پاسخ اجمالی:
آئين مسيحيت همه انسانها را ذاتا گناهكار ميداند؛ چراكه مبدأ پيدايش گناه مربوط به والدين اوّل ماست و به این دلیل هيچ كس بدون گناه نمىباشد. با گناه آدم(ع)، گناه داخل جهان گرديد و با گناه، مرگ نصيب همه گرديد و عيسى مسيح(ع) جان خود را فدا كرد تا گناهان بشر بخشيده شود. بنابراين نسل بشر يك نسل گناهكار است و اين گناه ارثى و بىدليل است و به همه جهان نيز سرايت كرده است!!!
پاسخ تفصیلی:
يكي از اركان آئين مسيحيّت كه مورد مناقشه بسيار واقع شده اين مطلب است كه همه انسانها ذاتاً گناهكارند. تمام افراد انسان را گناهكار ذاتى دانستن، گناهى كه از پدر و مادر اوّلى خود به ارث بردهاند و سپس احتياج به يك نجاتدهنده (لقبى است كه بيش از همه به مسيح(علیه السلام) اطلاق مىكنند) پيدا كردن و آن گاه آمدن يك تن بيگناه كه از فرزندان آدم گناهكار نيست، بلكه فرزند خداى پدر است و بعد تحمّل انواع شكنجهها براى شست و شوى اين گناه ذاتى از فرزندان آدم.
ولى آنها تأكيد مىكنند كه تنها كسانى نجات خواهند يافت و از گناه پاك خواهند شد كه عيسى مسيح را منجى خود بپذيرند؛ در كتاب «قاموس مقدّس» در بحث گناه چنين مىخوانيم: «كتاب مقدّس مبدأ پيدايش گناه را به والدين اوّل ما نسبت مىدهد، لذا هيچ كس بدون گناه نمىباشد».(1) و در اناجيل موجود نيز چنين مىخوانيم: «با گناه آدم، گناه داخل جهان گرديد و با گناه، مرگ؛ به اين ترتيب مرگ نصيب همه گرديد از آنجا كه همه گناه كردند».(2)
اين قيافه خاصّ مسيحيّت كنونى به قدرى واضح است كه آن را حتّى در سادهترين نشريات تبليغاتى خود كه به عنوان نخستين دروس براى كسانى كه تازه با مسيحيّت آشنا مىشوند منتشر ساختهاند. مثلاً در درس يازدهم از دروس تبليغات خارجى كليساى تهران كه ذيل عنوان دروس نامهنگارى مژده انتشار مىيابد، بحثى درباره گناه عنوان شده و سپس چنين مىنويسد: «اينك مىخواهيم كه شما درباره نكات ذيل دقّت، تفكّر و تعمّق نماييد:
1. همه ما گناه كردهايم... .
2. خدا قدّوس است و نمىتواند بر گناه نظر بنمايد... .
3. اگر گناهان ما بخشيده نشود تا ابد از حضور خدا محروم مىمانيم.
4. عيسى مسيح جان خود را فدا كرد تا گناهان بشر بخشيده شود... .
5. خدا در كلام خود مىفرمايد اگر عيسى مسيح را منجى خود قبول نماييم آمرزيده خواهيم شد... .
خدا فقط يك راه براى آمرزش گناهان بشر معيّن كرده و آن راه اين است كه ما عيسى مسيح را به عنوان نجاتدهنده خود قبول كنيم و قلباً تسليم او شويم و براى نجات از گناه فقط به او تكيه و توكّل نماييم».
سپس در پايان اين درس اضافه مى كند: «خواننده گرامى اگر شما مىخواهيد از گناهان آمرزيده شويد به آن قربانى كه خدا تعيين نموده است يعنى عيسى مسيح تكيه كنيد تا نجات ابدى يابيد و رستگار شويد».
