پاسخ اجمالی:
بر اساس روایات علمی که به آن عمل نشود از بین می رود؛ پیامبر(ص) فرمود: «علم، عمل را ندا مى كند اگر جواب نداد از وجود عالم كوچ مى كند». بدون تأثیر می شود؛ امام صادق(ع) می فرماید: «هنگامى كه عالم به علمش عمل نكند، موعظه او از قلبها مى لغزد». موجب دوری از خدا می شود؛ امام سجاد(ع) می فرماید: «در تورات آمده است: علمی كه به آن عمل نشود، کفر و دورى از خدا را زياد مى كند». موجب نچشیدن لذت عبادت می شود؛ امام صادق(ع) فرمود: «خدا شيرينى ذكرش را از قلب عالِم غير عامِل خارج مى كند».
پاسخ تفصیلی:
مرحوم مجلسى در كتاب «بحار الانوار»، روايات مربوط به عالِم بى عمل را آورده است و ما با توجه به آن منبع و منابع ديگر به بعضى آفات علم بى عمل اشاره مى كنيم:
1ـ علم بى عمل موجب نابودى و از بين رفتن علم است؛ در روايتى از رسول گرامى(صلی الله علیه و آله) چنين آمده است: «اِنَّ العِلمَ يَهْتِفُ بِالعَمَلِ فَاِن اَجَابَهُ وَ اِلَّا اِرتَحَلَ عَنهُ»(1)؛ (علم، عمل را ندا مى كند اگر جواب داد كه هيچ وگرنه از وجود آن عالِم كوچ مى كند).
از اين روايت استفاده مى شود كه علم در انسان نوعى انگيزه ايجاد مى كند و فقط مثل دوستى عزيز، انسان را صدا مى زند، اگر پاسخ گفتى با تو است، و اگر پاسخ ندادى علامت بى اعتنائى گرفته و ديگر منتظر تو نمى ماند و از تو جدا مى شود.
علم تحريك مى كند؛ ولى هرگز مجبور نمى كند، يعنى اين طور نيست كه هر عالِمى به صرف علم داشتن عامل باشد و علم او، او را به مرحله عمل بكشاند، خير، علم فقط مى خواند تا چه كسى جوابش دهد! در مكتب اسلام عالِم به كسى مى گويند كه به علمش عمل كند گرچه كم عمل باشد، يعنى ملاك عالِم بودن، تنها به علم نيست، بلكه به عمل بعد از علم است.
در روايتى از رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) آمده: «اَلَا وَ اِنَّ العَالِمَ مَنْ يَعمَلُ بِالعِلمِ وَ اِن كَانَ قَلِيلَ العَمَلِ»(2)؛ (آگاه باشيد كه عالِم كسى است كه به علم عمل كند گرچه كم عمل باشد). عنوان عالِم در اين مكتب بسته به عمل است اگر عمل بعد از علم بود مى توان به او اطلاق عالِم كرد. گويا بعد از علم آموختن صبر مى كنند تا ببينند اين آدم به علم خود عمل مى كند يا نه، اگر عمل كرد در جامعه اسلامى به عنوان عالِم شناخته مى شود. مثل اينكه بگويند كسى كه دكتر شده تا عمل نكند و علم را در بوته عمل نگذارد، مدرك به او داده نمى شود و عنوان پزشك بر او اطلاق نمى شود.
از نظر روانى اثبات شده كه اگر علم به مرحله اجرا درنيايد، به تدريج در اثر موريانه بى عملى از بين مى رود، در وادى بى عملى كبوتر علم نمى نشيند، و اگر بنشيند زود به پرواز درآمده كوچ مى كند. قلب عالِم بى عمل، شوره زارى است كه پرنده علم رغبت به فرود آمدن در آنجا را ندارد و اگر مجبور به فرود شود قصد اقامت ندارد. اين مضمون روايت مولى علی(عليه السلام) در «نهج البلاغه» است كه مى فرمايد: «لَاتَجْعَلُوا عِلْمَكُم جَهلاً وَ يَقِينَكُم شَكّاً اِذَا عَلِمتُم فَاعمَلُوا وَ اِذا تَيَقَّنتُم فَاقدِمُوا»(3)؛ (علم خود را جهل و نادانى و يقين خود را شك قرار ندهيد زمانى كه دانستيد عمل كنيد و وقتى يقين كرديد اقدام كنيد!) چگونه مى شود علم جهل شود؟ وقتى كه به آن عمل نشود.
