پاسخ اجمالی:
ادلّه اين دسته از فقها همان ادلّه وجوب تعزير است. زيرا ادلّه امر به معروف و نهى از منكر شامل صغائر نيز مى گردد. بنابراين، دليل فوق عام است؛ و امّا روايات عامّه، كه متجاوزين از قوانين و احكام شرعى را مستحق تعزير مى داند، نيز مطلق است و همان گونه كه تعزيرات ضمانت اجرايى براى جلوگيرى از گناهان كبيره تلقّى مى گردد، ضمانت اجرايى در گناهان صغيره، نيز مى باشد. روايات و احاديث خاصّه، كه در برخى از آن روايات به تعزير در گناهان صغيره، تصريح شده است، دلیل سوم این دسته از فقها می باشد.
پاسخ تفصیلی:
ادلّه آن دسته از فقها كه تفاوتى بين گناهان كبيره و صغيره قائل نيستند، و تعزير را در هر دو نوع جارى مى دانند، مانند ابن زهره و پيروانش همان ادلّه وجوب تعزير است؛ زيرا ادلّه امر به معروف و نهى از منكر اختصاص به گناهان كبيره ندارد، بلكه شامل صغائر نيز مى گردد و بنابراين، دليل فوق عام است؛ و امّا روايات عامّه، كه متجاوزين از قوانين و احكام شرعى را مستحق تعزير مى داند، نيز مطلق است، و شامل هر دو نوع از گناهان مى شود، و همان گونه كه تعزيرات ضمانت اجرايى براى جلوگيرى از گناهان كبيره تلقّى مى گردد، ضمانت اجرايى در گناهان صغيره، نيز مى باشد.
و امّا دليل سوم، يعنى روايات و احاديث خاصّه، كه در برخى از آن روايات به تعزير در گناهان صغيره، تصريح شده است. از جمله روايتی كه حضرت علی(علیه السلام) شخصى كه در مسجد قصّه هاى پوچ و بى اساس و خرافه اى مى گفت را تعزير كرد، و حديثی كه امام صادق(علیه السلام) دستور تعزير مرد مسلمانى را كه بدون اجازه همسر مسلمانش با زنى از اهل كتاب ازدواج كرده بود، صادر كرد، و روايت مسعدة بن صدقه از امام صادق از پدرش، از پدرانش، از حضرت على(عليهم السلام) كه مى فرمايد: «مَنْ قالَ لِصاحِبِه: لا أَبَ لَكَ وَ لا اُمَّ لَكَ فَلْيَتَصَدَّقَ بِشَىْء...»(1)؛ (كسى كه به دوستش بگويد: اى بى پدر و مادر! بايد چيزى [به عنوان تعزير] صدقه دهد...).
صدقه دادن به فقير، با إعطاى قرص نانى تحقّق پيدا مى كند، و روشن است چيزى كه تعزير آن إعطاى قرص نانى باشد، گناه كبيره محسوب نمى شود، بلكه از صغائر است. و بالاخره در حديث ابن ابى يعفور از امام صادق(عليه السلام)، نيز مى خوانيم: «جاءَ رَجُلٌ اِلَى النّبِىِّ(صلى الله عليه وآله) فَقالَ: يا رسُولَ اللّهِ اِنّى سَأَلْتُ رَجُلا بِوَجْهِ اللّهِ فَضَرَبَنى خَمْسَةَ اَسْواط، فَضَرَبَهُ النَّبِىُّ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه) خَمْسَةَ اَسْواط اُخْرى وَ قالَ: سَلْ بِوَجْهِكَ اللَّئيمِ»(2)؛ (مردى خدمت پيامبر اسلام رسيد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! شخصى را به نام خدا قسم دادم كه به من كمك كند. او در پاسخ، پنج ضربه شلاّق به من زد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز پنج ضربه شلاّق بر وى جارى كرد. سپس فرمود: براى گدايى قسم نخور).
در پاورقى تهذيب الاحكام، جلد 10، صفحه 170 مى خوانيم: «يُفْهَمْ مِنْهُ انَّ التكدى بِاسْمِ اللَّهِ وَ الطَّلَبَ مِنْهُمْ بِهِ مَعْصِيَة وَ مُوجِب للتعزير»؛ (از روايت مذكور استفاده مى شود كه طلب كمك از مردم با قسم به نام خدا معصيت است، و تعزير دارد) ولى بدون شك عمل مذكور از گناهان كبيره محسوب نمى شود.
نتيجه اين كه مقتضاى تمام ادلّه اى كه بر اصل وجوب تعزير اقامه شد، آن است كه تعزير در تمام گناهان صغيره و كبيره جارى است، و تفاوتى بين انواع گناهان نمى باشد.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.