پاسخ اجمالی:
تعریف ناقص از خداوند یکی از عوامل دور شدن انسان ها از توحید می باشد. در کتاب تورات، خدا همانند انسان، موجودی ضعیف معرفی شده که صبحگاهان در باغ مى خرامد، و از سر شب تا به صبح با یعقوب پیامبر کشتی می گیرد، و یا بنی اسرائیل، خداوند را در بالاى کوه در حال خوردن و آشامیدن مى بینند و ... . این کلمات که ناشی از افکار خرافى است، نادانى، ناتوانى و انواع صفات بشرى را به ذات خداوند نسبت می دهند. بنابراین جاى تعجّب نیست که برخى ایمان به چنین خدایى را طرد کنند.
پاسخ تفصیلی:
ازجمله عوامل دور شدن انسان ها از توحید معرفی ناقص خداوند می باشد؛ براى نمونه چند جمله از اعتقادات ارباب کلیسا و یهود را نسبت به خدا نقل مى کنیم تا معلوم شود، هیچ جاى تعجّب نیست که برخى ایمان به چنین خدایى را طرد کنند:
اوّل: در باب سیم، سفر پیدایش تورات، آیه هشتم چنین مى خوانیم:
«و آواز خداوند را شنیدند که در هنگام وزیدن نسیم بهار در باغ مى خرامید و آدم و زنش خویشتن را از حضور خداوند در میان درختان باغ پنهان کردند! و خداوند آدم را ندا در داد و گفت: کجا هستى؟!».
در این آیات، خداوند مانند انسان، موجود ضعیفى معرّفى شده که هنگام صبح در باغ مى خرامد و از حوادثى که در چند قدمى او مى گذرد بى خبر است.
دوم: در باب سى و دوم، باب سفر پیدایش تورات، آیه بیست و چهارم مى گوید: «و یعقوب تنها ماند و مردى با وى تا طلوع فجر کُشتى مى گرفت و چون او دید بر یعقوب غلبه نمى یابد، کف ران یعقوب را لمس کرد و کف ران یعقوب در کشتى گرفتن با او فشرده شد.
(آن مرد) گفت: مرا رها کن! زیرا که فجر مى شکافد. (یعقوب) گفت: تا مرا برکت ندهى رها نکنم. (آن مرد) به وى گفت: نام تو چیست؟
گفت: یعقوب. گفت: از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود، بلکه اسرائیل (گفته شود)؛ زیرا که با خدا و انسان مجاهده کردى و نصرت یافتى. یعقوب از او سؤال کرد مرا از نام خود آگاه ساز! گفت: چرا اسم مرا مى پرسى؟ و او (یعقوب) را در آنجا برکت داد و یعقوب آن محل را «فئیل» نامیده و گفت: زیرا خدا را در رو به رو دیدم و جانم رستگار شد».
طبق این آیات، خداوند در یک مبارزه جدّى از سر شب تا به صبح با یعقوب مى جنگد و هنگام صبح با اصرار و التماس از چنگال او نجات مى یابد و یعقوب برنده این کشتى مى شود!
سوم: در باب بیست و چهارم، سفر خروج، آیه نهم مى گوید:
«و موسى با هارون، ناداب و هفتاد نفر از مشایخ بنى اسرائیل بالا رفت و خداى اسرائیل را دیدند! و زیر پاهایش مثل صنعتى از یاقوت کبود شفّاف و مانند ذات آسمان در صفا و بر سروران بنى اسرائیل دست خود را نگذارد. پس خدا را دیدند و آشامیدند!!».
مطابق این آیات، بنى اسرائیل خداوند را در بالاى کوه مى بینند و او را مى خورند و مى آشامند!
چهارم: در باب ششم، سفر پیدایش، آیه دوم مى گوید:
«پسران خدا، دختر آدمیان را دیدند که نیکو منظر (زیبا) و از هر کدام که خواستند، زنان براى خویشتن مى گرفتند!».
در این آیه، پسران خدا، عاشق دختران زیباى آدمیان شده و وسایل ازدواج با آنها را فراهم مى سازند!
پنجم: در باب یازدهم، سفر پیدایش، آیه پنجم مى گوید:
«و خداوند نزول نمود(پایین آمد) تا شهر و برجى را که بنى آدم بنا مى کردند ملاحظه نماید!».
و در اینجا هم خداوند به تماشاى هنر نمایى هاى بندگانش مى پردازد و راه طولانى آسمان و زمین را به همین منظور مى پیماید.
این بود مختصرى از کلمات آنها که در حقیقت نمودارى از افکار خرافى ارباب کلیسا و یهود است که در آنها نادانى، ناتوانى و انواع صفات بشرى را به ذات خداوند نسبت داده اند.
بسیار روشن است که یک فرد عادى درس خوانده هم، سطح افکارش بالاتر از آن است که پایبند به این موهومات و خرافات شود و چنین خدایى را خالق این جهان پهناور و به وجود آورنده اسرار شگرف آن بداند.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.