پاسخ اجمالی:
بسيارى از اصول معارف مذهبى مسيحيت، مخصوصاً عقيده آنها درباره خدا و شخص عيسى و توحيد و تثليث، بسيار گنگ و مبهم است و سرچشمه و علّت اساسى اين موضوع دو چيز است: يكي اينكه مسيحيّت با گذشت زمان دستخوش تغييرات و تحوّلات فراوانى شده است و دوم اينكه چون بخشى از اعتقادات آنها قيافه قرون وسطايى و غير منطقى داشته و در عصر حاضر قابل قبول نبوده است به ناچار آن را به صورتى روزپسند درآوردهاند.
پاسخ تفصیلی:
يكى از مشخّصات عقايد مسيحيان كنونى، ابهام و تاريكى و پيچيدگى خاصّى است كه بر بسيارى از اصول معارف مذهبى آنها سايه افكنده است، مخصوصاً عقيده آنها درباره خدا و شخص عيسى و توحيد و تثليث، بسيار گنگ و مبهم است. مطالعات گوناگون تاريخى به ما نشان مىدهد كه سرچشمه و علّت اساسى اين موضوع دو چيز است:
الف) مسيحيّت با گذشت زمان دستخوش تغييرات و تحوّلات فراوانى شده و طبق معمول، تحوّلات فكرى آنها بيشتر به سوى غلو درباره عيسى سير كرده و لذا تدريجاً با مرور زمان، تناقضاتى ميان افكار و اعتقادات آنها بروز كرده است كه ناچار از جمع و تلفيق ميان آنها بودهاند.
ب) چون بخشى از اعتقادات آنها قيافه قرون وسطايى و غير منطقى داشته و در عصر حاضر قابل قبول نبوده است ناچار مىبايست به صورتى روزپسند درآيد.
بديهى است جمع ميان آن تضادها از يك سو و صورت منطقى به همه اين عقايد گوناگون دادن از سوى ديگر، جز از طريق تفسيرهاى مبهم و دوپهلو امكان نداشته است و لذا غالباً راه چاره را منحصر به اين گونه تفاسير ديدهاند.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.