پاسخ اجمالی:
جبّارانى كه مى خواستند حكومت خود را بر مردم تحميل كنند به انواع وسائل تبليغاتى براى شستشوى مغزى مردم دست مى زدند؛ تحريف تاريخ، اشعار شعرا، مراكز مورد تقديس و احترام مردم و ... . در بعضى نقل ها آمده است اطاعت مردم شام از معاويه به آن حد رسيده بود که نماز جمعه را براى مردم روز چهارشنبه اقامه كرد و مردم نيز در آن نماز جمعه شركت كردند. این مساله در دنیای امروز نیز وجود دارد و فقط ظاهر آن از اعمال قدرت آشکار حاکمان گذشته و به مؤلفه هایی همچون کارکرد تخدیرگونه رسانه ها تغییر یافته است.
پاسخ تفصیلی:
اين مسأله در عصر و زمان ما واضح تر از آن است كه نياز به بحث و گفتگو داشته باشد و در گذشته نيز چندان مخفى نبوده است. جبّارانى كه مى خواستند خود و حكومت خود را بر مردم تحميل كنند به انواع وسائل تبليغاتى براى شستشوى مغزى مردم دست مى زدند؛ از مكتب خانه هاى قديم گرفته، تا محراب و منبر، و از داستان هايى كه افسانه سرايان در قهوه خانه ها مى گفتند گرفته تا كتاب هاى علمى!
خلاصه، از تحريف تاريخ و اشعار شعراى ثناخوان و مداح و مراكز مورد تقديس و احترام مردم و از ساختن افسانه هاى دروغين و كرامت ها و ارزش هاى غير واقعى و از هر وسيله اى ديگر براى نيل به مقصد خود بهره گيرى مى كردند، و گاه ديوى را با موج عظيمى از تبليغات به صورت فرشته نشان مى دادند و شيطانى را به لباس انسان برگزيده اى در مى آوردند.
در بعضى تواريخ معروف اسلامى آمده است كه اطاعت مردم شام از معاويه به آن حد رسيده بود كه وقتى خواست به سوى صفين حركت كند؛ به خاطر تنگى وقت! نماز جمعه را براى مردم روز چهارشنبه اقامه كرد! ـ و مردم نيز در آن نماز جمعه شركت كردند ـ متن عبارت مسعودى در مروج الذهب چنين است:
«وَلَقَدْ بَلَغَ مِنْ أَمْرِهِمْ فِى اِطاعَتِهِمْ لَهُ أَنَّهُ صَلّى بِهِمْ عِنْدَ مَسِيِرهِمْ اِلى صِفِّيْنَ اَلْجُمُعَةَ فِى يَوْمِ الأَرْبَعاءِ(1)؛ (اطاعت مردم از بنى اميّه تا آن حد بود كه به هنگام حركت معاويه به سوى صفين نماز جمعه را روز چهارشنبه با مردم خواند!).
اين داستان نيز معروف است ـ و اگر در كتب مشهور تاريخ نبود پذيرفتن آن مشكل به نظر مى رسيد ـ كه مردى از اهل كوفه سوار بر شترى بود و وارد دمشق شد در حالى كه مردم شام از صفين باز مى گشتند. ناگهان يك مرد دمشقى دامان او را گرفت، و گفت اين ناقه (شتر ماده) از من است كه تو در صفين از من گرفتى! كار منازعه بالا گرفت و شكايت در حضور معاويه مطرح شد ـ شايد به خاطر اين كه مسأله شكل سياسى داشت ـ مرد شامى پنجاه نفر شاهد آورد كه اين شتر ماده از من است و معاويه بر طبق شهادت آنها قضاوت كرد كه شتر را به مرد شامى دهند.