و به اين ترتيب چنانكه ملاحظه شد مسيحيّت كنونى خود را در قيافه يك دستگاه «گناه بخشى»، اعمّ از گناه اوّلى ذاتى و گناهان ديگرى كه خود انسان بعداً مرتكب شده است نشان مىدهد و اگر مسأله تعليم و تربيت بشر و تكامل فضايل معنوى در كار باشد در درجه دوم قرار دارد؛ امّا در مورد تنظيم روابط اجتماعى و اصول زندگى خود را بيگانه نشان مىدهد.
در هر حال اين اعتقاد از جهاتى قابل ايراد است:
1. نسل بشر يك نسل گناهكار معرّفى شده و اين موضوع علاوه بر آنكه ضربه شديدى به شخصيّت انسان مىزند، او را به گناه تشويق مىكند؛ زيرا ارتكاب گناه براى او نوعى بازگشت به فطرت ثانوى است كه از پدر و مادر اوّل به ارث برده است.
2. گناهى كه براى بشر تعيين شده يك گناه ارثى و بىدليل است. به فرض كه پدر و مادر اوّل، مرتكب گناه شده باشند، به ما چه ارتباط دارد؟ و چرا گناه آنها به همه جهان سرايت كرده؟ و به دنبال آن، مرگ دامنگير انسان شد كه مفهومش اين است اگر گناهى نبود مرگى هم در سرنوشت انسان نبود.
صرف نظر از اينكه گناه اوّل نيز چيزى جز خوردن از درخت نيك و بد، يا علم و دانش، كه در سفر تكوين تورات مذكور است نبوده و به اين ترتيب دانستن نيك و بد، گناهى بزرگ است كه سراسر جهان بشريّت را آلوده ساخته و لابد مسيح هم به عقيده آنها براى تطهير چنين گناهى آمده است.
3. چگونه ممكن است تنها با قربانى شدن يك تن و شكنجه ديدن او همه از گناه پاك شوند، در حالى كه گناه آثار عميقى در روح و جان و صفات و اخلاق انسان مىگذارد كه بايد پيش از هر چيز، آن آثار شست و شو شود.
4. به اين ترتيب، مسيحيّت كنونى حكم يك داروى مخدّر را پيدا مىكند كه تنها اثر آن، تخدير و تسكين غير منطقى وجدان ناراحت گناهكاران است!
به عبارت ديگر اين تعليمات مخصوص، وجدان اخلاقى و مذهبى را كه عاملى مؤثّر و بزرگ براى جلوگيرى از اعمال خلاف و بىرويّه انسان است تضعيف كرده، از اثر مىاندازد و به روح او در برابر مجازاتهاى دردناك وجدان مصونيّت مىبخشد و نفس لوّامه را كه اساس تربيت است به كلّى از كار مىاندازد.
به گناهكاران تأمين مىدهد كه با ايمان به مسيح، بدون چون و چرا نجات خواهند يافت؛ چراكه عيسی قربانى همه ايمانآورندگان به او شده است؟!
نتيجه اينكه مذهب كه بايد عامل اصلاح و تربيت شود، عامل فساد و تباهى خواهد شد و افراد آلوده و فاسد را به فساد و آلودگى هر چه بيشتر تشويق و در معصيت جرأت مىبخشد.
شايد براى همين رنگ خاصّ مذهبى مسيحيّت كنونى است كه برتراندراسل، فيلسوف انگليسى، در مورد منشأ پيدايش «مذاهب»، از جمله عواملى كه ذكر مىكند همين عامل نجات از گناهانى است كه انسان هنگام غلبه شهوات انجام مىدهد. آنجا كه مىگويد: «عامل سوم كه به مذهب بستگى پيدا مىكند عبارت از اعمالى است كه شهوات ويژه انسان به هنگام غليان و شدّت مىتواند او را وادار به انجام دادن آنها كند. البتّه اين انسان به خوبى مىداند كه پس از اعاده آرامش، از اينكه چنين اعمالى انجام داده است متأسّف خواهد شد».
و كمى بعد از اين گفتار اضافه مىكند: «تصوّر مىكنم مذهب به صورتى كه امروز در كليسا رواج دارد مانع پيشرفت هر نوع فكر شرافتمندانه و صحيح است!»(3)،(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.