پاسخ اجمالی:
طبق بیان قرآن چه در خواب و چه در مرگ، روح از انسان جدا مي شود ولی در حال خواب، روح به طور كامل جدا نمي شود. روح داراى سه حالت است: گاه شعاع آن بر ظاهر و باطن بدن مى افتد و گاه فقط بر ظاهر آن مى تابد و گاه پرتو آن به طور كلّى از ظاهر و باطن جمع مى شود. اوّلى حال بيدارى است، دوّمى حال خواب و سوّمى حال مرگ است. در حال خواب، بشر حيات انسانى خود را از دست مى دهد و به فعاليت آزادانه ترى مى پردازد و به اين دليل از عوالمى تازه آگاه مى شود.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در سوره «زمر»، آيه 42، وضع انسان را به هنگام خواب با زمان مرگ، مقايسه مى كند و تعبير «توفّي» را در هر دو به كار مى برد، مى فرمايد: (خداوند جان ها [ارواح] را به هنگام مرگ قبض مى كند و جان هايى را كه نمرده اند نيز به هنگام خواب مى گيرد)؛ «اَللهُ يَتَوفَّى الاْنْفُسَ حِيْنَ مَوْتِها وَ الَّتى لَمْتَمُتْ فى مَنامِها». (سپس آن را كه فرمان مرگ درباره آنها صادر شده نگه مى دارد و ديگرى را [كه مشمول فرمان مرگ نيست] باز مى گرداند تا سرآمد معيّنى)؛ «فَيُمْسِكُ الَّتى قَضَى عَلَيْها الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الاُخْرَى اِلى اَجَل مُسَمّىً» (در اين مسأله آيات و نشانه هاى روشنى است براى آنها كه تفكّر مى كنند)؛ «اِنَّ فى ذلِكَ لآيات لِقَوْم يَتَفَكَّرُونَ». «اَنْفُس» جمع «نَفْس» به معني جان است و جان در اينجا همان روح انسانى است.
از آيه فوق استفاده مى شود كه در هر دو حال، روح از انسان گرفته مى شود: در حال مرگ و در حال خواب، با اين تفاوت كه در حال خواب توفى كامل نيست و بار ديگر به بدن فرستاده مى شود؛ ولى در حال مرگ بازگشتى وجود ندارد (البته گروهى هستند كه از حال خواب به حال مرگ منتقل مى شوند و هرگز بيدار نمى شوند كه در آيه فوق به آنها نيز اشاره شده است). يا به تعبيرى كه در بعضى از كلمات مفسّرين آمده است: «روح، داراى سه حالت است: گاه شعاع آن بر ظاهر و باطن بدن مى افتد و گاه فقط بر ظاهر آن مى تابد و گاه پرتو آن به طور كلّى از ظاهر و باطن جمع مى شود. اوّلى حال بيدارى است، دوّمى حال خواب و سوّمى حال مرگ است».(1) براى توضيح بيشتر بايد به اين حقيقت توجه داشت كه حيات انسان بر سه گونه است:
«حيات نباتى» كه بر اساس آن، سلول هاى بدن داراى تغذيه، رشد، نمو و توليد مثل اند (مانند همه گياهان). «حيات حيوانى» كه شامل حسّ و حركت نيز مى شود: اعم از حركات غير اختيارى، مانند ضربان قلب و نبض يا حركات اختيارى، مانند راه رفتن يك حيوان و تكان دادن دست و پا. و «حيات انسانى» كه مربوط به ادراكات عاليه انسان و تصميم و اراده و تحليل مسائل مختلف و ابداع و ابتكار و احساس تعهّد و مسئوليت است. مسلّم است در حال خواب، نوع اوّل و دوّم از انسان گرفته نمى شود، تنها نوع سوّم است كه آن را از دست مى دهد. ضمناً از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه خواب «شكل ضعيفى از مرگ» است يا به تعبير ديگر، مرگ «نمونه كاملى از خواب» مى باشد و نيز استفاده مى شود كه انسان تركيبى است از جسم و روح، جسم از جهان مادّه است و روح گوهرى است ماوراى جهان مادّه عنصرى و نيز معمّاى خواب و رؤيا و حقايق تازه اى را كه انسان در اين حال درك مى كند تا حدى حلّ مى شود؛ زيرا در موقع خواب، روح انسانى جدا مى گردد و به فعاليت آزادانه ترى مى پردازد و به همين دليل از عوالمى تازه آگاه مى شود.
در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) چنين مى خوانيم: «اِنَّ الرُّوْحَ يَخْرُجُ عِنْدَ النَّومِ وَ يَبْقَى شُعاعُهُ فى الْجَسَد، فَلذِلِكَ يَرَى الرُّؤْيا، فَاِذا اِنْتَبَهَ عادَ رُوْحُهُ اِلَى جَسَدِهِ بِاسْرَعَ مِنْ لَحْظَة!»(2)؛ (روح به هنگام خواب از بدن خارج مى شود و پرتو و شعاع آن در بدن مى ماند، لذا انسان خواب مى بيند و هنگامى كه بيدار شد، روح سريع تر از يك لحظه به جسد باز مى گردد).(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.