پاسخ اجمالی:
برخی از كسانى که در يك خانواده شريف و معروف به علم و عمل و تقوا و بزرگوارى و سخاوت متولّد شده اند، اين را براى خود امتياز بزرگى شمرده و ديگران را كوچك و بى ارزش مى پندارند؛ در حالى كه حسب و نسب در اسلام مطرح نيست و همه مردم بندگان خدا هستند و از يك پدر و مادر آفريده شده اند و تنها ملاک ارزش و شخصیت انسان به تقواي آنهاست. اگر مى بينيم امام علي(ع) در «نهج البلاغه» يا امام سجّاد(ع) در خطبه معروف شام، به حسب و نسبشان افتخار مى فرمودند، نه براى برترى جويى كه براي تبيين رسالت امامت و رهبرى خود به ناآگاهان بوده است.
پاسخ تفصیلی:
برخی از كسانى که در يك خانواده شريف و معروف به علم و عمل و تقوا و بزرگوارى و سخاوت متولّد شده اند، اين را براى خود امتياز بزرگى مى شمرند و ديگران را - كه از خانواده هاى پايين ترى هستند - كوچك و بى ارزش مى پندارند؛ در حالى كه مى دانيم «حسب و نسب» در اسلام مطرح نيست، همه مردم بندگان خدا هستند و از يك پدر و مادر آفريده شده اند و امتيازى جز از طريق تقوا بر يكديگر ندارند.
اين مسئله به قدرى مهم است كه پيشوايان بزرگ اسلام كمترين تعبيراتى را كه در آن نشان از برترى جويى از نظر حسب و نسب بود تحمّل نمى كردند، از جمله در حديثى مى خوانيم كه: «ابوذر در حضور پيامبر(صلى الله عليه و آله) به كسى گفت: «يابن السَّوداء!»؛ (اى فرزند زن سياه!) پيامبر(صلى الله عليه و آله) فرمود: ابوذر! آرام باش، آرام باش، كسى كه مادرش سفيد پوست است بر كسى كه مادرش سياه پوست است هيچ برترى ندارد! ابوذر مى گويد: من [كه متوجّه اشتباه خود شدم براى جبران اين خطا] روى زمين دراز كشيدم و به آن مرد گفتم: برخيز و پايت را به روى صورت من بگذار!».(1)
به هرحال همان طور كه بارها شنيده ايم قرآن و روايات اسلامى به ما مى گويد هيچ انسانى بر انسان ديگر به خاطر حسب و نسبش برترى ندارد، اينها يك سلسله امور اعتبارى است كه در بيرون وجود انسان است، ارزش و شخصيّت انسان به امتيازات معنوى و درونى اوست و به فرض كه حسب و نسب به خاطر ارتباطش به بعضى از بزرگان سبب فضيلتى شود نبايد اين فضيلت موجب كبر و غرور گردد و صاحب نسب شريف بر ديگران فخرفروشى كند.
اگر مى بينيم اميرمؤمنان على(عليه السلام) در خطبه «نهج البلاغه»، يا امام سجّاد(عليه السلام) در خطبه معروف شام، به حسب و نسبشان افتخار مى فرمودند، نه براى برترى جويى بود؛ بلكه هدف ديگرى داشتند، آنها مى خواستند رسالت امامت و رهبرى خود را براى ناآگاهان از اين طريق تبيين كنند. درست مثل اينكه فرمانده لشكر براى معرّفى خود و دعوت لشكريان به پيرويش، مقام و موقعيّت خويش را شرح مى دهد.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.