پاسخ اجمالی:
امحتان دو گونه است؛ گاهی برای تحصيل علم امتحان گیرنده است، همانند امتحان اولياء مدرسه از محصلين خود، و گاهی امتحانی است که استاد به مقدار پیشرفت شاگردش علم دارد، ولى او امتحان را وسیله اى قرار مى دهد تا شاگرد با مطالعه بیشتر ورزیده شود. در امتحان نوع اول استاد ذى نفع بود و در امتحان نوع دوم شاگرد، امتحانات الهی از نوع دوم است. شخص برای تلاش و پیشرفت آزمایش می شود. امتحان الهی برای پرورش و خالص شدن روح انسان می باشد و لذا خداوند انبیائش را امتحان می کند تا بتوانند در مقابل مستکبران بایستند.
پاسخ تفصیلی:
خداوند با آزمايش و ابتلاء خود در صدد ساختن روح انسان است. اگر سؤال شود كسى امتحان مى كند كه جاهل باشد و با امتحان كردن مى خواهد عالم شود؛ مثلاً اولياء يك مدرسه كه از محصلين امتحان مى گيرند يا كارفرمايى كه از كارگر خود امتحان عملى ميگيرد، براى اين است كه به مقدار يادگيرى محصل و كارگر آگاه شوند. خداوندى كه براى او غيب و شهود يكسان است و اصلاً غيبى براى او تصور نمى شود چرا امتحان مى كند؟
در جواب مى گوئيم امتحان بر دو گونه است:
1. امتحانى كه براى تحصيل علم انجام مى گيرد، مثل دو مثالى كه در متن سؤال ذكر شد.
2. امتحانى كه استاد عالم است به مقدار پيشرفت شاگردش، ولى او امتحان را عاملى و وسيله اى قرار مى دهد تا بتواند شاگرد را براى مطالعه بيشتر به كار اندازد و او را در كار خود ورزيده تر كند.
در امتحان نوع اول استاد ذى نفع بود و در امتحان نوع دوم شاگرد ذى نفع است، امتحان خداوندى از نوع دوم است.
«راغب» در مفردات خود ريشه «فتنه» كه به معنى امتحان استعمال مى شود را اين گونه تفسير نموده است: «اُصلُ الفِتَنْ اِدخالُ الذَّهَب النّارَ لِتَظْهَرَ جَوْدَتُهُ مِن رِداءَتِه»(1)؛ (ريشه ماده فتن در لغت به معنى داخل كردن طلا در آتش است، تا اين كه طلاى اصل از مواد مخلوط با آن كه ارزش چندانى ندارد، جدا گرديده و طلای ناب ظاهر شود).
خداوند با امتحان، زمينه پرورش و ورزيده شدن مخلوقات را فراهم مى آورد، تا ناخالصى هاى وجود آنها در اثر فشار مشكلات و گوهر وجود آنها در اثر حرارتهاى زمانه آبديده شود همانند كسى كه طلاى ناخالص را با تيزاب (اسيد سلطانى) مخلوط مى كند، و در كوره حرارت مى دهد تا ناخالصى هاى آن ذوب گردد، و طلاى خالص به دست آيد؛ زيرا معروف است كه (اسيد سلطانى) با تمام فلزات تركيب مى شود جز طلا و براى همين جهت است كه بقيه فلزات مخلوط شده با طلا را همراه با حرارت ذوب مى كنند و طلاى خالص باقى مى ماند، بله امتحانات خداوندى (اسيد سلطانى) است، كه ما را در كوره مشكلات خالص مى كند.
همچنان كه پيامبران عظيم الشأنى چون ابراهيم(عليه السلام) و موسى(عليه السلام) و عيسى(عليه السلام) و نبى مكرم اسلام(صلى الله عليه وآله) را چنين كرد و حتى اينان هم از چنين آزمايشاتى در آزمايشگاه بزرگ تاريخ مأمون نبوده اند، و چنان آبديده شدند كه در مقابل مستبدان زمان خويش سر تعظيم فرو نياوردند، زيرا كمرى كه در اثر مشكلات قد برافراشته، در اثر ظلم ها و زورگويى ها هرگز منعطف و خميده نمى شود. نه تنها ما كه در عالم به ظاهر انسانهائيم چنينيم، در عالم نباتات و گياهان هم چنين است.
درختانى كه هميشه همبازى طوفانهاى وحشى بيابانى بوده و در صخره هاى كم آب كوه ها دور از دسترس باغبان ها رشد كرده اند، مقاومتشان بيشتر از درختانى است كه همبازى نسيم هاى ملايم بوده و در كنار جويباران و درون باغ ها در حصار ديوارها به رشد خود ادامه مى داده اند، حتى شعله آتش چوب هاى درختان بيابانى افروخته تر و خاموشى آنها ديرتر از چوبهاى درختانى است كه در كنار آب و زير نظر باغبان روئيده اند.
امام علي(عليهالسلام) در نامهاي به عثمان بن حنيف _ كه از طرف آن حضرت حاكم بصره بود _ نوشتند: «اَلا و اِنّ الشّجرة البَريّة اَصْلَبُ عَوداً و الرّوائعَ الخَضِرَةَ اَرَقَّ جُلوداً و النَّباتاتُ البَدَويّة اَقْوى وَقُوداً و اَبْطَأَ خَموُدا»(2)؛ (آگاه باشيد كه درختان بيابانى [كه آب كم به آن مى رسد] چوبش سخت تر [و استوارتر] است و درختهاى سبز و خرم [كه در باغهاى پر آب كاشته شده] پوستشان نازكتر است و گياهان دشتى [كه جز آب باران آب ديگرى نيابند] شعله آتش آنها افروخته تر و خاموشى آنها ديرتر است).(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.