پاسخ اجمالی:
از جمله عوارض اعتقاد به بخشش نوع انسان از گناهان به واسطه قرباني شدن مسيح(ع) آن است كه گناهكار نشان دادن همه مردم، آن هم يك گناه ذاتى، لطمه شديدى به شخصيّت انسان مىزند و ناراحتى شديد درونى در او ايجاد مىكند. عيب ديگر آن اين است كه توده مردم به خاطر گرفتار شدن به شهوت و تمايل به اشباع آن و راضي نگاه داشتن خود ناچارند به سراغ كشيشها بروند تا گناهان آنها را مورد بخشش قرار دهند و اين مسأله رونق كاملى به دکّان و دستگاه كليسا مىبخشد.
پاسخ تفصیلی:
از آنجا كه بحث بازخريد گناهان بشريّت با قربانى شدن مسيح(عليه السلام) يكى از مسائل اصولى مسيحيّت كنونى و جزءِ اركان اوّلى تعليمات كليسا محسوب مىشود تا آنجا كه يكى از القاب مسيح را «فادى»(1)؛ (فداشونده براى گناهكاران) و اين مذهب را «مذهب نجات» (نجات گناهكاران) ناميدهاند، لذا بايد بررسى دقيقترى روى اين موضوع و نتايج و عواقب آن بشود و ريشههاى اصلى آن را مورد مطالعه قرار دهيم.
بعضى معتقدند كه موضوع بازخريد گناهان بشريّت با خون عيسى(عليه السلام) از موضوعاتى است كه در قرون بعد از مسيح به وجود آمده و ريشه آن را مربوط به آيينهاى هندى مىدانند كه كليسا از آن تأثّر يافته و اقتباس كرده است، از اين رو مىگويند در اناجيل چهارگانه اصلى، اثرى از اين مطلب ديده نمىشود.
در حالى كه چنين نيست، زيرا دقّت در اناجيل كنونى نشان مىدهد كه ريشه اين عقيده درباره مسيح از همين اناجيل گرفته شده، منتها در قرون بعد روى عللى شاخ و برگهايى بر آن افزودهاند و به صورت يكى از اصولىترين تعليمات كليسا درآمده است.
فى المثل در انجيل متّى كه آن را معتبرترين اناجيل مىدانند، از قول عيسى در اواخر عمر خود نقل مىكند كه خطاب به شاگردانش گفت: «اين است خون من در عهد جديد كه در راه بسيارى به جهت آمرزش گناهان ريخته مىشود»(2) و نيز مى خوانيم: «او امّت خويش را از گناهان خداوند رهانيد»(3) اين معنى در رسالههاى شاگردان و رسولان مسيح به صورت روشن ترى بيان شده است؛ در رساله يوحنّا مىخوانيم: «اوست كفّاره به جهت گناهان ما، نه گناهان ما فقط بلكه به جهت تمام جهان»(4) و در رساله پولس به عبرانيان نيز چنين آمده است: «چون طهارت گناهان را به اتمام رسانيد به دست راست كبريا در اعلى علّيّين نشست».(5)
حتّى برخى نويسندگان معروف مسيحى، مانند مستر هاكس امريكايى، مدّعىاند كه: «در شرايع يهود مطالب مهمّ بسيارى يافت مىشود كه اشاره به مبدأ و منبع فدايى مىباشد كه مسيح آن را به عمل آورده، تكميل نمود. يعنى در وقتى كه خود را از براى رفع هر قيد و هر مسؤوليّتى فديه گذرانيد تا هر كسى كه در تحت غلامى و بندگى گناه است آزاد سازد و شرط اين آزادى اين بود كه شخص گناهكار، فادى خود را با تمام دل قبول كند و قلباً به وى ايمان آورَد».(6)
اين نكته نيز روشن است كه طبق منابع مسيحى، همه گناهكار و غلام و بنده گناهان هستند و اصولاً سرشت و طبيعت آدمى بر فساد و گناه بنيان شده است، چنانكه بيلى گراهام در كتاب «چگونه مىتوان خدا را يافت؟» صريحاً مىگويد: «ما در وضع طبيعى در واقع دشمن خدا هستيم، ما مطيع قوانين الهى نمىباشيم و مطابق «روميان 8 : 7» اصلاً نمىتوانيم مطيع باشيم... كتاب مقدّس به ما تعليم مىدهد كه در طبيعت مرده و پرگناه ما عاملى وجود ندارد كه حيات ايجاد كند... كتاب مقدّس چنين تعليم مىدهد كه طبيعت قديمى ما كاملاً فاسد است».(7) و به اين ترتيب احتياج عموم به فادى كاملاً روشن مىشود.
ولى نبايد ترديد داشت كه ريشه موضوع فداء اگرچه در اناجيل كنونى و ساير رسالههاى وابسته به آن يافت مىشود، هرگز در قرون اوّل مسيحيّت اين همه شاخ و برگ نداشته و مسلّماً بعدها به آن افزوده شده و يكى از چهرههاى اصلى تعليمات كليسا را تشكيل داده است.
به نظر مىرسد عوامل زير در شاخ و برگ دادن به اين موضوع كاملاً مؤثّر بوده است:
1. جنبه عوامپسند داشتن، زيرا گناهكار نشان دادن همه مردم، آن هم يك گناه ذاتى كه اجباراً و بدون پيش بينى قبلى دامنگير همه انسانها شده است، لطمه شديدى به شخصيّت انسان مىزند و ناراحتى شديد درونى در او ايجاد مىكند و همين احساس حقارت او را در پى عاملى مىفرستد كه وى را از اين وضع برهاند و شخصيّت از دست رفتهاش را به وى بازگرداند؛ بلكه در يك سطح عالىتر قرار دهد، آن گاه هنگامى كه به او گفته شود تنها با ايمان آوردن به مسيح مىتواند تمام آثار اين گناه را بشويد و به آسانى پاك و پاكيزه شود، با كمال ميل از آن استقبال خواهد كرد.
2. جنبه تحذيرى داشتن؛ زيرا توده مردم خواه ناخواه گرفتار شهواتىاند و تمايل دارند هم شهوات خود را اشباع كنند و هم وجدان خويش را راضى نگاه دارند. از سويى ميان اين دو در بسيارى از موارد تضاد وجود دارد؛ ولى با قبول تعليماتى كه كليسا راجع به گناه و چگونگى تطهير و فداء مىدهد مىتوانند از شرّ اين تضاد آسوده شوند؛ هم شهوات خويش را اشباع كنند و هم از ناراحتى وجدان - كه از آثار گناه است- نجات پيدا كنند.
جايى كه خون مسيح بتواند تمام آثار گناه ذاتى را بشويد، چگونه نمىتواند آثار اين گونه گناهان را پاك كند؟ روى اين زمينه، كليسا و حاميان آن مىتوانند به زودى در ميان عوام مردم، طرفداران جدّى براى خود پيدا كنند.
شايد روى همين اصل است كه اين بخش از تعليمات كليسا در قسمت تبليغات خارجى آنها نيز يكى از مهمترين فصول را تشكيل مىدهد و همواره دورافتادگان از مسيحيّت را به نجات از گناه و تطهير از پليدى ذاتى و اكتسابى در سايه ايمان به مسيح دعوت مىكنند.
3. اين مسأله جادّه را براى موضوع «گناهبخشى كشيش» كه از مراسم هفتگانه مقدّس مذهبى مسيحى است، هموار مىسازد و رونق كاملى به دستگاه كليسا مىبخشد، خصوصاً از نظر درآمدهاى مادّى نيز فوق العاده حائز اهمّيّت است.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.