پاسخ اجمالی:
آثار و پیامدهای «شجاعت» از ديدگاه اخبار و احاديث بسيارند از جمله اينكه: شجاعت زينت است و ترس عيب است. سخاوت و شجاعت صفات شريفى هستند كه خداوند سبحان آنها را در وجود كسانى كه دوستشان دارد و آزموده است قرار مى دهد، افراد شجاع و با شهامت و سخاوتمند كانون بزرگوارى و مركز نيكى هستند. همچنین امام علي(ع) در مورد فرماندهان بزرگ لشكرش مسئله شجاعت و شهامت را از اصول اساسى و صفات برجسته انسانى شمرده است.
پاسخ تفصیلی:
آثار و پيامدهاى «شجاعت» از ديدگاه اخبار و احاديث اسلامى از این قرارند:
1. در فرمان مالك اشتر - كه «جامع ترين فرمان الهى سياسى» براى كشوردارى است - در موارد متعدّدى به اين مسئله اشاره فرموده است. در يك جا به مالك هشدار مى دهد كه افراد ترسو و حريص را جزء مشاوران خود قرار ندهد. در مورد فرماندهان بزرگ لشكر (يا همه معاونان و كارگزاران) مى فرمايد: «ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِى الْمُرُوآتِ وَ الْاحْسَابِ وَ اَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ ثُمّ اَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ السَّخاء وَ السَمَاحَةِ، فَاِنَّهُمْ جِمَاعٌ مِنَ الْكَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ»(1)؛ (رابطه خود را با افراد باشخصيّت و اصيل و خاندان هاى صالح و خوش سابقه برقرار ساز، سپس با افراد شجاع و با شهامت و سخاوتمند و بزرگوار همكارى داشته باش، چرا كه آنها كانون بزرگوارى و مركز نيكى هستند!). در اينجا امام(عليه السلام) مسئله شجاعت و شهامت را از اصول اساسى صفات برجسته انسانى و فرماندهان لشكر يا كارگزاران به طور عام شمرده است.
2. در حديث ديگرى از همان حضرت(علیه السلام) مى خوانيم: «الشَّجَاعَةُ زَيْنٌ، الْجُبْنُ شَيْنٌ»(2)؛ (شجاعت، زينت است و ترس، عيب است).
3. و نيز همان حضرت(علیه السلام) در حديث ديگرى مى فرمايد: «السَّخَاءُ وَ الشَّجَاعَةُ غَرَائِزٌ شَريِفَةٌ يَضَعُهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ فِى مَنْ اَحَبَّهُ وَ اِمْتَحَنَهُ»(3)؛ (سخاوت و شجاعت صفات شريفى هستند كه خداوند سبحان آنها را در وجود كسانى كه دوستشان دارد و آزموده است قرار مى دهد).
4. پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) در مقام ذكر افتخارات اهل بيتش، هفت صفت را ذكر مى كند كه يكى از آنها شجاعت است.(4) و در جاى ديگر افتخارات خود و خاندانش را در دو چيز خلاصه مى كند كه باز يكى از آنها شجاعت است.(5)
5. در حديث «ليلة المبيت» (شبى كه حضرت علي(عليه السلام) به جاى پيامبر(صلى الله عليه و آله) در بسترش خوابيد تا آن حضرت هجرت به مدينه را آغاز كند) مى خوانيم: «صبحگاهان هنگامى كه محاصره كنندگان خانه پيامبر(صلى الله عليه و آله) به درون خانه ريختند و به سوى بستر حمله كردند، على(عليه السلام) را به جاى پيامبر(صلى الله عليه و آله) در بستر ديدند و با سخنان زشتى نسبت به مقام والاى على(عليه السلام) اهانت كردند، امام(عليه السلام) فرمود: اين سخنان را درباره من مى گوييد در حالى كه خداوند افتخارات بزرگى به من داده و از جمله آنها اين افتخار را ذكر فرمود كه: «وَ مِنَ الشَّجَاعَةِ مَا لَوْ قُسِّمَ عَلَى جَمِيعِ جُبَنَاءِ الدُّنْيَا لَصَارُوا بِهِ شَجْعَاناً»؛ (خداوند آن قدر شجاعت به من عطا فرموده كه اگر بر تمام افراد ترسو و جبان دنيا تقسيم شود همه شجاع خواهند شد!)».(6)
6. در خطبه معروف امام سجّاد على بن الحسين(عليهما السلام) در شام نيز مى خوانيم كه امام(عليه السلام) در آغاز خطبه تكان دهنده و تاريخيش فرمود: «اَيُّهَا النَّاسُ: اُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ اُعْطِينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الَمحَبَّةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ»(7)؛ (اى مردم! خداوند شش موهبت به ما عطا فرموده و به هفت چيز ما را برترى داده است، آن شش موهبت عبارت است از علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبوبيّت در دل هاى مؤمنان!).
7. اين بحث را با حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) پايان مى دهيم - هر چند سخن در اين زمينه بسيار است - ايشان فرمود: «گروهى از اسيران را خدمت پيامبر(صلى الله عليه و آله) آوردند، پيامبر(صلى الله عليه و آله) [به خاطر جناياتى كه آنها انجام داده بودند] دستور قتل آنها را صادر كرد به استثناى يك نفر، آن فرد تعجّب نمود و عرض كرد چگونه مرا از ميان همه آنها آزاد كردى؟! فرمود: جبرئيل از سوى خدا اين خبر را به من داده است كه تو داراى پنج صفت هستى كه خدا و پيامبرش(صلى الله عليه و آله) آنها را دوست دارند؛ «الْغِيرَةُ الشَّدِيدَةُ عَلَى حَرَمِكَ، وَ السَّخَاءُ، وَ حُسْنُ الْخُلْقِ، وَ صِدْقُ اللِّسَانِ وَ الشَّجَاعَةُ»؛ (غيرت شديد نسبت به ناموست، و سخاوت، و حُسن خُلق، و راستگويى و شجاعت!). هنگامى كه آن مردِ اسيرِ آزاد شده اين سخن را شنيد اسلام آورد و در زمره مسلمانان شايسته قرار گرفت».(8)
از احاديث بالا ارزش والاى اين فضيلت اخلاقى كاملاً روشن مى شود و اهمّيّتى را كه اسلام براى آن قائل است در لا به لاى اين روايات و احاديث نمايان است.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.