آنقدر عمل در اين مكتب مورد توجه است كه مولى علی(عليه السلام) مى فرمايند: «اِنَّكُم اِلَى العَمَلِ بِمَا عَلِمتُم أَحوَجَ مِنكُم اِلَى تَعَلُّمِ مَالَمتَكُونُوا تَعْلَمُونَ»(4)؛ (شما به عمل به آنچه مى دانيد محتاج تريد تا يادگيرى آنچه ياد نگرفته ايد)؛ يعنى عمل به آنچه مى دانى بهتر از يادگيرى آن چيزى است كه نمى دانى.
در روايتى ديگر مولى مى فرمايند: «بر عالِم است كه به آنچه مى داند عمل كند، سپس دنبال يادگيرى آنچه نمى داند برود».(5)
2ـ علم بى عمل در نفوس مردم مؤثر نخواهد بود؛ در مقدمه كتاب «معالم الاصول» از مرحوم كلينى نقل مى كند كه امام صادق(عليه السلام) فرمودند: «اِنَّ العَالِمَ اِذَا لَم يَعمَل بِعِلمِهِ زَلَّت مَوعِظَتُهُ عَنِ القُلُوبِ كَمَا يَزِلُّ المَطَرُ عَنِ الصَّفَا»؛ (هنگامى كه عالِم به علمش عمل نكند، موعظه و پند او از قلبها مى لغزد، چنانكه باران از روى جسم صاف[مثل سنگ صاف] مى لغزد و نفوذ نمى كند). علم كه بايد در قلوب مؤثر شود، نفوذناپذير مى شود. كارائى علم و نفوذپذيرى آن به عمل است.
3ـ علم بى عمل نه تنها مفيد نيست كه دور كننده از خداوند و رحمت او نيز هست؛ بعضى مى گويند: علم بى عمل بى فائده است، ولى بايد گفت اى كاش چنين بود؛ يعنى اى كاش مانند حيوان چهارپائى بود كه بر او كتاب بار است و به او ضرر نمى زد. علم بی عمل، سنگدلى و قساوت و بدبختى مى آورد و نتيجه آن دورى از رحمت الهى است.
در روايتى آمده كه: «شخصى نزد امام زين العابدين(عليه السلام) آمد و از حضرت درباره مسائلى سؤال كرد و حضرت پاسخ گفتند. سپس خواست از مثل همان مسائل سؤال كند. حضرت فرمودند: «مَكتُوبٌ فِى الاِنجِيلِ: لَاتَطلُبُوا علِمَ مَا لَاتَعلَمُونَ وَ لَمَّا تَعمَلُوا بِمَا عَلِمتُم فَاِنّ العِلمَ اِذَا لَم يَعمَل بِهِ لَم يَزَدْ صَاحِبَه اِلَّا كُفْراً وَ لَم يَزْدَد مِنَ اللَّهِ تَعَالَى اِلَّا بُعْداً»(6)؛ (در انجيل نوشته شده كه دانستن آنچه نمى دانيد را طلب نكنيد، در حالى كه هنوز به آنچه مى دانيد عمل نكرده ايد؛ زيرا علم هنگامى كه به آن عمل نشود، صاحبش را غير از كفر نمى افزايد و به غير از دورى از خداوند چيزى زياد نمى كند)».
از حضرت عيسى(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: ديدم سنگى را كه روى آن نوشته بود: مرا برگردان، من برگرداندم، در پشت آن نوشته شده بود: «مَنْ لَا يَعمَل بِمَا يَعْلَمُ مَشؤُومٌ عَلَيهِ طَلَبُ مَالَايَعْلَم وَ مَرْدُودٌ عَلَيهِ مَا عَلِمَ»(7)؛ (كسى كه به آنچه مى داند عمل نكند، طلب آنچه نمى داند براى او بدبختى است، و آنچه مى داند بى فائده و مردود است).
در روايتى از رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) آمده: «كُلُّ عِلمٍ وَبَالٌ عَلَى صَاحِبِهِ اِلَّا مَن عَمِلَ بِهِ»(8)؛ (هر علمى موجب وخامت و بدعاقبتى صاحبش می شود؛ مگر علمي كه به آن عمل كند).
«اَلْمَرعَى الوَبيل» به مزرعه و چراگاهى گفته شده كه آفت زده باشد، هر علمى نيز مثل مزرعه آفت زده اى است كه چراگاه شيطان است؛ مگر اينكه صاحب آن به آن عمل كند و گويا عمل، عامل پيشگيرى از آفت اين مزرعه است.
