پاسخ اجمالی:
مرحوم «بحر العلوم» بعد از مطالعه کتاب «جامع السعادات» دوست داشت مولف کتاب را ملاقات کند. در سفری که مرحوم «نراقی» به عتبات داشت به دیدن بحرالعلوم رفت ولی ایشان با او بسیار سرد برخورد کردند و در دیدار دوم هم این سردی ادامه داشت. وقتی در مرتبه سوم نراقی برای خدا حافظی به خانه بحرالعلوم رفت ایشان به استقبال نراقی آمد و به وی احترام بسیار کرد و به او گفت می خواستم ببینم به آنچه در کتابِ خود نوشته ای عامل هستی یا نه.
پاسخ تفصیلی:
داستان عجيبى از حلم و بردبارى «ملامهدى نراقى» صاحب كتاب «جامع السعادات» نقل مى كنند؛ وقتى از نوشتن كتاب اخلاقى و پرارزش جامع السعادات فراغت يافت و نسخه هاى آن در اطراف پخش شد، نسخه اى به دست «سيد مهدى بحرالعلوم»، آن مرد فاضل و عالم و كامل كه در نجف اشرف محور علم و تقوا و زهد و عبادت و كياست و مرجعيت بود، رسيد؛ سيد بسيار از اين كتاب در شگفت شد و آرزو كرد روزى به ديدار مؤلف آن گنجينه پرقيمت موفق شود، از قضا ملامهدى نراقى نيز در آتش اشتياق زيارت ائمه طاهرين(عليهم السلام) مى سوخت و از خدا مى خواست تا به اعتاب مقدسّه مشرف شود و بالاخره حضرت حق اين توفيق را نصيب او كرد، تا نجف و كربلا و كاظمين و سامرا را زيارت كند.
وقتى وارد نجف شد طبق رسم آن زمان همه علماء به ديدن آن عارف و معلم اخلاق رفته و او هم به بازديد آنها رفت. تنها كسى كه از او ديدن نكرد، سيد مهدى بحرالعلوم بود.
نجف از اين واقعه شگفت زده شد، همه از هم مى پرسيدند، علت چيست كه سيد به ديدار ملامهدى نرفته است؟! نراقى بزرگوار احوال سيد را جويا شد و نشانى خواست و به ديدار او شتافت به طورى كه همه از اين كه برخلاف رسم آن زمان ملامهدى به ديدار سيد مى رفت در عجب بودند.
وقتى نراقى(رحمه الله) وارد مجلس شد، عده اى از علما و طلاب حضور داشتند، و به احترام او بلند شدند، ولى سيد توجهى نكرده و تا آخر رعايت ادب و احترام را نسبت به او بجا نياورد!!
نراقى بدون ناراحتى خداحافظى كرده به خانه بازگشت، قضيه برخورد سيد با نراقى در نجف موجب تعجب همه علماء و طلاب شده بود، پس از چند روز بار ديگر مرحوم نراقى به ديدار سيد شتافت، ولى باز به همان منوال و شايد سردتر مجلس طى شده، ولى باز مرحوم نراقى بدون ناراحتى و بدون اينكه خم به ابرو آورد بازگشت، كم كم سفر نراقى رو به پايان بود و نجف در حيرت، در روزهاى آخر مرحوم نراقى براى خداحافظى به ديدار آن مرد الهى شتافت، وقتى وارد شد، حاضران اين بار با كمال تعجب ديدند، سيد با كمال خضوع تا نزديك درب به استقبال نراقى آمد و چون عبدى كه مولايش را در آغوش مى گيرد، نراقى را در آغوش گرفت، بسيار به وى احترام كرد و چون شاگردى در برابر استاد نشست.
پس از پايان مجلس، سبب برخورد اول و دوم را از او پرسيدند، آن جناب جواب داد: «من كتاب با عظمت «جامع السعادات» وى را مطالعه كردم و آن را در نوع خود بى نظير يافتم، آرزو داشتم مؤلف آن را ببينم و وى را آزمايش كنم، كه آيا آنچه در كتاب در باب فضائل اخلاقى (مثل حلم و عدم غضب) نوشته، در خود او هست يا نه؟ او را كه در دو مجلس امتحان كردم، ديدم از ايمان و اخلاق و حلم و تواضع و صبر و عاقبت بينى بالائى برخوردار است و از اين رو در مجلس سوم بسيار او را احترام كردم كه او مرد دين و پيكره اخلاق و مجسمه عمل صالح است».(1) از اين نمونه سرگذشتها بسيار است كه مى توانيد در كتب مختلف اخلاقى مطالعه نمائيد.(2)،(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.