پاسخ اجمالی:
امام صادق(ع) در بیان حالات قلب می فرماید: «اعراب قلبها چهار نوع است: رفع، فتحه، كسره و سكون. رفع قلب و بلندی مرتبه آن در ياد خداست، و فتح و گشادگى آن در رضايت از خدا و قضاى او، و كسر قلب و چيزى كه موجب به زير كشيدن قلب مى شود، پرداختن به غير خدا است و سکون قلب در غفلت از خداوند است و نشانه آن سه چيز است: برطرف شدن حلاوت عبادت و عدم تلخى معصيت و مشتبه شدن علم حلال به حرام».
پاسخ تفصیلی:
در روايتى منسوب به امام صادق(عليه السلام) در «مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه» چنين آمده است: «اِعرَابُ القُلُوبِ اَربَعَةُ اَنوَاعٍ رَفعٌ وَ فَتحٌ وَ خَفْضٌ وَ وَقْفٌ فَرَفعُ القَلبِ فِى ذِكرِ اللّهِ وَ فَتْحُ القَلبِ فِى الرِّضَا عَنِ اللّهِ وَ خَفْضُ القَلبِ فِي الاِشتِغَالِ بِغَيرِ اللّهِ وَ وَقْفُ القَلبِ فِى الغَفْلَةِ عَنِ اللّهِ.... وَ اِذَا غَفَلَ عَن ذِكرِ اللّهِ كَيفَ تَرَاهُ بَعدَ ذَلِكَ مَوقُوفاً مَحْبُوباً قَد قَسَا وَ اَظْلَمَ مُنْذُ فارَقَ نُورُ التَّعظِيمِ.... وَ عَلامَةُ الوَقْفِ ثَلاثَةُ اَشياءٍ زَوَالُ حَلَاوَةِ الطّاعَةِ وَ عَدَمُ مَرَارَةِ المَعْصِيَةِ وَ اِلْتِبَاسُ عِلمِ الحَلَالِ بِالحَرَامِ»؛ (اعراب قلبها چهار نوع است: رفع، فتحه، كسره، سكون، رفع [ضمّه] قلب و بلندمرتبه بودن آن در اين است كه قلب در ياد خدا باشد، و فتح و گشادگى آن در رضايت از خدا و قضاى او باشد، و كسر قلب و چيزى كه موجب به زير كشيدن قلب مى شود، پرداختن به غير خدا است، و توقف و سكون قلب در غفلت از خداوند است... و زمانى كه [قلب] غافل از ذكر خدا شد، چگونه مى بينى آن را بعد از اين كه غفلت او را فرا گرفته؟ [مى بينى آن را] قلبى متوقف و محجوب كه قسى و تاريك شده از وقتى كه نور تعظيم از آن مفارقت و هجرت كرده است... و نشانه توقف قلب سه چيز است: برطرف شدن حلاوت طاعت و عبادت و عدم تلخى معصيت و مشتبه شدن علم حلال به حرام [و اين كه نفهمد كدام حلال و كدام حرام است و عدم احتياط در خوردني ها و پوشيدني ها]).
مرحوم عبدالرزاق گيلانى در شرح خود بر كتاب شريف «مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة» در ذيل عبارات فوق چنين گويد: «يعنى وقف دل در غفلت از خدا است و به ياد او نبودن، و وجه مناسبت «وقف» به غفلت آن است كه وقف به معنى قطع است و غفلت از حضرت بارى نيز موجب قطع منافع دنيوى و اخروى است. اما دنيوى بواسطه آن كه اكثر منافع دنيوى منوط است به ذكر الهى مثل طول عمر و وسعت رزق و عدم تظلم از ظالم، چنانكه در كتب ادعيه و احاديث مذكور است و از براى هر كدام از فوائد مذكوره، دعائى مقرّر است، حتّى گفته اند كه: هيچ صيدى به قيد [و دام] صياد در نمى آيد، مگر به ترك ذكر خداى تعالى... سپس در مورد عبارت «اِذَا غَفَلَ عَن ذِكرِ اللّهِ...» مى گويد: «يعنى هرگاه كسى.... بعد از ياد الهى و توجه به جناب احديّت به سبب اشتغال به كارهاى دنياى دنيّه و ميل به لذّات فانيه كاسده [كه اهل معرفت به آن توجه نكرده و بازارش نزد آنها كساد است] از ياد او غافل شود، و از معموره ذكر رو به خرابه غفلت آرد، در اين حالت چنين مى يابد كه گويا از نورانيّت به ظلمت، و از اُنس به وحشت ميل نموده، از اين جهت است كه مردان خدا و دوستان او از اختلاط مردم متوحشند، و در ميان مردم به ديوانگان و بلها [احمقها] شبيهند، و فى الواقع به عكس اين است و...».