4ـ موجب عقوبت سنگين است كه بدترين آن خارج شدن حلاوت ياد و ذكر خدا از قلب است؛ در روايتى آمده است كه خداوند تبارك و تعالى به حضرت داود(عليه السلام) وحى رساند كه: «اِنّ اَهوَنَ مَا اَنَا صَانِعٌ بِعَالِمٍ غَيرِ عَامِلِ بِعِلمِهِ اَشَدُّ مِنْ سَبْعِينَ عُقوبةً اَنْ اُخرِجَ مِنْ قَلبِهِ حَلَاوَةَ ذِكرِى»(9)؛ (همانا سبك ترين و خفيف ترين كارى كه با عالِم غير عامل به علمش مى كنم، شديدتر از هفتاد عقوبت است، و آن اين است كه شيرينى ذكر خود را از قلب او خارج مى كنم).
در روايتى از امام صادق(عليه السلام) آمده كه مفضّل از حضرت پرسيد: «بِمَ يُعَرفُ النَّاجِى؟ فَقَالَ: مَنْ كانَ فِعلُهُ لِقَولِهِ مُوافِقاً فَهُوَ نَاجٍ وَ مَن لَم يَكُن فِعْلُهُ لِقَولِهِ مُوافِقاً فَاِنِمّا ذَلِكَ مُستَودَعٌ»(10)؛ (به چه چيزى انسان رستگار و ناجى شناخته مى شود؟ فرمود: كسى كه فعلش با قولش موافق باشد او رستگار است، و كسى كه فعلش موافق قولش نباشد او كسى است كه علم و ايمان چند روزى به او به وديعت داده شده و سپس از او به كوچكترين امتحانى سلب مى شود). آری انسانى كه علم و ايمان در وجودش مستقر نشده؛ بلكه مستودع است، راه نجاتى براى او نيست.
اَزُدى در روايتى ديگر از آن حضرت نقل مى كند كه: «فرمودند: «اَبْلِغْ مَوَالِينَا عَنّا السَّلَامُ وَ اَخْبِرْهُمْ اَنّا لَانُغْنِى عَنهُم مِنَ اللّهِ شَيئاً اِلِّا بِعَمَلٍ وَ...»(11)؛ (از طرف ما به دوستداران ما سلام برسان و به آنها خبر ده كه ما چيزى به آنها نمى دهيم [و شفاعت آنها را نمى كنيم] مگر با عمل... )، سپس افزودند: آنها هرگز به فلاح نمى رسند، مگر با عمل و پرهيزکارى، و شديدترين مردم از نظر حسرت در قيامت آن كسى است كه سخن صحيحى گويد و سپس خود به خلاف آن عمل كند».
برعكس طبق روايت آن حضرت: «مَنْ تَعَلَّمَ لِلّهِ عَزّوَجَلَّ وَ عَمِلَ لِلّهِ وَ عَلَّمَ لِلّهِ دُعِىَ فِى مَلَكُوتِ السّمَاوَاتِ عَظِيماً»(12)؛ (اگر كسى براى خدا دانش آموخت و براى او عمل كرد و تعليم داد، در آسمانها عظيم و بزرگ خوانده مى شود).
اين بزرگوارانى كه اين علوم را به ما آموختند، خود قبل از همه به آن عامل بودند. حضرت علي(عليهالسلام) در «نهج البلاغه» مردم را اين چنين پند مى دهد و مى فرمايد: «اَيُّهَا النَّاسُ اِنِّى وَ اللهُ مَا اَحُثّكُم عَلَى طَاعَةٍ اِلَّا وَ اَسْبَقُكُم اِلَيهَا وَ لَا اَنهَاكُم عَن مَعصِيَةٍ اِلَّا وَ اَتَنَاهَى قَبلَكُم عَنهَا»(13)؛ (اى مردم به خدا قسم شما را به كار نيك و طاعتى ترغيب و تحريض نمى كنم، مگر اين كه در انجام آن بر شما سبقت مى گيرم و از معصيتى نهى نمى كنم مگر اين كه قبل از شما از آن دورى مى جويم).
پيروان راستين اين بزرگان هم چنين هستند، شما در احوالات شيخ طوسى ببينيد گفته اند: وقتى مصباح المتهجد - كه كتاب دعا و زيارت و نماز و ذكر مثل مفاتيح الجنان است- را نوشت اول خود عمل كرد و يك بار هم اهل خود را مأمور كرد چنين كنند و سپس به مردم ارائه كرد.(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.