پاسخ اجمالی:
ولید بن عقبه برادر مادری عثمان است که در روز فتح مکّه مسلمان شد. آیه «ان جاءکم فاسق بنباء...» درباره او نازل شد. وی زیاد مى گسارى مى کرد و مشهور است که نماز صبح را در حال مستی چهار رکعت خواند. او با انصار و امام علی(ع) دشمن بود و امام را دشنام می داد. ولید در موارد مختلفی با پیامبر(ص) مخالفت کرده که در قرآن و کلام پیامبر(ص) از او به فاسق یاد می شود.
پاسخ تفصیلی:
او برادر مادرى عثمان(1) و از جمله کسانى بود که در روز فتح مکّه مسلمان شدند. پدرش پس از اسارت در غزوه بدر(2)، به فرمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) به دست امیر مؤمنان، کشته شد.
درباره ولید بن عُقْبه، این آیه نازل شده است: «یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِن جَآءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَیَّنُوا ...»(3)؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید! چنانچه فاسقى خبرى آورد، صحّت و سُقم آن خبر را جویا شوید).(4) با این حال، خلیفه دوم، او را براى جمع آورى زکات مى فرستاد(5). چنانچه ابن عبدالبر در استیعاب نوشته است: تا آنجا که من مى دانم بین کسانى که به تفسیر و تأویل قرآن علم دارند آیه «یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِن جَآءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَیَّنُوا ...»(6)؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید)، درباره ولید نازل شده است.(7)
او در مى گسارى زیاده روى مى کرد؛ ابن عبد البرّ در «استیعاب» نوشته است: «خبر نماز ولید با مردم در حال مستى و اینکه پس از چهار رکعت خواندن نماز صبح، به آنها گفت: اگر مى خواهید بیشتر بخوانم! مشهور است و افراد ثقه آن را روایت کرده اند و اهل حدیث و اخبار نقل نموده اند».(8) و به همین خاطر بود که در زمانى که از طرف عثمان، زمامدارى کوفه را به عهده داشت(9)، به مدینه احضار و حدّ شرعى بر وى جارى شد.
مسلم در صحیح خود مى نویسد: عبدالله بن جعفر به دستور امیرالمؤمنین على(علیه السلام) به ولید حدّ شرابخوارى زد و او در حضور عثمان به آن حضرت دشنام مى داد، پس از آنکه سر و صداى مسلمانان بخاطر تأخیر در حدّ بلند شده بود(10)نصب او به زمامدارى، یکى از ایرادهایى است که علیه عثمان، ثبت شده است.(11)
او دشمنى دیرینه اى با امیر مؤمنان(علیه السلام) داشت و او بود که در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) گفت: من از تو تیزشمشیرتر، سخنورتر و در جنگ، پُر ابّهت ترم و على(علیه السلام) به او فرمود ساکت شو تو جز یک فاسق نیستى. در پى این جریان بود که این آیه نازل شد: «أَفَمَن کَانَ مُؤْمِنًا کَمَن کَانَ فَاسِقًا»(12)؛ (آیا کسى که مؤمن است، همانند فاسق است؟!).(13) ابن ابى الحدید از ابوالقاسم بلخى نقل مى کند که از آن پس او جز با عنوان ولید فاسق شناخته نمى شد.(14)
هنگامى که براى امام على(علیه السلام) بیعت گرفته شد، او با امام(علیه السلام) بیعت نکرد؛ بلکه معاویه و پیروان عثمان را با اشعارش، علیه امام(علیه السلام) مى شوراند.(15)
او در جنگ صِفّین، همراه معاویه بود و به امام(علیه السلام) ناسزا مى گفت.(16)
امام على(علیه السلام) در رابطه با دشمنى و مخالفت او با پیامبر(صلى الله علیه وآله) این چنین مى فرماید: زنِ ولید بن عقبه پیش پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و گفت: اى پیامبر خدا! ولید، مرا مى زند(17). پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «به وى بگو که پیامبر خدا مرا در پناه خود گرفته است».
چندى نگذشت که زن برگشت و گفت: «پس از شنیدن پیغام شما مرا بیشتر کتک زد».
پیامبر(صلى الله علیه وآله) قطعه اى از لباسش را جدا کرد(18) و به آن زن داد و فرمود: «به وى بگو که پیامبر خدا مرا در پناه خود گرفته است».
مدّتى نگذشت که زن، بار دیگر برگشت و گفت: «پس از شنیدن پیغام شما و دیدن نشانه شما مرا بیشتر زد».
پیامبر خدا، دستش را بلند کرد و دو بار عرض کرد: «بار خدایا! خودت به حساب ولید برس. او با من مخالفت کرد».(19)، (20)
در کتاب الغارات ـ در توصیف ولید بن عقبه ـ آمده است که: وى کسى است که خداوند در کتابش او را «فاسق» (نابه کار) نامید و یکى از چند جوانى است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آنان وعده آتش داد.
وى در برابر این سخن پیامبر(صلى الله علیه وآله) که درباره على(علیه السلام) فرمود: «اگر از وى پیروى کنید، او را هدایتگرِ هدایت شده خواهید یافت که شما را به راه راست خواهد برد»، شعرى سرود و کلام ایشان را رد کرده [و با آن مخالفت کرد]. و چنین گفت:
فَإِن یَکُ قَد ضَلَّ البَعیرُ بِحِملِهِ *** فَلَم یَکُ مهدِیّاً ولا کانَ هادِیا
(اگر شتر با بارش گم شده است
پس نه هدایت شده اى در کار بوده است و نه هدایتگرى!)
وى از کینه توزان نسبت به على(علیه السلام) و از دشمنان على(علیه السلام) و پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود؛ زیرا در روز بدر،(21) پدر وى به دست على(علیه السلام) کشته شد(22).
در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است: ولید بن عقبة بن ابى مُعَیط انصار را دشمن مى داشت؛ زیرا آنان پدر وى را در روز بدر، اسیر کرده و در پیش پیامبر خدا گردن زدند لذا او به انصار، دشنام مى داد و از آنان به هذیان گویى یاد مى کرد(23).
در تاریخ دمشق ـ به نقل از عَلقمه ـ آمده است که: در سپاهى در روم بودیم و حُذَیفه با ما بود و ولید، فرمانده ما بود. ولید، شراب خورد و ما خواستیم بر وى حدّ جارى کنیم که حذیفه گفت: آیا در حالى که به دشمنتان نزدیک شده اید بر فرمانده تان حدّ جارى مى کنید، تا بر شما طمع کنند؟
خبر به ولید رسید. پس سرود:
لاَشرَبَنَّ وإن کانَت مُحَرَّمَةً *** ولاَشرَبَنَّ عَلى رَغمِ أنفِ مَن رَغِم(24)
(من شراب مى نوشم ،گر چه حرام باشد
براى به خاک مالیدن دماغ آن که مخالفت مى کند، شراب مى نوشم!).(25)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.