پاسخ اجمالی:
بخارى و مسلم از مروان بن حکم نقل مى کند: در بین راه مکّه و مدینه شنیدم که عثمان از متعه حجّ و از جمع بین عمره و حجّ نهى مى کرد، چون على این را دید با صداى بلند براى حجّ و عمره تلبیه گفت و فرمود: «من سنّت رسول خدا(ص) را به خاطر گفته هیچ یک از مردم ترک نمى کنم». ابن قیم مى نویسد: عثمان رأى و نظر خود را در این مسأله از عمر گرفته است. ابن عباس می گوید: عمر مى گفت: بخدا قسم من شما را از متعه حج نهى مى کنم در حالیکه این حکم در کتاب خدا وجود دارد و پیامبر خدا آن را انجام مى داد.
پاسخ تفصیلی:
بخارى در «صحیح» خود با سند از مروان بن حکم نقل مى کند : از عثمان و على رضى الله عنهما در بین راه مکّه و مدینه شنیدم(1) که عثمان از متعه حجّ و از جمع بین عمره و حجّ نهى مى کرد ، و چون على این را دید با صداى بلند براى حجّ و عمره تلبیه گفت ، و فرمود : «لبّیک عمرة وحجّة معاً»؛ (خدایا دعوت تو را براى حجّ و عمره لبّیک مى گویم واحرام مى بندم) . پس عثمان گفت : آیا من مردم را از چیزى نهى مى کنم و تو آن را انجام مى دهى؟! فرمود : «لم أکن لأدع سنّة رسول الله(صلى الله علیه وآله) لقول أحد من الناس»؛ (من سنّت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را به خاطر گفته هیچ یک از مردم ترک نمى کنم) .
همچنین بخارى و مسلم با سند از سعید بن مسیّب نقل کرده اند: «على و عثمان رضى الله عنهما در عسفان (نام مکانى)بودند ، و عثمان از متعه حجّ نهى مى کرد ، پس على به او فرمود : «ما ترید إلى أمر فعله رسول الله(صلى الله علیه وآله) تنهى عنه؟»؛ (تو که نمى خواهى از کارى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) انجام داد نهى کنى؟!). عثمان گفت : ما را راحت بگذار (و دست از سر ما بردار) . حضرت فرمود: «من نمى توانم تو را به حال خود واگذارم» ; و چون على این را دید براى حجّ و عمره، هر دو، لبّیک گفت» .
و مسلم از طریق عبدالله بن شقیق نقل کرده است : «عثمان(رضی الله عنه) پیوسته از متعه حجّ نهى مى کرد و على(رضی الله عنه) به آن امر مى کرد . پس عثمان کلامى به على گفت ، سپس على گفت: «لقد علمتَ أنّا قد تمتّعنا مع رسول الله(صلى الله علیه وآله)»؛ (تو خوب مى دانى که ما با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) حجّ تمتّع بجا آوردیم) . گفت : «أجل ، ولکنّا کنّا خائفین»؛ ( آرى ، لکن (در آن موقع) ما مى ترسیدیم) (2) .
دلیل عثمان براى این ادّعا این بود که : اگر اجازه متعه را به آنها بدهم ، زنانِ خود را در اراک (نام منطقه اى نزدیک مکه ) ساکن مى کنند سپس در حالى که احرام بسته اند ، نزد آنها مى روند (3).
ابن قیم در ذیل استدلال عثمان مى نویسد: این نشان مى دهد که عثمان رأى و نظر خود را در این مسأله از عمر گرفته است.
باید گفت: این دلیل ضعیف، چیزى جز یک دیدگاه بى ارزشِ و بدون برهان نیست ، بلکه اجتهاد در مقابل نص است و با قرآن و سنّت در تناقض است ، چنانچه ابن حزم مى نویسد: «و قد طاف النبى على نسائه ثم أصبح مُحْرِماً»؛ (پیامبر(ص) با همسرانش مباشرت داشت و سپس محُرم مى شد).
و همچنین ابن ماجه و متقى هندى از عمر نقل کرده اند که گفت: «قد علمتُ أنَ النَّبى فَعَله و أصحابَه ولکن کرِهتُ أن یَظلّوُا بهنَّ معَّرسین فى الأراک ثم یروحون فى الحجّ تقطر رؤسهم»؛ (به تحقیق مى دانم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اصحاب او حج تمتُع بجا مى آوردند، اما من کراهت دارم از این که مردم در أراک (نام منطقه اى نزدیک مکه) با زنانشان مباشرت کنند، سپس در حالیکه غسل کرده اند براى حج احرام ببندند) (4).
و از ابن عباس نقل شده است: شنیدم که عمر مى گفت: بخدا قسم من شما را از متعه حج نهى مى کنم در حالیکه این حکم در کتاب خدا وجود دارد و پیامبر خدا آن را انجام مى داد(5).(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.