مرد كوفى صدا زد اى معاويه! اين ناقه نيست بلكه جمل است ـ شتر نر است! و از او خواست كه شتر را شخصاً ملاحظه كند. معاويه فهميد كه مرد كوفى حقيقت مى گويد راستى شتر ماده نيست ـ به او گفت اين حكمى است كه داده ام و تمام شده است، بعد از پراكنده شدن جمعيّت كسى را نزد او فرستاد و احضارش كرد، و دو برابر پول شتر را به او داد، و گفت: اين پيام را به على برسان كه من با صد هزار نفر از افرادى به جنگ تو مى آيم كه ميان آنها كسى نيست كه فرق بين شتر نر و ماده بگذارد! «أبْلِغْ عَلِيّاً اِنِّى اُقَابِلُهُ بِمِأةَ أَلف ما فيِهِمْ مَنْ يُفَرِّقُ بَيْنَ النّاقَةِ وَالْجَمَلِ».(2)
كوتاه سخن اين كه: در تاريخ گذشته شواهد و نمونه هاى زيادى وجود دارد كه چگونه سردمداران سياسى افكار ملّت عظيمى را چنان شستشو دادند كه ساليان دراز در بدترين بيراهه ها سرگردان بودند، و گرفتار مصائب زيادى شدند، و بعد كه اوضاع سياسى برگشت و آن فرد جبّار سقوط كرد و حجاب هاى تبليغات كنار رفت؛ مانند كسانى كه از خواب بيدار شده باشند، به گذشته خود مى نگريستند و سخت متأسّف و نادم بودند.
در دنياى امروز قدرت تبليغات به قدرى زياد است كه در بعضى از كشورهاى به اصطلاح پيشرفته، وسائل ارتباط جمعى، افراد با سواد و نسبتاً آگاه را براى انتخاب افرادى كه مورد نظر گردانندگان آن وسائل است به پاى صندوق هاى رأى مى برند تا به افراد مورد نظرشان رأى دهند و در حالى كه گمان مى كنند كاملا آزادند مطلقاً اختيارى از خود ندارند.
گسترش وسائل تبليغاتى سمعى و بصرى، و استفاده از فنون ظريف روانكاوى، تأثير اين تبليغات را به قدرى گسترش داده كه افراد بيرون از آن طيف كه مى توانند با بى نظرى مسائل را تعقيب كنند گرفتار حيرت مى شوند.
اين مسأله منحصر به امور سياسى نيست؛ در امور اقتصادى نيز وسعت زيادى پيدا كرده، به گونه اى كه ناگهان با يك موج تبليغاتى جامعه اى را به سوى مصرف فرآورده اى مى فرستند كه گاه بيهوده و يا حتى زيانبار است، و از اين راه، اقتصاد ناسالم را بر آنها تحميل مى كنند. استفاده از عناوين ارزش هاى كاذب مانند استفاده از عنوان «مد» يكى از وسيع ترين و پيچيده ترين طرق وصول به همين اهداف نامشروع است.
همچنين در مورد تحميل مكتب هاى مختلف فكرى با استفاده از امواج مرموز تبليغات فرهنگى گاهى يك مكتب كاملا بى پايه و بى اساس را در شكل يك مكتب منطقى و فلسفى و انسانى عرضه مى كنند.
ولى به هر حال شك نيست كه براى تقويت پايه هاى شناخت يك جامعه و سالم سازى مسير معرفت آنها، بايد اين حجاب ها دريده شود. بايد وسائل گسترده تبليغاتى به جاى مردم فكر نكنند و در عوض آنها تصميم نگيرند؛ بلكه كارشان آگاهى بيشتر دادن و آماده سازى براى تصميم گيرى صحيح باشد و بس.
تبليغات هرگز نبايد بر افكار مردم پرده بيفكند؛ بلكه بايد پرده هاى جهل و تعصّب و كوته بينى و تقليد كوركورانه و مانند آن را بدرد؛ و اين است برنامه مترقّى وسائل ارتباط جمعى در يك جامعه رشيد و نمونه، و متأسفانه در دنياى امروز چنين جوامعى بسيار كم است.
عيب كار اين است كه وسائل تبليغاتى غالباً ابزار دست سياست مداران، و از آن بدتر آلت دست غول هاى اقتصادى است؛ و رشته اى برگردن جوامع افكنده اند و مى برند آن جا كه خاطر خواه آنها است.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.