پاسخ اجمالی:
جمعى از روشنفكران مسيحى اخيراً به خوبى دريافتهاند كه مسيحيّت با قيافه كنونى و اعتقادى كه به مسأله فداء و نجات گناهكاران در پرتو خون عيسى(ع) دارد، نه تنها قادر به اصلاح افراد فاسد نيست، بلكه عامل مؤثّرى در توسعه فساد خواهد بود و اين موضوع و آنچه لازمه آن است با شؤون يك مذهب پاك نمىسازد، بدين رو به فكر چارهجويى برآمده و تفسيرهايى براى موضوع مزبور ذكر كردهاند كه آن را به صورتى معقول جلوه دهند.
پاسخ تفصیلی:
جمعى از روشنفكران مسيحى اخيراً به خوبى دريافتهاند كه مسيحيّت با قيافه كنونى و اعتقادى كه به مسأله فداء و نجات گناهكاران در پرتو خون عيسى دارد، نه تنها قادر به اصلاح افراد فاسد نيست، بلكه عامل مؤثّرى در توسعه فساد خواهد بود و اين موضوع و آنچه لازمه آن است با شؤون يك مذهب پاك نمىسازد، بدين رو به فكر چارهجويى برآمده و تفسيرهايى براى موضوع مزبور ذكر كردهاند كه آن را به صورتى معقول جلوه دهند.
نمونه كامل آن، كتاب «از سرگردانى تا رستگارى»، تأليف «كيدى الن» است.(1) نامبرده كوشيده موضوع فداء و فروعات آن را به صورتى روزپسند درآورَد.
وى در آغاز كتاب خود در بحثى كه ذيل عنوان «سرچشمه گناه» ذكر كرده، گفتوگوهاى بسيارى را كه درباره سرچشمه گناه شده، بحثهايى بىثمر معرّفى كرده و مىگويد: «گناه چگونه داخل اين جهان شد؟ اين پرسشى است كه مردم نمودهاند. آيا مسؤوليّت گناه متوجّه خداست؟ آيا گناهكار شيطان است؟ آيا آدم مسؤوليّت دارد كه بار گناه را بر سر بشر فرود آورده؟ در پيرامون اين مسائل چه بحثهاى بىثمرى كه به ميان آمده و چه گفتوگوهايى كه شده است. عيسى هيچ گاه اين مسائل را مورد مذاكره قرار نداد. وى اين مسائل را براى فلاسفه باز گذاشت تا در پيرامون آن انديشه نمايند! آنچه كه وى به ما فرموده عبارت است از سرچشمه آنى گناه. وى در آيهاى كه در آغاز اين فصل ذكر شده مىفرمايد: گناه از قلب انسان سرچشمه مىگيرد».(2)
سپس وى به دنبال اين بحث مىكوشد موضوع آزادى اراده و اختيار را اساس قرار داده، به دنبال آن در فصلى كه ذيل عنوان «معنى نجات» ذكر كرده، تصريح مىكند: «راجع به موضوع نجات به قدرى اشتباهات و سوءِ تعبيرات هست كه من مىخواهم بدواً بعضى از تصوّرات غلط را مورد بحث قرار دهم تا راه را براى فهم صحيح نجات باز كنم و نشان بدهم كه نجات در واقع چيست؟»(3)
و به اين ترتيب، نامبرده با اعتراف ضمنى به غلط بودن اعتقاد معمول مسيحيان درباره نجات و فداء، مىكوشد كه اثبات كند نجات عبارت از داشتن اعتقادات صحيح نيست، همچنين نجات عبارت از اجراى مراسم نيست؛ بلكه نجات عبارت از يك تجربه اخلاقى، يك تجربه روحانى و بالاخره يك حيات جاودانى است.(4)
مختصر اينكه وى در كتاب خود موضوع فداء و نجات را برخلاف آنچه در ميان مسيحيان معروف و مشهور است تفسير مىكند؛ تفسيرى كه با عقايد اسلامى سازش كامل دارد؛ بلكه رنگ خاصّ اسلامى آن به خوبى نشان مىدهد كه نويسنده كاملاً تحت تأثير تعليمات و كتابهاى اسلامى قرار گرفته است.
البتّه گفتنى است كه تفاسيرى امثال تفسير «كيدى الن» را هيچ گاه نمىتوان به عنوان قيافه مسيحيّت و تعليمات كليسا به حساب آورد، حتّى از تعبيرات خود او برمىآيد كه آنچه در اين كتاب آمده، برخلاف عقيده اكثريّت مسيحيان است، امّا اين توجيهات و تفسيرها از يك واقعيّت مىتواند حكايت كند كه نويسندگان روشنفكر مسيحى دارند به زشتى تعليمات كليسا و سوءِ آثار آن در مورد مسأله فداء و نجات كم كم آشنا مىشوند.
ولى چگونه مىتوان سرچشمه اصلى گناه را قلب انسان دانست با اينكه كتب مقدّسه آنان صريحاً مىگويد: «به واسطه يك آدم، گناه داخل جهان گرديد و به گناه موت و به اين گونه موت بر همه طارى گشت از آنجا كه همه گناه كردند».(5)
و چگونه مىتوان مسأله فداء را انكار كرد با آن همه مداركى كه صريحاً مىگويد عيسى با خون خود گناهان را شست و فادى گناهكاران شد.
البتّه جاى ترديد نيست كه نخستين تعليمات پيامبر خدا عيسى(عليه السلام)، آلوده به چنين خرافاتى نبوده و براى تعليم و تربيت نوع بشر آمده بود، ولى اين هم جاى ترديد نيست كه مسائل خرافى و غير منطقى مزبور بر اثر تحريفات بعدى اكنون در تعليمات كليسا وجود دارد و اين دليل روشنى بر انحراف كليسا از تعليمات آسمانى مسيح است.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.