پاسخ اجمالی:
جنگ «احزاب» آخرين تلاش كفر و آخرين قدرت نمائى «شرك» در برابر «توحيد» بود؛ مشرکان در این جنگ تمام توان خود را به میدان آوردند تا اسلام را نابود سازند. فزونی نفرات و امکانات مشرکین از یکسو و تکاپوی منافقان از سویی دیگر، آينده سخت و دردناكى را در برابر چشم مسلمانان مجسّم مى ساخت. اما امدادهای الهی، مدیریت دقیق دفاعی پیامبر(ص)، دلاوری و شجاعت امام علی(ع) و پایمردی مسلمانان موجب شد مشرکان کاری از پیش نبرند و با طولانی شدن جنگ و پیش آمدن شرایط جوی سخت، مأیوس شده دست از جنگ بکشند.
پاسخ تفصیلی:
«جنگ احزاب» چنان كه از نامش پيداست مبارزه همه جانبه اى بود كه از ناحيه تمام احزاب مخالفين اسلام و گروههاى مختلفى كه با پيشرفت اين آئين، منافع نامشروعشان به خطر مى افتاد، بر مسلمانان تحميل شد. نخستين جرقّه جنگ احزاب از ناحيه گروهى از يهود «بنى نضير» برخاست كه به مكّه آمدند و طايفه «قريش» را از خطرات پيشرفت سريع اسلام براى منافع آنان در كوتاه مدّت و دراز مدت آگاه ساختند؛ و آنها را به جنگ پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) تشويق نمودند؛ و به آنها قول دادند كه تا آخرين نفس در كنارشان خواهند بود. سپس به سراغ قبيله «غطفان» رفتند و آنها را نيز آماده كارزار كردند.
آنها از هم پيمانان خود مانند قبيله «بنى اسد» و «بنى سليم» نيز دعوت كردند و چون همه خطر را احساس مى كردند، دست به دست هم دادند. نقشه آنها اين بود كه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) را به قتل برسانند؛ مسلمين را در هم بكوبند؛ مدينه را غارت كنند؛ و چراغ اسلام را براى هميشه خاموش سازند.
مسلمانان به فرمان پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) به شور نشستند؛ و قبل از هر چيز با ايجاد خندق نسبتاً بزرگى در اطراف مدينه، يك سدّ حفاظتى قوى ايجاد كردند. لحظات بسيار سخت و خطرناكى بر مسلمانان مى گذشت؛ جانها به لب رسيده بود؛ منافقان در ميان لشگر اسلام، سخت به تكاپو افتاده بودند؛ فزونى دشمن، و كمى لشگريان اسلام (تعداد لشگر كفر را ده هزار(1) و لشگر اسلام را در اين جنگ سه هزار نفر نوشته اند) و آمادگى آنها از نظر تجهيزات جنگى و فراهم بودن وسائل لازم، آينده سخت و دردناكى را در برابر چشم مسلمانان مجسّم مى ساخت. ولى خدا مى خواست در اين ميدان، آخرين ضربه بر پيكر كفر فرود آيد؛ و صفّ منافقان از مسلمين مشخّص شود؛ توطئه گران را افشاء كند و مسلمانان راستين را سخت در بوته آزمايش قرار دهد. آيات هفده گانه اى كه در سوره احزاب در اين زمينه وارد شده، اهمّيّت اين موقف را به خوبى مجسّم مى سازد؛ و تحليلهاى كوبنده و افشا گرانه اى ازاين حادثه مهمّ تاريخى بيان مى دارد.
چند نکته در رابطه با جنگ احزاب قابل توجّه است:
1. جنگ احزاب آخرين تلاش كفر، آخرين تير تركش دشمن، و آخرين قدرت نمائى «شرك» در برابر «توحيد» بود؛ به همين دليل، هنگامى كه بزرگترين قهرمان دشمن «عَمْرو بن عَبْدَوَد» در برابر بزرگترين افسر رشيد اسلام، امير مؤمنان على(عليه السلام) قرار گرفت؛ پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: «بَرَزَ الايْمانُ كُلُّهُ اِلَى الشِّرْكِ كُلِّهِ»(2)؛ (تمام ايمان در برابر تمام كفر قرار گرفت). زيرا این كارزارى بود كه سرنوشت اسلام و شرك را مشخّص مى ساخت؛ و پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) دقيقاً به اين امر توجّه داشت.
