پاسخ اجمالی:
انحرافات ناشی از مسأله «تثليث» و مشتقّات و لوازم آن، قيافه مسيحيّت را به كلّى دگرگون ساخته و فساد آن از خداشناسى به نبوّت سرايت كرده و حضرت مسيح(ع) را در قيافهاى كه به كلّى با قيافه اصلى مباينت دارد نشان داده است و دامنه اين انحراف به مراسم عبوديّت و مسائل اخلاقى و همه دستورهاى مذهبى نيز كشيده شده و آنها را مسخ و دگرگون كرده است. همچنين گناه بخشى، فروش مغفرت نامه و پرستش مجسّمههاى مريم و مسيح و امثال اينها، همه از ميوههاى تلخ اين شجره خبيثه است.
پاسخ تفصیلی:
در مورد اعتقاد فاسد مسيحيان به خدايان سهگانه بايد گفت:
1. موضوع «تثليث» يكى از مهمترين ايراداتى است كه به مسيحيّت كنونى متوجّه مىشود.
2. موضوع «تثليث» يكى از بدعتها و خرافات كليساست و در اناجيل و كتب مقدّسه كنونىِ مسيحى نامى از آن به ميان نيامده است.
3. موضوع «تثليث» از موضوع غلو درباره شخصيّت عيسى(عليه السلام) سرچشمه گرفته تا آنجا كه او را به مرحله الوهيّت رساندهاند و «واسطه» ميان او و خداوند خالق جهان را كه «روح القدس» باشد خداي سومى دانستند؛ در حالى كه شاگردان مسيح چنين عقيدهاى درباره او نداشتهاند.
4. مسأله «تثليث» را از طريق تعبّد نمىتوان پذيرفت؛ زيرا مسائل اصولى مذهب همه جنبه عقلانى دارد و تعبّد بر خلاف حكم صريح عقل ممكن نيست و ساير توجيهاتى كه براى اين مسأله كردهاند عموماً فاقد ارزش هستند.
5. تعبير به «اب» يا «پدر» در اناجيل و نيز «اب و ابن و روح القدس» در مراسم غسل تعميد، به هيچوجه دليل بر مسأله «تثليث» نيست.
6. مسأله «تثليث» سرچشمه خرافات و مفاسد بسيارى در مسيحيّت شده است. به طور كلّى مىتوان گفت: غالب مفاسدى كه دامنگير پيروان اديان آسمانى شده، از موضوع انحراف از اصل توحيد سرچشمه مىگيرد و به همين دليل، پيامبران الهى نيز بيش از همه به تقويت اين اصل و از بين بردن ريشههاى شرك و بت پرستى در تمام اَشكال و قيافههاى خود مىپرداختهاند.
لذا همين مسأله «تثليث» و مشتقّات و لوازم آن، قيافه مسيحيّت را به كلّى دگرگون ساخته است و فساد آن نيز از مسأله خداشناسى به نبوّت سرايت كرده و اين پيامبر بزرگ خدا (مسيح) را در قيافهاى كه به كلّى با قيافه اصلى مباينت دارد نشان داده است.
دامنه اين انحراف نيز به مراسم عبوديّت و مسائل اخلاقى و همه دستورهاى مذهبى كشيده شده و آنها را كاملاً مسخ و دگرگون كرده است. گناه بخشى، فروش مغفرت نامه، شفاعت به معنى غلط آن (يعنى بدون شايستگى و قابليّت محل و بدون تعليق بر اذن و قبولى خداوند) و پرستش مجسّمههاى مريم و مسيح و امثال اينها، همه از ميوههاى تلخ اين شجره خبيثه است.
بنابراين اگر ما ريشه همه انحرافات اساسى در مسيحيّت را در همين مسأله «تثليث» و غُلوّ درباره مسيح بدانيم اغراق نگفتهايم.
موضوع جدايى علم از مذهب نيز كه نه تنها مخالفان مسيحيّت عنوان كردهاند؛ بلكه بسيارى از مؤمنان به مسيحيّت آن را به رسميّت مىشناسند و صريحاً مىگويند نبايد انتظار داشته باشيم كه تمام مسائل مذهبى بر وفق عقل و علم باشد؛ بلكه ممكن است با يكديگر تطبيق نكنند، ظاهراً از مسأله «تثليث» (البتّه و امثال آن) سرچشمه گرفته است تا آنجا كه قلمرو علم و دين را به كلّى از يكديگر جدا ساختهاند.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.