تاريخى «مَنْ كُنتُ مَولاَهُ فَهَذَا عَلىٌّ مَولاهُ» شنيد؛ بر آشفت و نزد پيامبر(صلى الله عليه و آله) آمد و شديداً اعتراض كرد و هنگامى كه فهميد اين امر طبق يك دستور الهى انجام شده است، ناراحتى اش بيشتر شد و گفت: خداوندا! اگر اين حق است و از سوى توست، سنگى از آسمان بر ما بباران. چيزى نگذشت كه قطعه سنگ آسمانى بر سرش فرود آمد و او را كشت و آيه فوق نازل شد.(5)
آيا بهتر نبود كه اين قبيل اشخاص به جاى لجاجت و عناد در برابر حق، از خداوند تقاضاى هدايت و برچيدن تعصّب و لجاجت درونى خويش مى كردند و طبق آيه مورد بحث مغفرت خداوند را بر عذابش مقدم مى كردند؟؛ «سَبَقَتْ رَحْمَتَهُ غَضَبَهُ» كه خداوند متعال تا امكان هدايت وجود داشت، آنها را عذاب نمى كرد؛ ولى افسوس! كه هميشه انسان هاى خيره سر، عجله بر عذاب الهى دارند، نه مغفرت!
خداوند در آیه دیگری ضمن نگرش از زاويه ديگر به مسئله عجول بودن انسان، مى فرمايد: «وَ لَو يُعَجِّلُ اللّهُ لِلنّاسِ الشَّرَّ اِسْتِعْجالَهُم بِالخَيرِ لَقُضِىَ اِلَيهِم اَجَلُهُم ...»(6)؛ (اگر خداوند در مجازات مردم [بدكار] عجله مى كرد، آن گونه كه آنها در به دست آوردن خير و نيكى عجله دارند؛ مرگ همه آنها فرا مى رسيد [و اثرى از آنان باقى نمى ماند])؛ ولى از آنجا كه خداوند غفور و رحيم و آمرزنده و مهربان است، هرگز در مجازات بدكاران شتاب نمى كند، شايد بيدار شوند و به راه هدايت بازگردند. قرآن در پايان همين آيه مى افزايد: (ما آنها را كه ايمان به رستاخيز ندارند، به حال خود رها مى كنيم تا در طغيانشان، حيران و سرگردان شوند [آن گاه آنها را مجازات مى نماييم])؛ «... فَنَذرُوا الَّذينَ لا يَرجُونَ لِقائَنا في طُغيانِهِم يَعمَهُون».(7) بنابراين خدا همانند شما عمل نمى كند، شما در به دست آوردن نيكى ها عجول هستيد؛ ولى خداوند در مجازات شما شتابى ندارد. مقصود خداوند متعال مجازات نيست بلكه مقصود اصليش هدايت است.
طبق آيات ديگر قرآن، اين احتمال نيز در تفسير آيه داده شده كه منظور از آيه، اين است كه آنها با عجله از خداوند درخواست مجازات و عذاب مى كردند، همان گونه كه در تقاضاى نيكى ها عجول بودند؛ قرآن مى گويد: «اگر خداوند تقاضاى شما را به سرعت در مسئله عذاب مى پذيرفت، كسى از شما زنده باقى نمى ماند»(8) ولى معنى اوّل يا تفسير اوّل با ظاهر آيه سازگارتر است.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.