در مورد نشانه هاى سه گانه نيز چنين گويد: «نشانه وقف... سه چيز است: يكى ـ زائل شدن لذّت است از فعل عبادت؛ يعنى از طاعت و عبادت لذّت نيافتن، و اين نشانه غفلت و قساوت قلب است؛ چرا كه لذت طاعت و بندگى نمى باشد مگر با حضور قلب و اطمينان خاطر، و در حال وقف كه حال غفلت است نه حضور قلب است و نه اطمينان خاطر.
دوم ـ تلخ نبودن معصيت است، اين نيز نشانه غفلت است، چرا كه ادراك كردن مرارت و تلخى از فعل معصيت فرع صفاى باطن است و ادراك كردن لذت از فعل طاعت، و در حال وقف و غفلت از بارى عزّ اسمه، چنانكه از ارتكاب طاعت لذّت نيست از اقتراف[ارتكاب] گناه نيز تلخى نخواهد بود، از اين جهت است كه از اهل اللّه اگر گاهى به سبيل اتفاق خواه از روى اختيار و خواه از روى اضطرار خلاف شرعى يا خلاف اولائى صادر شود، در كام ايشان بسيار تلخ و ناگوار است و فى الفور در مقام تدارك و استغفار در می آیند به خلاف اهل دنيا و اهل قساوت قلب، كه در حال ايشان به عكس اين است، بندگى خالق به ايشان در نهايت صعوبت و تلخى است و اطاعت مخلوق در غايت سهولت و گوارائى، بسا باشد كه از خدمت سلاطين و حكام به توقع مرتبه پستى و نفع سهلى متحمل زحمات شاقّه شوند و تمام روز و شب به گرسنگى و سرما و گرما و بى خوابى به سر برند، و به اين حال راضى باشند، و از دو ركعت نماز به وقت كه فى الجمله به حضور قلب باشد كاره باشند و ندانند كه فائده اين، فايده اى است ثابت و غيرمنقطع، و فائده آن اگر بشود فائده اى است دنيوى و منقطع و مشوب و آميخته به چندين كدورات و مكاره، و منشأ اين نيست مگر غفلت و به خاطر نياوردن مراتب عاليه قرب الهى و راه نبردن به عظمت و بزرگى او.
سوم ـ اشتباه حلال است به حرام، يعنى در مأكولات[خوردني ها] و مطعومات[چشيدني ها] و مكاسب احتياط ننمودن و حرام و مشتبه را از حلال و غير مشتبه تميز نكردن و مانند گاو خوش علف، هر چه به دست افتد صرف كردن و به حيطه تصرف درآوردن، اين صفت نيز نشانه غفلت است». سپس اضافه مى كند: «فائده قيد علم [كه فرمود اشتباه علم حلال و حرام مى شود] اشاره است به آن كه اشتباه و عدم تميز ميان حرام و حلال در هنگام غفلت از خداوند به لحاظ علم فرد غافل است و عدم مراعات علم نه به نظر و لحاظ نفس حرام و حلال كه معلومند؛ زيرا كه حلال و حرام مشخص هستند و اشتباه نمى شود؛ بلكه علم به اين دو مشتبه مى شود».(1)(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.