2. مسأله حفر خندق كه به پيشنهاد «سلمان فارسى» صورت گرفت.(3) در جزيرة العرب سابقه نداشت؛ و از لحاظ نظامى و روانى حائز اهمّيّت بوده و ضربه اى براى احزاب شرك محسوب می شد.
امروز از مشخّصات خندق، اطّلاعات زيادى در دست نداريم؛ مورّخان نوشته اند پهناى آن به قدرى بود كه سواران دشمن نتوانند با پرش از آن بگذرند، عمق آن نيز به اندازه اى بود كه اگر كسى وارد آن مى شد به آسانى نمى توانست از سوى مقابل بيرون آيد. به علاوه، تسلّط تيراندازان اسلام بر منطقه خندق، به آنها امكان مى داد كه اگر كسى قصد عبور داشت او را در همان وسط خندق هدف قرار دهند.
مديريّت پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) در امر حفر اين خندق بسيار جالب بود؛ هر ده نفر را مأمور حفر 40 ذراع (حدود 20 متر) از خندق كرده بود؛ و خود نيز شخصاً با آنها همكارى مى كرد.(4) و با توجّه به اين كه عدد لشگر اسلام طبق مشهور بالغ بر «سه هزار نفر» بود، طول مجموع خندق را بعضى دوازده هزار ذراع (تقريباً شش هزار متر) تخمين زده اند؛ و به گفته برخى از مورّخان، حفر خندق در شش روز به انجام رسيد.(5) از ابن هشام نقل شده است كه مسلمانان روزها به كار حفر خندق سرگرم بودند و شبها به خانه هاى خود باز مى گشتند؛ امّا رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) روى يكى از تپـّه ها چادر زده بود، و شبها نيز در همانجا به سر مى برد؛ و در همين محل بود كه به ياد اين سابقه «مسجد ذناب» ساخته شد.(6)
بايد اعتراف كرد كه با وسائل ابتدائى آن روز، حفر چنين خندقى بسيار طاقت فرسا بود؛ و طبعاً مدّت قابل توجّهى وقت لازم داشت؛ ولى جالب اين كه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) پيش بينى هاى لازم را چنان كرده بود كه سه روز قبل از رسيدن لشگر كفر به مدينه، كار حفر خندق پايان گرفته بود، به طورى كه وقتى لشگر قريش آن را ديدند، سخت در حيرت و شگفتى فرو رفتند.
3. ثبات و پايدارى پيامبر و لشگر اسلام عليرغم گرسنگى شديد و كمبود موادّ غذائى از يك سو، و بدى اوضاع جوّى از سوى ديگر، بزرگترين اثر را در بازگشت احزاب داشت؛ زيرا قادر نبودند كه با تاکتیک هجوم نظامى سريع، كار سپاه اسلام را يكسره كنند؛ بلكه در جاى خود نزديك يك ماه تمام باقى ماندند، بدون هيچ فعّاليّت جنگى قابل ملاحظه اى! اگر بر اين مشكلات اين را بيفرائيم كه قبائل عرب به عمليّات نظامى طولانى و فرسايشى عادت نداشتند، بلكه قدرتشان در حركات آنى و گريز سريع بود؛ خواهيم دانست ناراحتى شديد احزاب از طول مدّت محاصره و آثار مربوط بدان امرى طبيعى بود.
4. جلوگيرى مسلمانان، از گروه از خود گذشته احزاب و سوارانى كه سعى داشته از جاى تنگ خندق بگذرند، اثر شديدى در ايجاد ترس و رعب و از بين بردن مقاصد خصمانه آنها داشت؛ زيرا يقين كردند كه اين گونه از خود گذشتگى در هر حال بى نتيجه است.
