پاسخ اجمالی:
خداوند در سوره «فرقان» با به تصویر کشیدن صحنه ای از پشیمانی بسیار شدید ظالمان از کردار گذشته خود، زبان حالشان را این گونه بیان می کند که: «روزى که ستمکار دستان خود را [از شدّت حسرت] به دندان مى گزد و مى گوید: اى کاش با رسول [خدا] راهى برگزیده بودم! * اى واى بر من، كاش فلان [شخص گمراه] را به دوستى انتخاب نكرده بودم». آری آنها عامل اصلى بدبختى خود را دوست گمراه كننده مى شمرند كه حجابى در مقابل ديدگان آنها ايجاد كرده بود كه از مشاهده جمال حق محروم ماندند.
پاسخ تفصیلی:
آیات 27 تا 29 سوره فرقان يكى از صحنه هاى قيامت را به تصویر کشیده و آن صحنه ای است که تأسّف و تأثّر شديد ظالمان از كارهاى خود را نشان می دهد به اندازه اى كه از فرط ناراحتی هر دو دست خويش را با دندان مى گزند.
چنانکه خداوند می فرماید: «وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا * يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَّقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا»؛ (روزى که ستمکار دستان خود را [از شدّت حسرت] به دندان مى گزد و مى گوید: «اى کاش با رسول [خدا] راهى برگزیده بودم! * اى واى بر من، کاش فلان [شخص گمراه] را به دوستى انتخاب نکرده بودم! * او مرا از یادآورى [حق] گمراه ساخت بعد از آن که [یاد حق] به سراغ من آمده بود». و شیطان همیشه انسان را تنها و بى یاور مى گذارد).
«يَعَضُّ» از مادّه «عَضّ» (بر وزن حَظّ) به معناى گاز گرفتن با دندان است و اين تعبير هم در عربى و هم در فارسى كنايه از شدّت تأسّف و ناراحتى است. زيرا بسيار ديده شده افرادى كه گرفتار حادثه سختى مى شوند ـ حادثه اى كه بر اثر ندانم كارى خودشان پيش آمده ـ يا انگشتشان را به دندان مى گزند، و يا پشت دست ها را. شايد به اين جهت كه مى خواهند دست خود را تنبيه كنند كه چرا چنين كارى را انجام داده است!
منتها اگر حادثه زياد شديد نباشد ممكن است تنها سرانگشت را به دندان بگزند؛ همان گونه كه درباره جمعى از كفّار در سوره آل عمران آيه 119 آمده است: «وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الاْنَامِلَ مِنْ الغَيْظِ»؛ امّا هنگامى كه تنها مى شوند، از شدت خشم بر شما، سرانگشتان [خود را به دندان] مى گزند) و يا پشت يكى از دست ها را، امّا اگر بسيار شديد باشد گاه اين دست و گاه آن دست را مى گزند، و در آيه مورد بحث «يَدَيْه»؛ (هر دو دست) آمده است كه نشان مى دهد حسرت و تأسّف روز قيامت فوق العاده شديد است. معمولا همراه اين كار جمله هايى گفته مى شود كه مفهوم اش سرزنش خويشتن است، و گفتار و عمل در ابراز تعصّب هماهنگ مى گردد.
آنها نيز در قيامت چنين مى گويند: «و [همان] روزى كه ستمكار دستان خود را [از شدّت حسرت] به دندان مى گزد و مى گويد: اى كاش با رسول [خدا] راهى برگزيده بودم! ـ اى واى بر من، كاش فلان [شخص گمراه] را به دوستى انتخاب نكرده بودم! او مرا از يادآورى [حق] گمراه ساخت بعد از آن كه [ياد حق] به سراغ من آمده بود. و شيطان هميشه انسان را تنها و بى ياور مى گذارد».
به اين ترتيب عامل اصلى بدبختى خود را همان دوست اغواگر و گمراه كننده مى شمرند كه حجابى در مقابل ديدگان آنها ايجاد كرده بود، كه از مشاهده جمال حق محروم ماندند. در اين كه منظور از فلان كيست؟ در ميان مفسّران گفتگو است:
بعضى احتمال داده اند منظور شيطان است كه او را به عنوان دوست براى خود برگزيدند؛ زيرا در ذيل آيه مى خوانيم: «وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلاْنسَانِ خَذُولا»؛ (و شيطان هميشه انسان را تنها و بى ياور مى گذارد).
بعضى ديگر گفته اند: منظور همان كسى است كه در شأن نزول آيه آمده است (يعنى «عَقَبَه» يكى از كفار معروف كه اسلام را پذيرفت ولى به خاطر دوست اش اُبِىّ دست از دامان پيامبر(صلى الله عليه وآله) برداشت و مرتد شد و در جنگ بدر به قتل رسيد. رفيق اش «ابى» نيز در جنگ احد كشته شد).(1)
ولى ظاهر اين است كه مفهوم آيه - همان گونه كه گروهى از مفسّران انتخاب كرده اند - كلّى است و همه دوستان اغوا كننده و وسوسه گر را شامل مى شود، و اين شأن نزول هرگز آيه را تخصيص نمى زند، به خصوص اين كه «شيطان» معناى وسيعى دارد و همه شياطين انس و جن را شامل مى شود؛ مخصوصاً تكيه روى كلمه «فلان» آن هم به صورت نكره قرينه روشنى بر عموميت مفهوم آيه است.(2)
در سوره انعام آيه 137 مى خوانيم: «وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِير مِّنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلاَدِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ»؛ (و اين گونه معبودهاى آنها، قتل فرزندانشان را در نظر بسيارى از آنها جلوه دادند؛ [زيرا كودكان خود را قربانى بتها مى كردند، و افتخار مى نمودند] سرانجام آنها را به هلاكت افكندند؛ و در نهايت، آيينشان را بر آنان مشتبه ساختند. و اگر خدا مى خواست، چنين نمى كردند؛ [ولى اجبار سودى ندارد] بنابراين، آنها و تهمت هايشان را به حال خود واگذار [و به آنها اعتنا مكن]). در تفسير اين آيه گفته شده است كه منظور از شركاى مشركين، متولّيان بتخانه و بتكده است كه آنها را اغوا مى كردند تا فرزندانشان را براى بت ها قربانى كنند و از اين راه حق را بر آنها مشتبه سازند و حجابى بر عقل و فكرشان بيفكنند.
طبق اين تفسير آيه مزبور نيز شاهد روشنى براى بحث ما، يعنى حجاب بودن دوستان گمراه است.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.