پاسخ اجمالی:
«تكبّر» به معناى خود برتربينى و «تعصّب» به معناى وابستگى غيرمنطقى و دفاع بى قيد و شرط از شخص يا چيزى است که منشاء آن بيشتر جهل، كوتاه فكرى و خود بزرگ بينى است. اين رذيله اخلاقى، بخصوص هنگامى كه در شكل تعصّب نژادى و قبيلگى ظاهر شود سرچشمه مفاسد بسيارى است و در طول تاريخ همواره منشأ جنگ ها، خشونت ها و درگيرى هاى خونين بوده است. در حديث نبوي آمده كه «هر كس در قلبش به اندازه يك دانه خردل تعصّب ناروا باشد خداوند او را روز قيامت با اعراب جاهليّت محشور مى كند».
پاسخ تفصیلی:
«تكبّر» به معناى خودبرتربينى و «تعصّب» به معناى وابستگى غيرمنطقى شخص يا چيزى و دفاع بى قيد و شرط از آن است. «تعصّب» از ريشه «عصب» (بر وزن غضب) يعنى رشته هاى مخصوص كه عضلات انسان را به مغز مربوط مى كند و مجموعه آن «سلسله اعصاب» را تشكيل مى دهد. سپس به گروه و جمعيّتى كه با هم همكارى و همفكرى دارند اطلاق شده و چنين جمعيّتى را «عُصبة» (بر وزن سفره) مى گويند و واژه «تعصّب» معمولا به وابستگى هاى غير منطقى و بى قيد و شرط گفته مى شود و سرچشمه آن بيشتر جهل و كوتاه فكرى و خودبزرگ بينى است؛ زيرا كسى كه مى خواهد بزرگى به خود ببندد سعى مى كند كسانى را كه به او وابستگى دارند يا او به آنها وابستگى دارد بزرگ بشمارد، نقاط ضعف آنها را نبيند و اگر نقاط قوتى دارند بزرگ نمايى كند تا خود از اين طريق بزرگى بفروشد.
اين رذيله اخلاقى، بخصوص هنگامى كه در شكل تعصّب نژادى و قبيلگى ظاهر شود سرچشمه مفاسد بسيارى است و در طول تاريخ همواره منشأ جنگ ها، خشونت ها و درگيرى هاى خونين بوده است.
از تاريخ جاهليّت گرفته تا دنياى امروز هيچ يك از انسان ها از آسيب هاى تكبّر و تعصّب در امان نمانده اند؛ در حوادث شوم عصر جاهليّت مى خوانيم كه دو بار درگيرى شديد بين قبايل عرب واقع شد كه به نام «فجار» در تاريخ مشهور شده است. «فجار اوّل» زمانى واقع شد كه مردى از طايفه بنى كنانه بدهى قابل ملاحظه اى به مردى از طايفه هوازن داشت و قادر به پرداختن آن نبود. مرد هوازنى در سوق عكاظ (بازارى كه هر سال يك بار در نزديك طايف تشكيل مى شد) ميمونى مشاهده كرد و گفت چه كسى پيدا مى شود كه اين ميمون را در قبال طلبى كه من از فلان كس دارم بفروشد و مقصودش از اين سخن، تحقير مرد كنانى بود كه از پرداخت بدهيش عاجز شده بود. در اين هنگام مردى از طايفه بنى كنانه رسيد و با شمشير خود ميمون را كشت. مرد هوازنى فرياد كشيد و مرد كنانى هم طايفه بنى كنانه را به يارى خود طلبيد و دو قبيله به جان هم افتادند و درگيرى شديدى واقع شد كه نزديك بود به جنگ تمام عيارى تبديل شود.
«فجار دوم» كه مدتى بعد از وفات عبدالمطلب روى داد به اين سبب حاصل شد كه جوان نادانى از قبيله بنى غفار در گوشه اى از بازار عكاظ نشسته بود و پاى خود را دراز كرده بود و مى گفت: من برترين مرد عربم و هركس قبول ندارد اين دو پاى مرا قطع كند جوان بى خرد ديگرى همچون او كه از قبيله بنى قيس بود شمشير كشيد و پاى وى را مجروح كرد. فرياد از دو طرف برخاست و قبايل آن دو به جان هم افتادند و درگيرى شديدى بين طرفين اتّفاق افتاد و بعد از مدتى عداوت و دشمنى با يكديگر صلح كردند.(1)
در قرن اخير نيز جنگ جهانى دوم همان گونه كه مى دانيم بر اثر نژادپرستى هاى آلمانى هاى نازى رخ داد كه در طول آن ده ها ميليون نفر كشته و ده ها ميليون مجروح و مفقود الاثر شدند و ويرانى هاى عظيمى در اروپا و نقاط ديگرى از جهان روى داد و حتى امروز نيز عامل اصلى تجاوزهاى مستكبران و جنايتكاران اسرائيلى چيزى جز خودبرتربينى و تعصّب هاى نژادى نيست. لذا در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «مَنْ كانَ فِي قَلْبِهِ حَبّةٌ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِيَّةٍ، بَعَثَهُ اللهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مَعَ أعْرابِ الْجَاهِلِيَّةِ»(2)؛ (كسى كه در قلبش به اندازه يك دانه خردل تعصّب ناروا باشد خداوند او را روز قيامت با اعراب جاهليّت محشور مى كند). هم چنین امام صادق(عليه السلام) در حديثى مى فرمایند: «مَنْ تَعَصَّبَ اَوْ تُعُصِّبَ لَهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَ الْاِيمَانِ»(3)؛ (كسى كه تعصّب بورزد يا براى او تعصّب بورزند، رشته ايمان را از گردن خود برداشته است).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.