5. گشتيهايى كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) وظيفه دقيق نگهبانى نظامى را به عهده آنها نهاده بود، در اين جنگ سهم مهمّى داشتند؛ و نقش شان در خنثى كردن اين هجوم بى سابقه، قابل توجّه بود.
6. «نعيم بن مسعود» براى نفاق افكنى در لشگر كفر كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) او را به آن مأمور كرده بود، نقش بزرگى در ضعف سپاه احزاب و ايجاد اختلاف ميان آنها داشت؛ و اين پيش آمد اهمّيّت جنگ روانى را در برابر نبرد مسلّحانه كاملاً آشكار مى سازد.
7. انسجام و هماهنگى لشگر اسلام و انضباط آنان، و اطاعت از رهبرشان اثر بسيار عظيمى در بالا بردن موقعيّت آنها داشت؛ به ويژه كه دشمنان نقطه مقابل آن بودند و همين امر كار ديپلماسى اسلام را كه افرادشان مورد اعتماد شديد هم بودند، در اساس بسيار آسان مى ساخت؛ و بى جهت نيست كه در از هم پاشيدن نيروى احزاب و پراكنده نمودن يكپارچگى صفوف آن، به آسانى پيروز شدند.
8. براى قريش در پايان اين جنگ كاملاً روشن شد كه كوشش شان براى نابودى نهضت اسلام از طريق توسّل به نيروى نظامى، به پيروزى نخواهد انجاميد؛ به ويژه كه آنها در اين نبرد هم نيروهايشان را در بزرگترين لشكركشى در جزيرة العرب بسيج كرده بودند.
9. هدف اصلى پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) بى نتيجه ساختن اين بسيج هولناك احزاب بود، كه پس از آن هرگز قادر به بسيج چنين نيرويى نشدند؛ و به طور جداگانه نيز از برخورد با نيروى اسلام وحشت داشتند؛ و از اين پس ابتكار عمل در همه جا به دست مسلمانان افتاد و از دست نرفت تا اسلام تمام جزيرة العرب را در بر گرفت.
10. عوامل پيروزى پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) و لشگر اسلام در ميدان احزاب، علاوه بر تأييد الهى به وسيله لشگر نامرئى و باد و طوفان شديدى كه آرايش لشگر احزاب را به هم ريخت و در قرآن به آن اشاره شده، مجموعه اى بود از روشهاى نظامى، سياسى، به اضافه عامل مهمّ فرهنگى، و مديريّت تمام عيار پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) در اين زمينه ها. پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) با قبول پيشنهاد حفر خندق، عنصر تازه اى در جنگهاى عرب كه تا آن زمان وجود نداشت وارد كرد، كه در تقويت روحيّه سپاه اسلام و تضعيف روحيه سپاه كفر، بسيار مؤثّر بود. مواضع حساب شده لشگر اسلام در اطراف خندق و تاكتيكهاى نظامى مناسب، عامل مؤثّر ديگرى براى عدم نفوذ دشمن به داخل مدينه بود. كشته شدن «عمرو بن عبدود» به دست قهرمان بزرگ اسلام، على بن ابيطالب(عليه السلام) و فرو ريختن پايه هاى اميد لشكر احزاب با مرگ وى، عامل ديگرى محسوب مى شد. ايمان به پروردگار و توكّل بر ذات پاك او كه بذر آن در دلهاى مسلمانان به وسيله انقلاب عقيدتى و فرهنگى افشانده شده بود، و مرتّباً در طول جنگ به وسيله تلاوت آيات قرآن و سخنان دلنشين و حركت آفرين پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) آبيارى مى شد، نيز يك عامل مهمّ ديگر به حساب مى آيد. شكيبائى فوق العاده، و روح بزرگ و اعتماد به نفس پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) به مسلمانان قوّت قلب و توان و آرامش مى بخشيد و در پيروزى مؤثّر بود.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.